سلام مشکل من با برادرمه
۲۵ سالمه و پسرم، از بچگی همیشه دوست داشت آقا بالاسر من باشه، دوست داشت هر چی میگه من بگم چشم، منم هیچ وقت زیر بار نمی رفتم. گذشت تا ما بزرگ شدیم.
الان ایشون ازدواج کرده، ولی بازم هی دوست داره به من بگه چکار کن، میدونم از روی دلسوزیه، برادرم آدم خوبیه ولی من اصلا دوست ندارم کسی به غیر پدر و مادر تو تصمیم های زندگیم دخالت کنه و نظر بده، چند بار بهش گفتم سرت به زندگی خودت باشه برای زندگی خودت تصمیم بگیر ولی انگار متوجه حرف من نمیشه، اصلا دوست ندارم بی احترامی کنم یا دعوا و ... ولی خیلی روانم بهم ریخته ست سر این موضوع.
اگه با چیزی موافق نباشه گارد میگیره و با صدای بلند میخواد حرفش رو ثابت کنه، البته از وقتی ازدواج کرده بهتر شده ولی من نمی تونم کنار بیام، واسه خواستگاری ما هی نظر میداد که نه در صورتی که پدر و مادر راضی بودن، خلاصه جلوش وایسادم و نذاشتم دخالت کنه، البته اون خواستگاری هم بهم خورد در دوران نامزدی اما خب مطمئنم اگه به حرفش گوش می کردم بدتر میشد.
نمی دونم چکار کنم اعصابم خورده، مدام بهش فکر میکنم، اصلا دوست نداره کسی تو کارهام دخالت کنه، عصبی میشم.
به حرفاش گوش بدم؟، یه اخلاقی داره یه بار گوش بدی دیگه همیشه باید به حرف هاش عمل کنی، زود هم عصبانی میشه، امروز هم سر اینکه یه مورد خوب پیدا کرده برای من و من نخواستم با هم حرف مون شده. سر اون نامزدی ناموفق هم کلا بهم ریختم، جلو خانواده بروز نمیدم ولی اعصابم خورده.
مرتبط با گله از برادر:
هدیه تولد یه برادر خودخواه، مغرور و پرتوقع چی باشه بهتره؟
دوست دارم برادرم یه حامی باشه برام اما ...
موضع ام در مقابل برادرم چی باید باشه؟
اخلاق و رفتار برادرم برام قابل هضم نیست
متوجه شدم برادر کوچکتر از خودم سیگار می کشه
دعا کنید که برادرم اخلاقش درست بشه
به خاطر فرق گذاشتن های مادرم، از برادرم متنفرم
چرا من به جای یه برادر خوب باید یه دشمن داشته باشم؟
جدیدا برادرها و خواهرمم به زندگیم حسادت می کنن
نمی توانم روی خواهران و برادرانم تاثیر مثبت بگذارم
بد اخلاقی برادرم باعث شده ازش متنفر بشم
برادرم آبروم رو پیش پدر مادرم برده
برادرم گفت دیگه خواهری به اسم من نداره
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۱۰۰۲ بازدید توسط ۷۳۳ نفر
- پنجشنبه ۱۴ فروردين ۹۹ - ۱۸:۱۲