سلام
من یه پسر هستم که واقعاً نمی دونم باید چی بگم...خوشبختم تو ایران به دنیا اومدم یا یه بدبخت بیچاره ...، تمام بدبختیها رو سر ما پسرهای بیچاره ست، از همه جا ولی در ظاهر همه میگن پسرها راحتن... ایرانیها پسر دوستن... ترکها پسر دوستن... لرها پسر دوستن... عربها پسر دوستن... کردها پسر دوستن و ...
خسته شدم از این جملات... یه مشت ... بابا به خدا به پیر به پیغمبر ایرانیها فقط و فقط پسرها رو برای امیال و آرزوهای خودشون می خوان... برای نوکری شون... برای حمالی... برای تفاخر...
قشنگ میشه تو جامعه مرد سالار ایرانی دید همه اینها رو... پسر رو برای کارهای خودشون می خوان ...
از قدیم این مثال هست دیگه... هر کس پسر نداره اجاقش کوره... یعنی یه پسر بدبخت نداره که بره بیابون براش هیزم بیاره ...
ایرانیها دوست داشتن پسر داشته باشن که تو جنگها و درگیریها ازشون محافظت کنه و بره پر بشه تا به خودشون آسیب نرسه... بره سر زمین براشون کار کنه... ازدواج کنه تا نسل شون رو ادامه بده ...
بشه مایه فخر و اعتبار پدر و مادر... عصای دست پدر مادر تو پیری و ...، انقدر نگین ایرانیها پسر دوستن!، ایرانیها نوکر دوستن ...
همین خود من... همیشه که مطیع فرمان پدر مادرم بودم عزیز بودم پسر خوبی بودم هر چی میگفتن میگفتم باشه... همه چی براشون ok بود... ولی همین که یه جا خواستم برم سمت علاقه خودم تو تحصیل و باب میل شون نبود ... شدم آدم نالایق به درد نخور و اضافی!!!
اگه کار کنم خوبه... اما اگه بخوام یه روز تفریح و استراحت کنم میشم تن پرور!!! هیچ دوست و رفیق ندارم... یه پسر بیست ساله... هیچ رفیقی ...، چون نباید داشته باشم، خانواده م پسر دوستن ...
کفری شدم دیگه اعصاب برام نمونده ...، نمی دونم دیگه باید چکار کنم...، فقط از شما خواسته م اینه هیچ جا و هیچ وقت دیگه تکرار نکنین ایرانیها پسر دوستن و پسرها راحتن... و از این ... !!!
تا جایی که ما دیدیم دخترها از اول تو ناز نعمت بودن تا آخر عمر... و فقط تو ایران پسرها با دید اینکه عزیزن بدبختی کشیدن ...، چرا باید دو سال سربازی بریم!؟، این اجبار از کجا میاد... گناه کردیم خدایا؟، آشنا داشتیم پسره خیلی شاداب و سر حال بود بعد سربازیش افسردگی گرفته و منزوی شده الان هفت سال از سربازیش گذشته هنوز روحیاتش داغونه ...
بسه دیگه بسه ...، خواهشا هیچ جا دیگه تکرار نکنید...هیچ جا !!!
مرتبط با مشکلات روحی و اقتصادی پسران:
به خاطر شرایط اقتصادی در توان خودم نمی بینم بتونم ازدواج کنم
یه حسی بهم میگه امسال سال آخر زندگیمه
تا کی باید دست مون در جیب پدر و مادر باشه؟!
برای اینکه روحم آروم باشه میرم کارگری، تا به خودم بگم رفتم سر کار
برادرم به خاطر بی توجهی های گذشته، عقده ای شده
پسری 26 ساله ام، برام سخته که از خانواده پول بگیرم
بیکاری یا مشکل مالی مرد رو عصبی می کنه ؟
بیایید علل بیکاری رو به چالش بکشیم
در مورد حل مشکل بیکاری چه کارهایی میشه کرد ؟
یه پسر وقتی ناراحته، چطور باید آرومش کرد ؟
شما چه می کنید با این وضع بی پولی ؟
درد شرمندگی مردان در این اوضاع اقتصادی
اشکالی داره پسر و دختر ازدواج کنن ولی هر کدوم سر سفره پدرشون باشن؟
تکلیف پسرانی که به خاطر شرایط اقتصادی نمی تونن ازدواج کنن چیه؟
پول که نداری دیگه کسی سمتت نمیاد
← فرهنگ سازی (۱۲۳ مطلب مشابه)
- ۳۰۰۶ بازدید توسط ۲۱۶۴ نفر
- يكشنبه ۲۹ تیر ۹۹ - ۱۲:۱۸