سلام
من ۲۴ سالمه، وقتی ۲۱ ساله بودم تن به ازدواج اجباری از طرف خانواده دادم که خدا رو شکر چند ماه بعد منجر به جدایی شد. من خیلی دختر شاد و خنده رو و اجتماعی بودم ولی خب قطعاً اون اتفاق تاثیر های زیادی رو من گذاشت.
مثلاً اینکه تنهایی رو ترجیح میدادم یا بیشتر دوست داشتم سرم به کارهای خودم باشه. البته مطمئنم که افسردگی نبود ولی بیشتر نیاز به تنهایی که بتونم در خودم هضمش کنم و باهاش کنار بیام و در همین راه هم دوست هام رو از دست دادم مثلاً سه تا از بهترین دوستهای دانشگاهم رو از دست دادم یعنی خودم گفتم که دیگه نمی خوام باهاتون در ارتباط باشم. می دونم کارم خیلی بد بود ولی خب رفتار اون زمانم بود و حالم هم خیلی خوش نبود.
امّا حالا بعد گذشت زمان دوباره حالم خوب شده. دارم میشم مثل اون آدم سابق که بودم و حالا دوست دارم به یکی شون پیام بدم و بگم که دلم براشون تنگ شده. واقعاً دلم براشون تنگ شده. ما خیلی روزهای خوبی رو با هم گذروندیم. می خوام بپرسم به نظرتون کارم اشتباست؟
نباید این کار رو بکنم؟، می خوام حرف دلم رو بزنم اگه اون هم نخواست ناراحت نمی شم یعنی ناراحت که میشم ولی حداقل من تلاشم رو کردم. به نظرتون چه کار کنم؟، بعد از تقریباً یک سال و نیم خیلی دلم براشون و اون روزها تنگ شده
پیشنهاد:
مدیریت روابط با دوستان نامناسب بدون قطع ارتباط
صمیمی نشدن با همکار، کاری خلاف اخلاق محسوب میشه؟
با کسی که در دوستی افراط میکنه چطور بایدبرخورد کرد
صمیمی بودن خواستگارم با دخترهای دیگه اعصابم رو به هم ریخته
مدیرم به شدت داره باهام صمیمی میشه و من میترسم
چرا نمی تونم دوستان صمیمی خودم رو نگه دارم ؟
دیگه نمیخوام دوست صمیمی داشته باشم
داشتن یه دوست واقعی و صمیمی برام شده عقده
22 سالمه ولی نتونستم یه دوست صمیمی برای خودم پیدا کنم
هیچ وقت نفهمیدم که چرا دیگران با من صمیمی نمیشن
کسی که بعد از 5 سال تونستم باهاش صمیمی بشم حالا...
در برخورد های اول با کسی نمیتونم صمیمی بشم
خیلی به ندرت دوست صمیمی پیدا میکنم
چرا هیچ دوستی که وفادار باشه ندارم؟
یه دوست صمیمی داشتیم که اونم تو زرد از آب در اومد
دلم یه دوست میخواد ولی نمیتونم کسی که مورد اعتماد باشه پیدا کنم
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۹۲۸ بازدید توسط ۷۱۳ نفر
- دوشنبه ۷ مهر ۹۹ - ۲۰:۳۵