↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ابراز علاقه برای ازدواج (۷۹ مطلب مشابه) ابراز علاقه و خواستگاری مستقیم از دختر (۱۸ مطلب مشابه)
- ۵۸۷۹ بازدید توسط ۴۳۸۲ نفر
- شنبه ۲۸ فروردين ۰۰ - ۲۲:۰۳
سلام و عرض ادب
خوب خوب ... قبل از اینکه از عنوان عصبانی بشید بگم منظور من از چهره، زیبایی نیست، منظورم دیسیپلین چهره ست.
من پسری هستم ۲۶ ساله که تا این سن دوست دختر نداشتم، چون از روابط بی سر و ته خوشم نمی اومد و هرگز هم به هیچ دختری طعنه ننداختم جز یک بار اونم قبلِ دانشگاه بود. این ها رو گفتم که بعدا نگید دلیل اخم دخترها اینه که مثلا کسی مثل من! مزاحم شون نشه.
نه منم قصدم مزاحمت نیست، فقط اون چیزی که به نظرم معضل می اومد رو میگم و هر کس مختار هست قبول کنه یا نکنه، الان خود من سن ازدواجم رسیده و شرایط ازدواج رو هم دارم، و خوب دختری جز دو سه مورد اطرافم نیست که بخوام از طریق آشنا اقدام کنم و علاقه ای هم به ازدواج واسطه ای و معرفی ندارم.
گاهی پیش اومده خواستم از دختر خانمی اجازه این رو بگیرم که اگه رضایت اولیه رو داشت خانواده رو بفرستم جلو، ولی متاسفانه اکثر دختر ها خصوصا محیط دانشگاه اخم دارن، یعنی دو حالته؛
سلام خدمت همه کاربران خانواده برتر
یه سوال داشتم، خواستم نظر دوستان رو هم بدونم به عنوان یه خواهر برادر بزرگتر ...
راستش مدتیه حس میکنم به یه دختر خانمی علاقه دارم، تقریبا ۳ سالی میشه فقط تو فضای مجازی میشناسمش، این جور نبوده که پیوسته با هم حرف زده باشیم، یه وقت هایی کلا از هم بی خبر بودیم ولی خب اون موقع هایی هم که نبود هر از گاهی یهو یادش می افتادم و خیلی دلم براش
تنگ میشد.
قبلا شرایطش رو نداشتم، نه سنی، نه مالی و شغلی و هیچی ، اصلا به ازدواج فکر نمی کردم و فقط به عنوان یه دوستی ساده ...، ولی از وقتی دیدم دلم براش تنگ میشه و دوسش دارم و از طرفی سنم (۲۲_۲۳ سالمه) و شغل ثابت و شرایط مالی خدا رو شکر مشکلی نیست، خیلی جدی به این موضوع فکر کردم چون دوست دارم همیشه تو زندگیم باشه...، الان چند روزی هست دوباره بهشون پیام دادم و هر جوری بود راضی شون کردم بازم با هم حرف بزنیم و در ارتباط باشیم و حرف میزنیم و کلا فکر و ذهنم اونه ...
سلام
من یه پسر 22 ساله م. روی صحبت هام با خانم هاست. سوالم اینه اگه یکی از پسرهای همکلاس تون تو دانشگاه که ارتباط تون با هم در حد یه سلام علیک یا یه ذره بیشتره و تیپ و قیافه ش هم مثلا خیلی خوبه یه روز بیاد ازتون بخواد برید یه جای آروم و بعد هم خیلی رک و مستقیم بدون یه کلمه اضافی بهتون بگه هفت ماهه بهتون فکر میکنه، چه حس و حالی بهتون دست میده؟
البته قبلش بهتون بگه که میخواد خیلی رک صحبت کنه. این کاری بود که من کردم، بعد ماه ها کلنجار. اونم کپ کرد و گفت بعدا جواب میدم، الان نمیتونم چیزی بگم و رفت. این صرفا یه ابراز علاقه بود. باور کنین خودم هم نمیدونم انگیزه م از ابرازش چی بود فقط میخواستم حقیقت رو بهش بگم و خودم رو خلاص کنم بعد مدت ها که اونم بنده خدا داغ کرد و گفت اکه میشه الان چیزی نگم و بعدا بگم.
در ضمن هرگز فکر کنین من یه آدم پر رو و بی ادبم. این مورد بزرگترین پررویی زندگیم بود. حالا لطفا لطفا خودتون رو بذارین جای اون... چه حالی میشین؟، میخوام بدونم نحوه ابراز علاقه م داغون بوده یا نه؟
سلام و درود فراوان خدمت همه.
دوستان خوبم یک سوال و بهتر بگم نوعی ابهام برام پیش اومده و امیدوارم با راهنمایی های خوب تون به هر کسی که چنین مشکلی را داره کمک کنید؛
موقعیتی را در نظر بگیرید که پسری با اصول کامل اخلاقی و عرفی به دختر خانمی جهت آشنایی و شناخت بیشتر پیشنهاد داده باشه و اون دختر خانم هم جواب شون این باشه که: من نمی تونم الان جواب بدم و نیاز به فکر کردن دارم و بعدا جوابم را خواهم گفت.
به نظر شما ایشون تمایلی دارن یا نه؟؛ و آیا باید منتظر جواب ایشون موند یا این که بعد از چند روز خود پسر مجدد پیگیری کنه؟
ممنون میشم راه برخورد صحیح در چنین موقعیتی را شرح بدید.
با سپاس فراوان
مربوط به ابراز علاقه مستقیم از خود دختر:
در خیابون به دختر مورد علاقه م پیشنهاد آشنایی دادم، اما ...
اگه از دختری خوشم اومد، چکار کنم که همون اول جواب رد نگیرم؟
چرا بعضی از پسرها به دختر مورد علاقه شون پیشنهاد ازدواج نمیدن؟
اگه یه پسر تو خیابون شماره داد چه برخوردی بکنم ؟
چطور از یه دختر برای ازدواج، تقاضای آشنایی بیشتر کنم ؟
فعلا شرایط ازدواج ندارم اما به دوست خواهرم ابراز علاقه کردم
روش جواب منفی دادن به خواستگاری مستقیم از دختر
چرا اکثر دختران اگه مستقیما ازشون خواستگاری بشه ناراحت میشن ؟
خواستگاری مستقیم از دختر همکلاسی
اگه مستقیما از خودم خواستگاری کردند چه جوابی بدم ؟
اصرار در خواستگاری مستقیم از خود دختر تا چه حد باید باشه؟
پیشنهاد مستقیم مطلوب تره یا کمک گرفتن از واسطه ؟
کسب تکلیف از خود دختر قبل از خواستگاری رسمی
بدون داشتن شرایط ازدواج به یه دختر ابراز علاقه کردم
سلام و عرض ادب
ببینین دوستان هر انسانی کلا دختر و پسر فرقی هم نداره در طی زندگیش کم و بیش ممکنه با ابراز علاقه ی افراد دیگه ای مواجه بشه، خب تا به اینجاش مشکل خاصی نیست کاملا طبیعیه، اصلا خیلی هم خوب، کاری باهاش نداریم.
اما مساله زمانی مطرحه که فردِ مورد علاقه قرار گرفته به هر علت و دلیلی، مثلا پایبندیش به همسر آینده ش تمایلی به شروع و ادامه ی رابطه نداره یا خلاصه نپسندیده دیگه، پرسشِ من به طور مشخص از شما اینه که چه مکانیزم و راهکارِ نجیبانه و شرافتمندانه ای رو میشناسین که ایشون پاسخِ رد به معشوقه ی خودش بده، به گونه ای که اون دختر به خاطر روحیه ی لطیف و احساسیش دلش نشکنه یا به هر ترتیب آسیبی متوجه اون بنده خدا نباشه!
ضمنا خیلی مهمه که راهکاراتون بر مبنای اخلاقیاتِ حسنه ارائه بشه، دنبال یه مُدِلم که بشه با کمترین هزینه این ماجراها رو به خوبی و خوشی تموم کرد.
لطفا هر چی دوز و کلک و تکنیک و نوآوری و راه فریب دادن دارین رو کنین شیطونا! ، مرسی
آیا این ضایع نیست با وجود اینکه در همه دانشگاه ها دختر و پسرها راحت با هم سلام و علیک و ارتباط دارن (منظورم جلف بازی و ... نیست) به هر حال هم کلاسی هستن و سلام و علیک دارن و می تونن حرف هاشون رو مستقیم بزنن به هم.
آیا این ضایع و مسخره نیست که ما بریم مثلا به حاج آقای دانشگاه شرایط مون رو بگیم و بگیم که مثلا به ما یک دختر خوب معرفی بکنه؟، یا کسی که شرایطش با ما جوره؟، خب ما می تونیم خودمون مستقیم به هر دختری که خوش مون اومد بگیم؟، اصلا توی دانشگاه ها دختر و پسرها واقعا اسم و مشخصات شون رو میدن که اون جا توی اون لیست پیش حاج آقا بمونه؟، یا اینکه چنین چیزی اصلا توی ذهن شون نیست و این کار رو نمی کنن؟ متشکرم از شما
فقط یه چیزی که به ذهنم رسید وقتی مستقیم میری به کَسی میگی اون ممکنه بره به بقیه بگه و دیگه نمیتونی بری سراغ گزینه های دیگه و بعضی از دخترها هم که همه ش فکر میکنن انتخاب اول هستن ولی هیچ وقت نیستن!
سلام
وقت تون بخیر
پسری *3 ساله هستم که اخیراً از یه دختری که توی خیابون دیدم خوشم اومده، بعد از این که چند بار دیدم شون، تصمیم گرفتم که برم و بهشون پیشنهاد آشنایی بدم ولی اصلا با من صحبت نکردن و به راه شون ادامه دادن. بعد از چند روز دوباره اقدام کردم، ولی باز فقط بهم نگاه کردن و بدون اینکه حرفی بزنن به راه شون ادامه دادن. الان حدود 2 ماه از این قضیه میگذره و من موندم که چیکار کنم. برای بار سوم برم بهشون پیشنهاد بدم و یا اینکه کلا بی خیال بشم؟
اینم بگم که من قصدم ازدواجه ولی از اون جایی که هیچ آشنایی با این خانم و حانوادشون ندارم ترجیح میدم که با ایشون آشنایی اولیه داشته باشم، حتی نمیدونم که مجرد هستن یا نه ولی خوب حلقه ندارن. و اینکه اخیراً یه مشکل کاری واسم پیش اومده که شرایط خواستگاری رو ندارم. .
با سلام خدمت همه ی خانواده برتری ها
من پسری هستم با بیست و خورده ای سال سن و فارغ التحصیل یکی از دانشگاه های خوب و همچنین رشته ای خوب.
چیزی که باعث شد این پست رو بذارم مسئله ای هست که امروزه واقعا برای کمتر فردی توی این جامعه هنوز مشکل به حساب میاد. اون موضوع عدم توانایی در پیدا کردن عشق و متعاقبا ازدواجه! ، کسی که همدمت باشه، مخاطبم شما دختر خانم هایی هستین که با هر کدوم تون خواستم تنها برای نیت خیر آشنا بشم بدون هیچ دلیلی جواب رد دادید.
خیلی برام عجیب و غم انگیزه که هیچ کس حاضر نشد باهام بیشتر آشنا بشه، چرا همه ی دختر ها بدون کوچک ترین درنگی من را رد کردن؟، یه عزیزی تو یکی از پست ها حرف قشنگی زده بود، میگفت هر چی بدتر و شرور تر باشی انگار از نظر دختر ها جذابیت بیشتری داری!
احساس میکنم مشکل من اینه که مثل بعضی از پسر ها سیاست کثیف و زبون چرب و نرم ندارم، و هر بار از کسی خوشم اومد مستقیم و صادقانه ابراز کردم و خیلی سریع جواب رد شنیدم. وگرنه از لحاظ شخصیت، آداب اجتماعی و ظاهر و پوشش و وضعیت مالی و اجتماعی خدا رو شکر در وضعیت قابل قبولی قرار دارم و بقیه هم به این موضوع اذعان دارن.
سلام...
بذارین اول کمی باهام آشنا بشین، من یه دختر درونگرا هستم و خیلی کم پیش میاد راجع به مسئله ای با کسی صحبت یا مشورت بکنم، این مسئله یا مشکل یا هر چی که اسمش رو بذارین رو قبلا هم اینجا مطرح کردم چند ماهه پیش، ولی کمکی بهم نشد...
من الان حدودا ۶ ساله که توسط یه آدم مشکوک تعقیب میشم، نمی دونم من مشکل دارم، اون مشکل داره، یا داستانش چیه، هر چی اومدش من اهمیت ندادم، ولی هیچ تغییری تو وضعیت مون پیدا نشد، نه اون دست برداشت نه من حرفی زدم...! نمی دونم چرا هر جا برم اونم میاد، آخه مزاحمت یه هفته یه ماه یه سال، لعنتی الان ۶ سال شده، من این موضوع رو نمی تونم با خانوادم و دوستام در میون بذارم، بنا به دلایل شخصی و ...، خواهشا نگین توهم زدم و از این حرف ها، اگه می تونید راهنمائی بدید ممنون میشم وگرنه که لطفا خواهشا چیزی نگید.
نگید کرم از خود درخت من ی دختر سر سنگین سر به زیر هستم، علاقه ای هم به جلب توجه ندارم ، تو مسیر هام اکثرا سرم پایینه، مریم مقدس هم نیستم...، هر وقت از خونه برم بیرون اونم میاد تا انتهای مسیرم دوباره برگشتم کم و بیش می بینمش...
سلام
خیلی وقت ها هستش که بعضی از پسران دوست دارن شماره دختر مورد علاقه شون برای ازدواج رو داشته باشن. آرزو دارند دختره بهشون روی خوش نشون بده. بعضا توی خیابون یا محیط کار یا دانشگاه دنبال شماره دختر مورد علاقه شون هستند، اما اگه شماره طرف رو به دست بیارن نمی تونن بهش زنگ بزنن.
میخوام بفهمم چرا این دسته از پسرها با شرایطی که نوشتم از نزدیک شدن به دختره دوری میکنن، انگار یه چیزی مانع ارتباط بیشتر گرفتن با دختر میشه، اون چیز دقیقا به ویژگی روحی و شخصیتی خود پسر ربط داره یا نه برعکس، یه ویژگی توی اون دختر میبینه که باعث این مساله میشه.
دختره خیلی توی قلبشونه، خیلی به دل شون نشسته، توی خیال شونه، مدام بهش فکر میکنن و شماره ش رو هم دارن و سالیان زیادی هست که همدیگه رو میشناسن، اما انگاری یه چیزی مانع میشه از اینکه به دختره پیشنهاد ازدواج بدن.
به نظرتون اون مانع چیه؟، چه چیزی مانع پیشنهاد ازدواج دادن اون پسرها میشه؟، آقا پسرها لطفا جواب بدید، اگه همچین حالتی واسه تون پیش اومده بگید چرا؟
سلام و عرض ادب
خب سوال که از عنوان مشخصه اما ممکنه بپرسین خب چرا مستقیم به دختری ابراز علاقه نمیکنی؟
خب راستش من تا الان حدود پنج شش بار از دخترانی که اطرافم بودن مثل همکلاسی و ... نظرشون رو راجع به خودم و ازدواج پرسیدم که اکثرا گفتن پسر خوب و متشخصی هستی ولی خب به من حس متقابل رو نداشتن.
بدترینش هم یکی از همکلاسی هام بود که گفت چون بچه ی طلاقی بابام نمیذاره بیای خواستگاری، منم علاقه ای بهت ندارم که اصرار کنم. خب خودتون رو جای من بذارین درک میکنین که بعد از این همه خرد شدن و توهین شنیدن چرا میخوام از این به بعد به دختری ابراز علاقه کنم که بدونم نظرش نسبت به من مثبته.
البته مورد های قبلی هم همین فکر رو میکردم تا حدودی، ولی سوء تفاهم شده بود. بیشتر توجه شون به عنوان دوست اجتماعی و از این مزخرفات بود و من بد برداشت میکردم.
دختری هستم حدودا سی ساله، از خانواده متوسط و با ظاهر از نطر خودم متوسط و به لطف اطرافیان خوب، من حدود چهار ماهی هست که از یه رابطه فوق العاده پرچالش و شدید عاطفی بیرون اومدم، ارتباط دوستی نبود چون مطلقا اهلش نبودم، طرف مقابلم هم ظاهرا نبود، اختلاف فرهنگی و فکری شدیدی بین ما بود که هر روز فاصله ما رو بیشتر و بیشتر کرد و در نهایت جدا شدیم، بگذریم مساله من الان اون بنده خدا نیست. ارتباط ما چند ماهه که تموم شده.
نمیدونم چی شده که درست تو موقعیتی که فکر میکردم به جمع بندی رسیدم و خودم رو پیدا کردم و میدونم چی میخوام و چه مردی ایده آلم هست، تو موقعیتی قرار گرفتم که نمیدونم واقعا چکار کنم، همه معادلات و ساختاری که چیدم بهم ریخته ...
من سالها پیش از پسری خیلی خوشم می اومد و واقعا برام جذاب بود، الانش هم به نظرم جذابه ولی هیچ وقت ارتباط رسمی بین ما شکل نگرفت، خصوصا این کشش بیشتر از طرف من بود، همیشه فکر میکردم اگه یه روزی این فرد به من ابراز علاقه کنه من میرم رو ابرها، اما وقتی چند روز پیش ازش یه ایمیل گرفتم که گفت این کشش یک طرفه نبوده و فلان و خواسته که با هم بیشتر آشنا بشیم، من برخلاف تصورم رو ابرها نرفتم، تو یه شوک شدید رفتم و تا چند دقیقه فقط به متن خیره شده بودم.
سلام
بنده 29 سالمه و عاشق دختری هم سن حود هستم که به نظرم اگه کامل تعریف کنم چون که شدیدا به کمک و مشورت دوستان مخصوصا خانم های محترم بخاطر همجنس بودن دختر بهتر میتونن راهکار پیشنهاد بدن
دقیقا یک ساله عاشق شون هستم و دو روزه بهشون گفتم، فکر کنم تو شوک مغزی باشن الان! دوست خیلی صمیمی خواهر بزرگ بنده هستن، خواهر بنده 9 سال هست رئیس اتاق عمل هستن، ایشون هم 4 سالی میشه باهاشون همکار شدن و البته دوست خیلی صمیمی هستن.
من چون که بیش از 90 درصد اوقات خواهرم رو یا تنها یا با دوستان دیگه شون میرسوندم بیمارستان شیفت، تقریبا همه ی دوستانش با من آشنا هستن و میشناسند و همیشه هم رابطه من با این عشقم در حد سلام علیک و احوال پرسی بوده فقط.
یک سالی میشه که مخفیانه عاشق شون هستم، البته دو روزه بهش گفتم، مخفیانه چون که شرایط ازدواجم نیست اونم بخاطر داشتن شغل ثابت و خوب، لیسانس حسابداری دارم، هر جا کار کردم قراردادی بودن تموم شده و الان دارم باز برای کنکور پرستاری میخونم با اصرار خواهرم.
سلام
من یه پسرم که در حال حاضر دارم ارشد میخونم. تا الان به دلیل اعتقادات مذهبی و فرهنگی کلا اعتقادی به روابط دختر و پسر قبل از ازدواج نداشتم و تا الان هم توی دانشگاه و یا جاهای دیگه جز در مورد مسائل ضروری (مثلا درسی) صحبت دیگه ای با دخترا نداشتم.
الان به این نتیجه رسیدم که از نظر شرایط روحی و عاطفی آمادگی ازدواج رو دارم و واقعا دوست دارم ازدواج کنم. مشکل من اینه که من از بچگی آدم خجالتی بودم! یعنی مطمئنم که اگه از یکی خوشم هم بیاد باز خجالت میکشم خواستمو با طرف مقابل مطرح کنم.
یه جوری که انگار مثلا مطرح کردن چنین خواسته ای به خصوص تو دانشگاه زشته. همش به خودم میگم اگه من با طرف صحبت کنم احتمالا ناراحت میشه و یا به طرز بدی بهم جواب منفی میده. یعنی یه طورایی اعتماد به نفسم پایینه و پیش خودم میگم این طرف مقابل احتمالا از من خوشش نمیاد.
همه ی اینا با وجودیه که من از نظر تحصیلی آدم بسیار موفقی بودم و الان دارم تو بهترین دانشگاه ایران و توی یه رشته ی عالی درس میخونم و از نظر خانواده هم توی یه خانواده ی تحصیل کرده با وضع مالی متوسط رو به بالا بزرگ شدم. از نظر قیافه هم به نظر خودم معمولیم.
به نظر شما من چیکار باید کنم که با مشکلم مقابله کنم؟ می خواستم از شما دختر خانما بپرسم که واقعا چند درصد احتمال داره که اگه یه پسری خیلی محترمانه مثلا توی دانشگاه به شما پیشنهاد ازدواج داد ممکنه ناراحت بشید و با لحن بدی پاسخ بدید ؟