سلام دوستان
ممنون از توجه و پاسخگوییتون.
من حال چندان خوبی ندارم ومدتهاست این موضوع فکرم رو درگیر کرده. موضوع از این قرار است که من وقتی 5.6 ساله بودم پسرخاله ام که حدودا 18،17 ساله بود من رو آزار جسمی داد و ... و من از ترس واقعا هیچ واکنشی نمیتونستم نشون بدم و بدتر از اون که با اینکه بچه بودم اما از این کار با وجود ترس اولیه لذت بردم البته بعد از این اتفاق خدا رو شکر هیچگاه اجازه ندادم دوباره این اتفاق بیفته و پسرخالم هم دیگر جرات این کار رو نداشت .
در هر حال من سعی کردم ایشون رو ببخشم نمیدونم میتونم یانه اما چون ایشون در حال حاضر پسر خیلی خوبی هستن دلم میخواد که ببخشمش اما موضوع به اینجا ختم نمیشه بعد از این اتفاق ،یکبار هم سن 7،8 سالگی با پسر عمه ام این اتفاق افتاد البته اون هم همسن و سال خودم یعنی 7.8 سالش بود و من و او هر دو کنجکاوی جنسی نشون دادیم و خیلی خیلی عذر میخوام به الت هم دست زدیم بعد از اون دیگر هیچ وقت خدا رو شکر با جنس مخالف برایم این رفتار تکرار نشد .
بعد از اون من در دوران بچگی و نوجوانی با چند تا از دوستانم و یکی دو تا از دخترهای فامیل نقش زن و شوهر بازی رو انجام میدادیم و به اصطلاح معاشقه بازی میکردیم که برامون لذت بخش هم بود و من میتونم بگم شاید برای تجربه ی دوباره ی اون لذتی که از اون اتفاق با پسر خالم و پسر عمه ام داشتم این کارو میکردم.
البته این رفتار تا 17 .18 سالگیم بود بعد از اون به هیچ عنوان دیگر این کار رو انجام ندادم اما متاسفانه گرفتار خودارضایی شدم تا الان که 27 سال سن دارم درگیرش هستم .
البته بارها وبارها تلاش کردم تا ترک کنم اما تنها 2 ماه موفق بودم اما ناامید نمیشم و همچنان سعی بر ترکش دارم و چیزی که من رو خیلی اذیت میکنه اینه که من دختر معتقدی هستم و از همان بچگی ،درسته اون گناه رو با دوستام انجام میدادم اما تو همون سن توبه کردم و از خدا خواستم من رو ببخشه .
من نماز رو دوست دارم وهمیشه سعی کردم که بخوانمش و از اینکه نمازم قضا میشه و یا برخی اوقات کوتاهی میکنم تو خواندنش عذاب وجدان میگیرم و حالم بد میشه ،با نماز واقعا حالم خوب میشه و به این فکر میکنم حداقل این ریسمان و نقطه ی اتصال با خدا رو قطع نکنم و تو دوران نوجوانی به دلیل همسایگی با مسجد میرفتم مسجد و نمازم رو در مسجد و به جماعت میخواندم و تلاش میکردم به خدا نزدیک بشم .
الان هم که دچار و گرفتار خود ارضایی هستم هم خیلی ناراحتم و تمام تلاشم رو میکنم که ترکش کنم چون هم میدانم گناهه "بارها و بارها با تمام وجود از خدا خواستم من رو ببخشه و کمکم کنه ترک کنم " و هم اینکه این استرس رو دارم که نتوانم با همسرم ارضا شم و با وجود خودارضایی که گه گاه انجام میدم اما تلاش میکنم نمازم رو بخوانم .
من اهل نماز و حجاب هستم و با اینکه بارها پیشنهاد دوستی داشتم اما هیچگاه اهل دوست پسر نبودم چون هم خط قرمز های اعتقادیم و زندگیم این اجازه رو نمیده و هم خودم رو در مقابل همسر ایندم مسئول میبینم و به این اعتقاد دارم با اینکه ادم گناهکاری هستم اما وجدانم رو همیشه بیدار نگه دارم .
تا به الان هم خواستگار داشتم چه با علاقه مندی ازم خواستگاری شده و چه به شکل سنتی اما متاسفانه هیچکدام حتی حداقل های من و خانوادم رو نداشتند چه به لحاظ مذهبی و چه به لحاظ اجتماعی و فرهنگی و تحصیلی.
عاشق اهل بیتم و همیشه شرمنده شان .تمام این عرایض رو عنوان کردم تا بگم من حالم از خودم بده . تو خانواده و فامیل و دوستانم به خوب و خانوم بودن و با حجب و حیا بودن مشهورم اما وقتی به اینکه گنه کارم فکر میکنم و اینکه اگر دیگران میدونستن من تو بچگی و نوجوانی چه کردم و یا اینکه گرفتار خود ارضاییم مطمئنن دیگه اینطور فکر نمیکنن حالم بد میشه .
احساس میکنم ادم دو رویی ام اما باور کنید من نه برای حجابم و نه خط قرمزهایم در برخورد با نامحرم و نه نماز خواندن ادا در نمیاورم و با تمام اعتقاد و وجودم نماز و حجاب رو به جا می اورم و واقعا در مقابل با نامحرم اصلا نمیتونم راحت برخورد کنم و در مقابل جنس مخالف دختر راحتی نیستم.
اما دائم دارم با خودم فکر میکنم که نکنه من ادم متظاهریم وقتی تو خلوتم گناه میکنم .از اینکه به خواستگارم بگم برام نماز روزه و لقمه ی حلال مهمه اما تو گذشتم این نقاط سیاه وجود داشته حالم از خودم بد میشه و ازخودم بدم میاد.
ازتون میخوام بهم کمک کنید و من رو از این سرگردانی و تنفر از خودم نجات بدید
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)