سلام

من دختری هستم که به خدا تنها ملاکم برای ازدواج ایمان و اخلاق طرف مقابلمه. خواستگاری داشتم که از نظر مدرک از من پایین تر بود. وضع مالی خودشون از ما کمی پایین تر بود.

قبول کردم بعد از ازدواج با مادرش توی یک خونه ی کوچیک زندگی کنم. بش گفتم نمی خواد برای مراسم عروسی خرج کنی. گفتم مهریه ام می خوام خیلی پایین باشه. گفتم زندگی ساده رو دوست دارم.

گفتم ازت نمی خوام برام لباس های گرون بخری. گفتم نمی خوام مجلل زندگی کنم. گفتم نمی خوام به حرف مردم توجه کنم. گفتم می خوام الگوم حضرت فاطمه باشه. گفتم با نداشته هات می سازم چون توی خونه ی پدری از همون اول وضع مالیمون خوب نبود ولی به خاطر صرفه جویی من و کم خرج کردنم تونستیم به اینجا برسیم.

گفتم می خوام زندگیمو خودمون با تلاش خودمون بسازیم تا شیرینیش بیشتر احساس بشه. گفتم چون آدم معتقد و متدینی هستی برام کافیه. گفتم من تو زندگیم همیشه اینقدر بازار رو گشتم که ارزونترین چیز ها رو بخرم در آینده هم همین طور می مونم.

گفتم بیرون از خونه بدون آرایشم و محجبه ولی توی خونه برات کم نمیذارم. گفتم زیباییمو فقط برای یه نفر نگه داشتم. گفتم از مادرت نگهداری می کنم. گفتم ...

ولی اون آقا خیلی راحت گفت خداحافظ و رفت. فقط چون خانوادش گفتن چرا من بیرون از خونه آرایش ندارم. حالا شما بگید دختری مثل من باید چی کار کنه؟

منو به خودش وابسته کرد و راحت رفت. چرا وقتی کسی پیدا میشه که همه ی شرایطتون رو می پذیره و می خواد از دستور خدا و پیغمبر پیروی کنه شما قدرشو نمی دونید و راحت کنارش میزنید.

اونم به خاطر این که نمی خواد گناه کنه و تو جامعه بدون حجاب ظاهر بشه. دیگه شک کردم که پاکی و نجابت برای پسرا و خانواده هاشون مهم باشه.

دلم خونه خون


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)