سلام
اگر کسی بیاد خواستگاری و من خوشم بیاد از اون آقا و مایل باشم که بیشتر آشنا بشم، وقتی زنگ زدن جواب بگیرن من یعنی مادرم چطور باید جواب بدیم ؟ یعنی چی باید بگیم بهشون ؟
مثلا دخترا ناز میکنن اولش میگن نه ببینن طرف چقدر پیگیر میشه ؟
لطفا راهنماییم کنید چون من اصلا بلد نیستم. مامانمم کلی خجالتی و بی تجربه است.
سلام بر همگی
من تازه عقد کردم حدود 2 ماهه ی مشکل دارم که واقعا نمیدونم چطور مطرحش کنم و چجوری به نامزدم بگم.
مثلا من وقتی با مامانم میرم خرید میکنم و بعد به شوهرم میگم که باید انقدر بدی به مامانم اون اینکارو نمیکنه میگه از حساب خودت بده انگار زورش میاد ( البته اینم بگم اصلا آدم ولخرجی نیستم ) یا هر قت میاد خونمون واسه من حتی ی شاخه گل نمیخره حسرتش به دلم مونده.
اصلا وقتی میخواد از پیشم بره حتی در حد یه تعارف هم به من نمیگه پول لازم داری یا نه. به نظرتون راه حل اینکه من بهش بفهمونم که موظفی خرج منو بدی بهم توجه کنی چیه؟ خواهش میکنم کمکم کنین
سلام
لطفا راهنماییم کنید...
من یه پسر 22 ساله لیسانس هستم و چند سال پیش بین من و دختر خالم ( 18 ساله ) یه رابطه عاطفی شکل گفت طی این چند سال فهمیدم دخترخالم با پسرا رابطه داشته ( تلفنی ) و این اواخر با یه پسر دیگه ای رابطه داشته و باهم بیرون میرفتن و پسره اومده خواستگاریش ولی هم خانواده خالم و دخترخالم ( اونطوری که خودش قسم میخورد! ) قبول نکردن
الان هم من بعد دیدن این همه رابطه احساس میکنم بدرد هم نمیخوریم...
حالا بهش میگم بدرد هم نمیخوریم ولی قووول میده و قسم میخوره که عوض بشه ولی من چشم آب نمیخوره چون دفعات قبلی هم مثلا قول داده بود! اما اونطوری که خودش میگفت الان واقعا پشیمونه و میخواد عوض بشه
از طرفی هم وابسته هم هستیم...
به نظر شما چیکار کنم؟؟؟ بمونم نمونم؟ باشم نباشم؟
احساس میکنم اگه با یکی دیگه هم ازدواج کنم چون دخترخالم همیشه جلو چشم خواهد بود برام سخت میشه دلم میخواد باهم بمونیم ولی میترسم عوض نشه .
سلام
من مریم دانشجوی ارشد و 24 ساله هستم ، دو سال هست که تصمیمم برا ازدواج جدی تر شده ، توی این دو سال با 10 تا از خواستگارام که اکثر از بچه های دانشگاه یا معرفی شده توسط دوستانم بودن صحبت کردم، ولی هیچ کدوم اصلا اصلا به دلم ننشسته ، یعنی اصلا تصور صمیمیت و دوست داشتنشون رو نمی تونسم داشته باشم.و تنها دلیلم این بوده که به دلم ننشستن ، و بیشتر از یک دفعه نتونستم باهاشون حضوری صحبت کنم، اصلا دلم راضی نمیشه که روند اشنایی رو ادامه بدم ، هر بار که با یکی شون صحبت می کردم به زور جلو گریه ی خودم رو می گرفتم
اصلا اصلا هیچ حس مثبت و یا خنثی در من برا ادامه ی اشنایی شکل نمی گیره ، و از هر کدوم سعی می کنم یه ایراد بگیرم، یکی شرایط مالی و شغلی ، یکی شرایط سنی، و بیشتر از چهره و قد و هیکل طرف مقابلم ایراد می گیرم، یعنی الان مشکلم با این مساله هست که چهره و قد طرف مقابل برام خیلی اهمیت داره به طوری که شرایط خوب تحصیلی و موقعیت اجتماعی و تفاهم های مذهبی و اعتقادی آنها به حاشیه میره ...
برا خودم خیلی نگران هستم.
لطفا راهنمایی کنید ، یعین امکانش هست با کسی که از نظر اعتقادی و تحصیلی و اخلاقی کفویت هست بعد از مدتی که برا اشنایی به خودم فرصت بدم ،بتونم و بشه چهره اش رو نادیده بگیرم
سلام.
خیلی مختصر و رک بگم. من بی عرضه هستم. به راحتی حقم رو میخورن اما جرات دفاع از حقم رو ندارم.به راحتی سرم کلاه میذارن اما عین گلابی لال مونی میگیرم....انگار به همه بدهکارم.
اجازه میدم بهم توهین شه، اجازه میدم اذیتم کنن....اما خجالت میکشم و همینطور میترسم ازخودم دفاع کنم....اگر شروع کنم از خودم دفاع کنم دستام به شدت میلرزه. ... درون من خیلی مظلومه....
از این ویژگی خودم حالم بهم میخوره....
کسی میتونه کمکم کنه؟ کسی مثل من بوده و تونسته خودشو تغییر بده؟ ملتمسانه کمک میخوام....
سلام .
ببخشید از رو ناچاری یه سوالی داشتم خواهش میکنم تمنا میکنم اگه کسی در مورد اون اطلاعات درستی داره بهم بگه بخدا دارم از غصه نابود میشم شب و روزم کسب و کارم گریه شده .
خانمی 21 ساله هستم 1 سال میشه نامزد کردم .
بیشتر بخوانید ...
پست جدیدتر ← رابطه ی بین تنبلی تخمدان و نازایی
ممکنه به خاطر اینکه تخمدانم تنبله بچه دار نشم؟
سلام و خسته نباشید
من تا چند سال دیگه سنم به بالای 30 میرسه .اعتقادی به دوستی نداشته و ندارم با شرایط امروزی جامعه ازدواج رو معقول نمیدونم . میخواستم بدونم تا چه سنی باکره بودن برای بدن ضرر ندارد .
یعنی اصلا به طور کل آیا بکارت ضرری داره ( چه از نظر جسمی یا روانی ) ؟ اگر ضرر داره اون ضررها چیه .
ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام به همه ی دوستانی که این نوشته رو میخونن ! راستش از وقتی با سایت شما آشنا شدم و به مشکلاتی نظیر مشکلات خودم برخوردم خیلی راحت تر میتونم با زندگیم کنار بیام اما یه چیزهایی هست که به شدت آزارم میده از شما راهنمایی میخوام.
من دختری 26 ساله هستم حدود دو ساله عقد کردیم همسرم اولش خیلی احساساتی بود اما و به تمام نیازهای من اهمیت میداد اما اختلافات به تدریج باعث شد از من بدش بیاد و یک سال تمام به من میگفت باید جدا شیم و من دیگه حسی بهت ندارم .
به من بی توجه بود که سه ماه سه ماه بهم سر نمیزد ( همسرم تو یه شهر دیگه زندگی میکنه ) وقتی هم میومد اصلا کاری به کارم نداشت .
اون موضوع جدایی رو با خانواده ها مطرح کرد و وقتی پدرم میخواست مهریه منو بگیره از ترس مهریه پشیمون شد و گفت تلاش میکنم که رفتارم درست بشه .
اما ظاهرا نکرده و وقتی با من صحبت میکنه به شدت بی حال و سرد حرف میزنه ولی با دوستاش شوخ و سر حال ! از طرفی به من میگه دوست دارم همسرم شوخ و به قول یکی بلا باشه و دلبری کنه از طرفی وقتی باهاش حرف میزنم و قربون صدقش میرم هیچ عکس العملی از خودش نشون نمیده .
قبلا ها حتی زنگ هم نمیزد اما از وقتی قول داده زنگ میزنه ولی دریغ از یک کلمه حرف عاشقانه .
همه بهم میگن تو تلاش خودتو بکن شوخ باش اذیت کن قربون صدقش برو اما من هر کاری انجام بدم اون رفتار خودشو داره در صورتی که با دیگران بسیار خون گرم و مهربون هست ! دیگه از بی مهری هاش خسته شدم
خواهشا بفرمایید که من باید چی کار کنم .
پاسخ :
سلام
آیا اون تفاوت ها باعث نشده که به حرفش گوش نکنید ؟ بذارید صریح بگم . به اطاعت از شوهرتون چه نمره ای میدید ؟
رگ خواب مردها اطاعت شدنه ! یعنی اگه کلمه " چشم " یا عبارت " باشه هر چی تو بگی " رو زیاد از زبون شما بشنوه ، بهش بگی کوه رو جابجا کن ، برات جابجا می کنه !!!
اگه شما مهر و محبت شوهرتون رو می خواید یکی از راه هاش همینه . این که بعضی ها میگن ، مگه تو اسیرشی که هر چی گفت بگی چشم ، مگه کلفت گرفته ، کاری نکن پر رو بشه و ... ، رو گوش نکن .
یه ماشین برای حرکت بنزین می خواد ، بنزین مرد ، اینه ببینه زنش ازش حرف شنوی داره ! حالا شما تو باکش آب طلا بریز ، اگه حرکت کرد !!!
مرد همینه ! شما ببرش تا آسمون هفتم و برش گردون ، بازم با اطاعت شدن شارژ میشه !
اگه مردی مریض روانی نباشه ، عقده دوران کودکی نداشته باشه ، ببینه شما خسته ای ، شرایط اطاعت کردن نداری ، مطمئن باش ازت اطاعت نمی خواد .
البته ناگفته نماند که هنر مرد باید این باشه که جنس اطاعت از خودش رو عاطفی کنه نه مثل سلطان از ترس اطاعت بشه .
خواستی مخالفت کنی ، مخالفت کن ولی با سیاست زنانه . طوری که بوی نافرمانی از شوهر رو نده .
سعی کنید کسی از ماجراهای شما خبر دار نشه . کارهایی که می کنه رو به دیگران منتقل نکنید مگر با هدف مشورت گرفتن . اونم با یک فرد عاقل بی طرف .
این که از ترس مهریه نظرش برگشته ، نکته ی خوبی نیست . اصولا نباید از چنین مردی انتظار محبت داشته باشید . معمولا در شرایط مشابه شما ، کم محلی ها این قدر ادامه پیدا می کنه که بگید مهرم حلال جونم آزاد .
خلاصه کنم ؛
مشکل شما با شوهرتون به احتمال قوی اینه که اون ، حس مرد بودنش رو از دست داده . شما بهش حس مرد بودن رو تزریق نکردید با این کار ها می خواد بگه که مرد هستم .
موفق باشید
مرتبط با سختی های دوران عقد:
چه کار کنم خانواده ام راضی بشن چند ساعت با نامزدم تنها باشم؟
تازه عقد کردم، می خوام از خانواده خانمم شکایت کنم
از دوران عقد خیلی بدم میاد، اصلا ضرورتی داره؟
اشکالی داره در دوران عقد خلوت کنیم ؟
خانواده ی شوهر حق دارند عروس رو در دوران عقد پیش خودشون ببرن ؟
دور بودن از نامزد در دوران عقد و بعد عروسی
در چگونگی مدیریت دوران عقد راهنمایی می خوام
در دوران عقد هستم، مادرم سعی می کنه مچ ما رو بگیره
شوهرم میگه آرزو به دل موندم یه دل سیر بتونم نگات کنم
سلام
معمولا خیلی ها برای کارهایی غیر از ازدواج مثل دانشگاه و کار و خرید و ... آمادگی قبلی دارن و یه مقدار اطلاعات دارن . البته یه مقدار خیلی زیاد . اما برای ازدواج خودشون رو بی نیاز از کسب آگاهی و اطلاعات می بینن و تصور میکنن که وقتی متاهل شدن و رفتن توی دورانه متاهلی خودش خود به خود آموزش میده بهشون .
یعنی مشکلات و مسایل روحی و روانی و جسمی و اقتصادی و عقیدتی وفرهنگی و ... رو نادیده میگیرن و تصور میکنن ازدواج و دورانه متاهلی خودش درمان کننده همه اون مسائله . اما هیچ موقع اینطور نیست و نبوده و باید قبل از ازدواج برای رفع اونها برنامه ریزی کرد و مشاوره رفت و کسب تجربه کرد .
این مسایل وقتی بزرگتر میشه که طرف مقابلمون هم درست مثل ما فکر کنه و اون هم همین عقیده رو داشته باشه و تصور کنه طرف مقابلش وظیفش اینه که با ما کنار بیاد . نه ما با اون . من یکسری از اون مسایل رو اینجا مینویسم .
هیچ وقت نباید فراموش کنیم که ما میخوایم با کسی ازدواج کنیم و اونو شریک زندگیمون بکنیم که از جنسه مخالفمونه و و عقاید متفاوتی با ما داره . در کنار ظاهر کاملا متفاوتش .
یعنی ظاهر و باطنش با ما کاملا فرق میکنه و این ها وقتی بیشتر آزارمون میده که با غریبه بخواهیم ازدواج کنیم و هیچ شناختی از اون نداریم . باید خصوصیاتش رو شناخت و درباره اونها مثل دروس مدرسه و دانشگاه مطالعه و تحقیق کرد .
حتی خیلی بیشتر از اونها . برای اینکه حساب یک عمر زندگی هست و اگر هم به طلاق و جدایی بکشه حساب یک عمر ناراحتی و عوارض بعد از طلاق که حتی ممکنه سالیانه سال و حتی تا آخر عمر شخص رو درگیره خودش بکنه و عذابش بده . پس تحقیق و مطالعه در مورد جنس مخالف کار مهمی نشون میده .
فراموش نکنیم که هیچگاه صرفا بخاطر رفع غرایض جنسی ازدواج نکنیم . نیاز جنسی خیلی زود عادی میشه و تبدیل به روزمرگی میشه و تبدیل به رفع مسئولیت در مقابل همسر و نه اینکه لذت همچون مثل روزهای اول ازدواج .
حوصلمون رو زیاد کنیم و قبل از ازدواج توی کارهایی که فکر میکنیم عجول هستیم و خونسردی خودمون رو از دست میدیم بیشتر کار کنیم و آستانه صبر و تحملمون رو بیشتر کنیم .
برای اینکه شاید طرف مقابلمون توی همون کارها با ما کاملا متفاوت فکر میکنه و با صبوری و خونسردی اون کارها رو میخواد که انجام بده . مثل خرید کردن و تفریح و کارهای مثل اینها .
همسرمون رو از خانوادش جدا نکنیم و اون تنها نخوایم . همسر مثل غنچه یه درختی هست که اون درخت خانوادست . غنچه ای که هم غنچه به درخت احتیاج داره و هم درخت به غنچه خودش افتخار میکنه و این جدایی چیزی جز فنا شدن برای غنچه و لطمه به درخت چیزی دیگه ای به ارمغان نمیاره .
فراموش نکنیم که وقتی با همسرمون ازدواج میکنیم خانوادش و اطرافیانش یه جزیی از اون هستند و ما باید قبلا خودمون رو برای پذیرش اونها هم آماده کنیم .
اینو خیلی ها تا موقعی که خودشون عروس و داماد دار نشدند نمیتونن درک کنن . بدونیم زندگی پذیرش مسولیت سنگینیه و برای شب بیداری هاش برای پرستاری از همسر و بچه هامون و برای پذیرایی و مهمان نوازی های چند ساعته و گاهی چند روزه از خانواده و فامیل های همسرمون و برای خرج و مخارج اینها آمادگی کامل باید داشته باشیم .
برای محک زدن خودمون برای آمادگی این موضوع میتونیم قبل از ازدواج مثلا حدود 1 یا 2 ماه تمام مسئولیتهای اقتصادی و مسایل جانبی خانواده خودمون رو بپذیریم و از پدر و مادرمون بخوایم که یه مدت جای اون ها رو بگیریم تا محکی بزنیم خودمون رو برای پذیرش مسئولیت های زندگی آینده خودمون . این یه امتحانه چند ماهه هست برای دورانه متاهلی خودمون .
نخوایم همسرمون همون چیزی بشه که دقیقا ما میخوایم . همسرمون رو همون جوری که هست بپذیریم . چون انسانها خیلی از چیزهاشون ممکنه در طول زمان عوض بشه . اما سرشت و عادتهای اونها یا عوض نمیشه و یا ممکنه سالیانه سال به طول بیانجامه .
میشه 70 درصد طرف مقابلمون رو تغییر بدیم اما 30 درصدش تغییر پذیر نیست . پس بهتره به نیمه پر لیوان زندگیمون نگاه کنیم و عمر و لحظاتی که میتونیم در کنار همسرمون با لذت سپری کنیم رو برای اصلاح اون 30 درصد حرام نکنیم و به کام خودمون و همسرمون تلخ نکنیم .
صرفا بخاطر ظاهر و موقعیت طرف مقابل اونو انتخاب نکنیم . برای اینکه روزگار بازی های خودش رو داره و ظاهر به تبی بنده و ثروت و موقعیت به شبی . پس بهتره روی چیزهایی حساب کنیم که به راحتی قابل تغییر نیست و یا اگر هم تغییر کنه خیلی زندگیه مارو متلاطم نمیکنه و از مسیر اصلیش دور نمیکنه .
مثل ایمان و عقیده و اخلاق نیکو و وفاداری و محبت و ... . طرف مقابلمون رو توی دورانه نامزدی 3 بار به صورت مختلف و خیلی حرفه ای و طبیعی یه کاری کنیم که باعث عصبانیتش میشه . بعد از اون ببینید که واکنش اون چیه . آیا با صعه صدر و صبوری برخورد میکنه یا از کوره درمیره و خیلی عصبانی میشه . همسر واقعی و انتخاب درست صبورانه برخورد میکنه و می بخشه .
خودمون رو برای روزمرگی و عادی شدن ظاهر طرف مقابلمون و اعمال زناشویی آماده کنیم و بهترین آمادگی اینه که دفعات انجام زناشویی رو متعادل کنیم و نه خیلی سرد مزاجی و بی احساس برخورکنیم و نه خیلی گرم مزاج و پرهیجان .
بهترین کارها چه توی این مسایل وچه توی هر مسائلی میانه روی است . شرای بحرانی همسرمون رو بشناسیم و قبلش آمادگی برای مواجه با اونها رو داشته یاشیم . مثل عادت ماهانه برای خانومها معمولا باعث دردهای شدید جسمی و کم حوصلگی و عصبانی بودن و ضعیف شدن و ... میشه .
برای مردها هم از سر کار و از بیرون موقعی که به خونه میان معمولا تا چند دقیقه و گاهی تا چند ساعت عصبانی و خسته هستند و طاقت چیزی رو ندارن . هر دوی این رفتار در خانوم ها و آقایون مقطعی هست و خانومها بعد از عادت ماهانه سر حال میشن و خوشحال و برای همسرخودشون شادی رو به ارمغان میارن و مردها هم بعد از چند دقیقه و چند ساعت استراحت در منزل و کانون گرم خانواده آماده شنیدن حرف های همسر میشن و آماده محبت کردن به اون میشن .پس توی اون دورانه بحرانی بهترین کار صبوری هست .
از مقایسه همسر خود با دیگران باید خودداری کرد برای اینکه خدا هر شخصی رو با ظاهری متفاوت و موقعیتی متفاوت خلق کرده و تلاش هم توی کسب موفقیتش بی تاثیر نبوده . ما هم پس تلاش کنیم . و هیچ موقع هم فراموش نکنیم که مرغ همسایه همیشه مرغه و نه غاز .
خانومها توجه و حمایت دوست دارن و مردها هم اقتدار و احترام . خانوادتون رو خیلی دوست داشته باشین اما یک قدم بیشتر همسرتون رو دوست داشته باشین که این بهش دلگرمی میده و زحمات خودش رو بی فایده نمیبینه . توی ناراحتی تصمیم نگیرین و بدونین همیشه بدترین تصمیم ها توی ناراحتی و عصبانی گرفته میشه و همیشه هم به پشیمانی و ندامت می انجامه .
درسته که خیلی هاشون قابل جبرانه . اما باید بپذیریم که خیلی هاشون هم جبران ناپذیره . به همسمون اعتماد داشته باشیم اما هیچ موقع نسبت به اون بی اهمیت نباشیم و مراقب و مواظب زندگیمون هم باشیم و اونو فراموش نکنیم .
عشق برای ازدواج لازمه اما کافی نیست . مثل سفر کوهنوردی که اگه با تجهیزات کامل انجام نشه پر مخاطره میشه . حتما پیشه یه مشاور برید تا درصد موفقیت ازدواجتون بالاتر بره و یا اگه به مسایلی پی بردین از ادواج با طرف مقابلتون خیلی منطقی انصراف بدین .
از ازدواج انتظار معجزه نداشته باشین و تصور نکنید که بعد از متاهلی آسمون زندگی همیشه رنگین کمانیه . نه . فراموش نکنیم که همیشه بعد از طوفان رنگین کمان بوجود میاد . طوفان های زندگی هم یه چیزه عادیه و باید همیشه برای چیزهای پیش بینی نشده و دشواری های یک دفعه ای زندگی خودمون رو آماده کنیم .
فقط باید قدرت مبارزه داشت و میدون رو خالی نکرد . اگر این نکات و خیلی نکاته دیگه که فعلا به ذهن من نمیرسه رو رعایت کنید و وارد زندگی مشترک شدین تا میتونین دیگه تلاش کنید برای حفظ کانونه خانوادتون .
اگر خدای ناکرده به مشکلات دورانه متاهلی برخورد کردین و تصمیم به طلاق و جدایی گرفتین و اینو آخرین راه دیدین یه چیزی رو توی همون لحظات آخر فراموش نکنید .
شاید همین نکته اینقدر بهتون نیرو بده که از تصمیم طلاق منصرف بشین . مردها فراموش نکنید که بعد از طلاق خانومتون که یه روزی ناموستون بود و حاضر بودین برای حفظ ناموستون به هر سختی و مشقتی بیوفتین و حتی از جون خودتون هم بگذرین حالا دیگه هیچ اختیاری در مورد اون ندارین و اونو کنار یه نفر دیگه به عنوان شوهر و یا هر چیزی دیگه می بینین و اجازه هیچ گونه اعتراضی رو ندارین .
خانومها هم فراموش نکنین که مرد اول زندگیتون شمارو برای همه چیز میخواسته . چه خوشیها و چه ناخوشیها . حتی اگر هم براتون خیلی سخت میگذشته . اما زمانیکه طلاق میگیرین خیلی ها شما رو فقط به عنوانه یه شخصی می بینن برای اطفای غرایض جنسی خودشون و بس و برای فراهم کردن آرامش و راحتی شما و رفع ناراحتی ها و مشکلات شما خودشون رو بی مسولیت می بینن و خیلی راحت فرار رو برقرار ترجیح میدن .
چه زن و چه مرد توی زندگی اول خودش اگر چه هم براش سخت باشه میتونن از خودشون اختیاراتی داشته باشن و قدرت اعتراض داشته باشند . اما توی زندگی بعدی باید همیشه کوتاه بیان که مبادا دوباره کارشون به طلاق و جدایی بکشه و محکوم به این بشن که تو اصلا هنر زندگی کردن بلد نیستی و مشکل از خودته و نه از طرف مقابلت .
از اینکه وقتتون رو گرفتم معذرت میخوام . این یکسری مطالب بود که امیدوارم چه دختر پسرها که در آستانه ازدواج هستند و چه زن و شوهرهایی که در آستانه طلاق هستند با خوندن اینها یه ازدواج موفق داشته باشند و یا از طلاق منصرف بشن .
دوران مجردی و دوران متاهلی هر کدوم راحتی ها و سختی های خودش رو داره . نباید توی دوران مجردی خیلی حسرت متاهل ها رو خورد که به اونجایی رسید که دوران پاک مجردی رو برای خودمون به ناپاکی و گناه آلوده کنیم و نه توی دورانه متاهلی خیلی حسرت زندگی مجردها رو خورد که کانون خانواده ی که با کلی زحمت و خونه دل خوردن تشکیل شده رو متلاشی کرد و برگشت به دورانه مجردی .
به اعتقاد من بهترین راه برای جلوگیری از این مسایل متاهل شدن و بس . اما متاهل شدنی که آزادی رو از طرف مقابلمون نگیریم و اجازه بدیم بهش گاهی با نظارت و خودمون به یاد تفریحات سالم دوران مجردی اون رو رهاش کنیم تا خدای ناکرده بدتر از اون ها رو توی خفا و به دور از چشم انجام نده .
فراموش نکنیم که پرنده ای که توی قفسه وقتی آزاد میشه فرار میکنه و میره . اما کبوتری که جلد میشه اگه همه دنیا هم بره باز برمیگرده پیش خودمون . توی قفس کردن یا جلد کردن انتخاب با خود ماست .
امیدوارم این مطالب مثمر ثمر باشه .
تاریخ و زمان نوشتن 94/2/15ساعت 5 و 45 دقیقه صبح .
" محمد 60 "
------
سلام
به نکات خوبی اشاره کردید .
یادآوری می کنم که مرد با اطاعت شدن آروم میشه و زن با محبت دیدن
موفق باشید
سلام دوستان
کسایی که تجربه پروسه انرژی بر خواستگاری رفتن را داشتند منو راهنمایی کنند. من در طی یک ماه اخیر حدودا چهار مورد رفتم هر یکه به دلایلی نشده.
البته اینکه نشده دو طرفه بوده بعضا . بعضا هم خب دختره نپسندیده دیگه. نمیدونم چرا فکر میکنم که شاید کم بیارم.
بدترین چیز ازدواج سنتی همین فرایند طولانیشه خدایی . بدون هیچ شناخت اولیه ای میری جلسه آشنایی و بعد می بینی زمین تا آسمان فرق دارین . آخه چند تا ادم امتحان کنه تا قسمتشو پیدا کنه. تازشم بعضی دخترا را میبینم که میگن وقتی نه میشنون از نظر عاطفی ضربه میبینن.
بخدا پسرها هم همینطورن، حالا اکثرشون مثل من به روشون نمیارن. من که میگم مصلحت خدا هستش و توکل باید کرد ولی بعضا از نظر انرژی کم میارم.
خدایا توکل به خودت. هوای دل جوونایی رو که تا این سن به امید خوشبختی پاک زندگی کردن رو داشته باش.
پاسخ :
سلام
ازدواج سنتی ، ازدواجی چشم بسته نیست . در یک ازدواج سنتی ،در ابتدا پسر دختر رو میبینه ، یه تحقیق کلی ازش می کنه . ظاهرش رو می بینه . از مسائل کلی پرس و جو می کنه . مثلا ایمان خانواده و خود دختر ، سطح تحصیلات ، وجه ی اجتماعی خانواده در محله و در مورد هر اون چیزی که دور را دور میشه فهمید تحقیق می کنه .
بعد برای فهمیدن ریز جزئیات ، میرن خواستگاری و از نزدیک با هم آشنا میشن . این روند یک ازدواج سنتی هستش .
حالا اگه کسی بدون تحقیق اولیه بره خواستگاری ، خب معلومه که ممکنه زمین تا آسمون با هم فرق داشته باشن .
معلومه که وقتی با یک نگاه دختر پسندیده بشه و فوری خواستگاری انجام بشه ممکنه دو طرف ضربه روحی بخورن !
اصل ازدواج سنتی ، بهترین نوع و تضمین کننده موفقیت ازدواج هستش . نمیشه که فرایند ازدواج سنتی رو ناقص اجرا کنیم و بعد بگیم ازدواج سنتی سخته و ... .
سوال کننده محترم ؛
چهار خواستگاری در عرض یک ماه ؟!
آیا شما هم دیدید و رفتید خواستگاری ؟ قبل از این که به خواستگاری برید ، چقدر در مورد کلیات خانواده ی هر کدوم تحقیق کردید ؟
اگه در مورد هر کدوم تحقیق می کردید ، طبیعتا در جلسه خواستگاری به دیوار بلند تفاوت ها برخورد نمی کردید .
جلسه خواستگاری برای صحبت در مورد ریز جزئیات هستش نه کلیات .
بنابراین برای این که نه خودتون ضربه روحی بخورید نه اون دخترانی که به خواستگاری شون میرید ، مراحل ازدواج سنتی رو کامل انجام بدید .
ببخشید اگه تند رفتم .
موفق باشید
سلام
الان که دارم تایپ میکنم از جلسه آشنایی برا ازدواج برمیگردم. یعنی نافرم خورد تو ذوقم ها. من دانشجوی دکتری هستم. دختره هم پزشکی عمومی تموم کرده. مستقیم رفت سر بحث درآمد و گفت من کلا تو رفاه بزرگ شدم و چون فکر میکنم یه بار به دنیا میاییم لذا اعتقادی به از صفر شروع کردن و اینطور چیزا ندارم. البته من وضع مالیم خوبه ها ولی بد خورد تو ذوقم، از حرصم گفتم هیچی ندارم و تازه شروع کردم.
دوستان من یکی از اولویت های انتخابم اینه که همسرم، واقعا همراه و شریک تمام سختی ها و پیشرفت و شکستام باشه. البته منم همینطور برا ایشون. خیلی بدم میاد از اونایی که دنبال لقمه آماده هستن، پس فلسفه تکامل انسان با ازدواج چی میشه؟ مگه غیر این هستش قراره شونه به شونه و قدم به قدم باهم جلو بریم. حالا یکیمون وظایف اقتصادی خواهد داشت و دیگری سایر وظایف ها رو.
خلاصه که روز به روز به بحث دعا و توکل در ازدواج بیشتر ایمان میارم. انسانیت گوهریه یافتنش از مروارید در کف دریا هم سخت تره. خدایا به حال خودمون نذار؟
من میگم خانم یا اقای محترم اول جربزه و انسانیت طرفتو بسنج ، بعد اگه بقیه معیارهاتم داشت بگو بسم الله، بگو خدایا من با همسرم شروع کردیم، موفقیت و پول و هرچیز دیگری رو از تو میخواییم. نه اینکه مثلا معامله کنیم که اگه انارو نداشتی .....بگذریم
البته همه دخترا اینطوری نیستنا. اونقد دختر نجیب و با احساس و شیر زن هست که حاضره بار زندگیشو با مردش به دوش بکشه.... خدایا محبت مارو در دل یکی از این فرشته هات قرار داده ...
نظر شما چیه دوستان؟ من اشتباه میکنم؟ من وضع مالیم نسبت به سنم تقریبا خوبه ولی هرگگگگگز به عنوان برگ برنده بهش نگاه نخواهم کرد. هرگز
یا علی- زندگیتون پر از خدا
سلام
عده ای از شما همراهان خانواده برتر ، نسبت به تبلیغاتی که در وبلاگ گذاشته میشه " به حق " واکنش نشون دادید . ولی بنا به دلایلی که اکثر شما می دونید ناگزیر به گذاشتن تبلیغات هستم !
بهترین نوع تبلیغ برای یک وبسایت اونه که کمترین مزاحمت رو برای بازدیدکنندگان به همراه داشته باشه . یکی از بهترین تبلیغات ، تبلیغاتی هستش که در یک پست جداگانه گذاشته میشه و از طریق موتورهای جستجو دیده میشه .
اشکالاتی که وجود داره :
1 - دقیقا مشخص نیست کدوم محصول خریدار داره
2 - کم بودن اعتماد مردم به خرید اینترنتی
مزیت خیلی خوب این نوع تبلیغات اینه که کمترین مزاحمت برای شما رو داره و همیشه هم جلو چشم نیستند . مثل پست های معمولی به صفحات بعد منتقل میشن .
کمکی که از شما می خوام ، البته اگه صلاح بدونید :
1 - به فروشگاه های زیر برید و محصولاتی که فکر می کنید خریدار داره رو معرفی کنید تا در پست های جداگانه گذاشته بشن .
این فروشگاه ها با سابقه هستند و اکثرشون نماد اعتماد الکترونیک دارن .
اولی یک فروشگاه هستش که شما هم اگه دوست داشته باشید می تونید با پرداخت سالیانه حدود 4500 تومان ( قیمت خرید یک دامنه ir ) ، یکی مثل این رو داشته باشید .
شما فقط معرفی کننده خواهید بود . ثبت سفارش ، بسته بندی و ارسال رو کارمندان فروشگاه اصلی انجام میدن .
روش کسب درآمد هم اینه که شما یک محصول رو به کسی معرفی می کنید . اون شخص اگه خرید کنه و محصول رو تحویل بگیره ، مبلغی که بهش پورسانت میگن به شما تعلق میگیره .
مثلا فرض کنید کسی " ساعت دخترانه طرح دار بند کشی " رو بخره ، 6250 تومان به شما پورسانت تعلق میگیره که وقتی مجموع پورسانت های شما به حد مشخصی که در هر سایت متفاوت هست رسید ، به حساب شما واریز میشه . حدنصاب معمولا بین 10 تا 30 هزار تومان هستش .
فروشگاه های دوم ، سوم و چهارم رو رایگان می تونید بسازید . البته اگه خواستید مثل اولی آدرس دلخواه شما رو داشته باشه باید یک دامنه بخرید و اون رو روی این فروشگاه تون پارک کنید . ان شاء الله اگه فرصت شد آموزشش رو قرار میدم .
2 - اگه تجربه خرید اینترنتی دارید لطفا در مورد خریدی که کردید توضیح بدید . چه محصولی بوده ؟ آیا راضی هستید ؟
موفق باشید
بازم سلام
از 18 تا 22 سالگی سکس داشتم حداقل ماهی 2 بار بوده مشروب هم میخورم تنها چیزی که ارومم می کرد ( الان نزدیک به 4 ماه سکس نمیکنم به هیچ عنوان )
خب توی این سکس ها هیچ اجباری برای طرف مقابل نبوده پول یا از روی لذت بوده ولی 2 تاشون واقعا از رو اجبار بوده یکش دختر 17 سال بود که بهم وابسته کامل بود بکارتشو گرفتم تو رو قران اگه میدونید راهی برای جبران هست کمکی بکنید . این دختر عاشقم بود اصلا توی بُعد سکس نبود بعد از جدایی ازش خبری ازش گرفتم که الان خیلی دوست پسر داره رابطه هم داره مادرش گفت خیر نبینی پدرش فوت کرده
دومیش هم تویی پارتی دوست دختر دوستم بود با دوستم باهاش رابطه داشتیم و تا اون زمان سکس نداشت
پیش مشاور رفتم میگه کارت درسته این پشیمونی باعث از بین بردن زندگیت میشه، پیش حاج آقا رفتیم میگه تو با شیطان برادری تو جنایتکاری، اینجا آخرین روزنه امیدمه khbartar.blog.ir/post/1859
منتظرم کمکی برای جبران
سلام.
من 23 سالمه .
منم خواستگاری 24 ساله داشتم که خیلی از هم خوشمون میومد. توی خواستگاری به دلم نشست . توی چند روز اول خواستگاری همه حرفاش و رفتاراش منتطقی و آروم بود و کاملا تفاهم داشتیم. همه تاییدش کردن. اما بخاطر شرایط کاریش که طول میکشید تا قطعی بشه مادرم قبول نکرد و منم به حرف مادرم گوش دادم.
بعد خواستگاری گفت بهم علاقه داره و خودشو جم و جور میکنه. چند باری اس دادیم و فهمیدم عصبیه شایدم مغرور بود. مثلا 1ساعت پیش داشت قربون صدقم میرفت. بعد 1ساعت یه حالت عصبی میدیدم.
منم اذیتش میکردم و اصلا امیدوارش نمیکردم و هیچ ابراز علاقه ای نکردم. اما نه اونقدر که بخواد دیوونه بازی عصبی در بیاره. الانم چند روزه یه بار میاد عذرخواهی ... 4 روز بعد باز اس میده دعوا میشه.... واقعا عصبیه؟
سلام
دوستان عزیز یه مدتیه که میام و مطالب مختلف سایت می خونم
تیر امسال 19 سالم تموم می شه ولی خیلی احساس تنهایی می کنم بعضی وقتا فکر می کنم افسرده شدم و مدام به یکی از استادای دانشگاهمون فکر می کنم احساسم میگه دوسش دارم البته هر وقت باهاش کلاس دارم سعی می کنم زیاد نگاهش نکنم ولی توی افکارم نمی تونم دل ازش بکنم .
شنیدم چش دخترای زیادی دنبالش حتی میان سرکلاسش تا فقط ببینندش ولی من ... نمی دونم چی بگم کلافم حالم خوب نیست به نظرتون توی احساسم عجولم ؟ یعنی این امکان هستش اونم ازم خوشش بیاد ؟ یا من باید بی خیالش بشم که خیلی سخته کمکم کنید لطفا
مرتبط با ازدواج با استاد دانشگاه :
نظر شما در مورد ازدواج با استاد دانشگاه
دو سال پیش به استادم علاقمند شدم، نمی تونم فراموشش کنم
یکی از اساتید مون خیلی بد بم نگاه میکنه
چیکار کنم تا تمایل به استادم رو از قلبم خارج کنم ؟