با سلام به خانواده برتری ها
سال اخر دبیرستان یه معلمی داشتم که نمونه واقعی یک انسان کامل بودن ، ایشون اصالتا روستایی اند و تو بچگی پدرشونو از دست دادن و از همون اول مجبور شدن رو پای خودشون واییستن واسه همینم خیلی آدم پخته ای اند .
ایشون به قدری تو شهر ما معروف اند که به هر کسی برسین ازشون تعریف میکنه مثلا تو کلاس کلی ما رو تشویق میکردن که حتما بعد ازدواج هم درس بخونید و آیندتونو بسازید و...
و شدیدا دست به خیر هستن. تو بحث معلمی ایشون یه دبیر سخت گیر یه درس سخت ! با تدریس عالی بودن و حد فاصله با دانش اموز و حفظ میکردن ، مثلا با اینکه خوش اخلاق بودن ولی بسیار دیسیپلین داشتن و منضبط بودن.
هم جذابیت های ظاهری داشتن مثل حرکات شدیدااا مردونه و سنگین و قد بلند و چهارشونه . ایشون به محض اینکه خانواده منو شناختن توجهشون بهم بیشتر شد چون میخواستن بشناسن منو وگرنه آدمی نیستن که به خاطره خانواده کسی باهاش گرم برخورد کنن تو کلاس.
بعد رفته رفته چون من شدیدا مودب بودم و... انگار به دلشون نشستم و شما فکر کنید دبیره معروفی با اون ابهت و دیسیپلین تو کلاس فقط با شما گرم حرف بزنه! و با اینکه امتحانو خراب کنی کارنامه نمره هات 20 شه اونم نمره های همچین دبیری! ایشون هم محله ما هم بودن و من بعد دوران دبیرستان چند بار دیدمشون و خیلی گرم حرف زدیم.
خلاصه ماجرا این بود که شدیدا همو پسندیده بودیم طوری که ایشون وقتی منو میدیدن با وجود اون غرور مردونشون هول میشدن! ایشون موقع جوونی رفتن خاستگاری یه خانواده چون روستایی بودن ردشون کردن بعد همسر اولشون هم روستایی خودشون بود که فوت شدن و یه پسر کوچیک دارن از ایشون. خانوم ایشون به یکی از بستگانمون گفته بود که شوهرم انقد از دخترتون تعریف میکنه که میگه اگه پسرم بزرگ تر بود واسش خواستگاری میکردم! و کلی ماجرا های دیگه!
الان من 28 سالمه و با تشویق های ایشون یکی از بهترین شغل ها رو دارم و ایشون 48 سالشونه و همسرشونم پارسال فوت شدن و پسرشونم که 11.12 سالی دارن. من طول این مدت یعنی از 19 سالگی با اینکه کلا ندیدمشون ولی هیچ وقت نتونستم فراموش شون کنم چون آدمی مثل ایشون ندیدم!
الان ما 20 سال اختلاف سنی داریم! و اینطوری بهتون بگم که طوری عاشق ایشونم که اگه فقط یه روزم باشه طول دوران زندگی مشترک مون حاضرم باز باهاشون ازدواج کنم.الان ایشون یه قدم جلو اومدن ولی من نمیدونم با عقلم تصمیم بگیرم یا با دلم!
مرتبط:
تا حالا به دختری اینقدر علاقه مند نبودم که به خاطرش هر کاری بکنم
نمیدونم به عقلم گوش بدم یا دلم !؟
برای ازدواج به حرف دل باید گوش کرد یا عقل ؟
بدجوری بین عقل و احساس، و دین و عرف گیر افتادم
یه اوقاتی هست که آدم بین دل و عقل گیر میکنه
در انتخاب شوهر آینده به حرف دلم گوش کنم یا عقلم ؟
دارم سر دو راهی عقل و احساس قرار میگیرم؟
دو تا خواستگار دارم ، عقلم میگه اولی ، دلم میگه دومی
مرتبط با تصمیم گیری:
در مواقع حساس زندگی مون چکار کنیم تصمیم اشتباه نگیریم؟
کسی که میتونه بهترین تصمیم رو بگیره خود آدمه
مشکلاتی دارم که نمی دونم چه تصمیمی باید بگیرم
تو سال جدیدی که داره میاد تصمیم به تغییر گرفتین؟
همه ش تو زندگی تصمیم اشتباه گرفتم
چکار کنم راحت حرفم رو بزنم و تصمیم بگیرم؟
نمیدونم تصمیمی که گرفتم درست بوده یا نه؟
چکار کنم شوهرم احساسی تصمیم نگیره؟
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) ← اختلاف سن در ازدواج (۴۴ مطلب مشابه) ← آموزش تصمیم گیری (۹ مطلب مشابه)
- ۲۸۷۳ بازدید توسط ۲۲۱۳ نفر
- جمعه ۳۰ مهر ۹۵ - ۲۲:۱۰