سلام دوستان
یه پسر 27 ساله ام . کارشناسی ارشد یه دانشگاه خوب و الانم مشغول کار . شرایط عمومی زندگیم از نظر کار و تحصیلات و این حرفا جوریه که شاید خیلیا که از بیرون نگاه کنن، بگن خوش به حالش، چه شرایط خوبی و از این حرفا.
پدر و مادرا چون با نگاه خودشون به همه چی نگاه می کنن و تو دنیای خودشون هستن، خیال می کنن آدم خیلی خوشبخته و مشکلی نداره. متوجه نیستن که وقتی تنهایی، وقتی همدم و همراه نداری، وقتی کسیو نداری که دوسش داشته باشی و دوست داشته باشه، چقدر بهت سخت میگذره.
چند وقتیه که یه مسئله خیلی خیلی ذهنمو درگیر کرده. همون اعتماد به نفس نداشتمو هم نابود کرده. اون مسئله هم شرایط جسمی ام هستم. من قدم 170 و وزنم فقط 50 کیلو هست. یعنی یه حالت مشمئز کننده! قیافم خیلی متوسطه و مشکل خاصی خدا رو شکر نداره.
اما به خاطر همین هیکلم، خیلیا که اولین بار منو می بینن فک می کنن من 21-22 سالمه. هر دفعه که یکی اینو میگه اعصابمو خورد می کنه. مشکل خونی و هورمونی یا انگل و این حرفا هم ندارم، چندین بار آزمایش های کامل دادم و دکتر دیده. ولی تغذیم خیلی کمه، نمی تونم بخورم.
اصلا با خوردن میونه ای نداشتم از بچگی. با فیدبک هایی که مستقیم یا غیرمستقیم ( یعنی با مطالعه نطرات و حرفای دخترا و اینا ) گرفتم، دیگه به یقین رسیدم که با این وضعیت هیچ دختری حاضر نیست باهام ازدواج کنه. بهشون حق میدم، خب نمی تونن به زور کسیو دوست داشته باشن.
یه مورد که دو سال پیش خواستگاری کردم، از اخلاقمو و روحیه ام خیلی تعریف می کرد. اون مورد بنا به دلایلی شکل نگرفت. نمیگم دلیل به هم خوردنش مسائل ظاهری بود. اما یکی از چیزهایی که صراحتا بهم گفت این بود که من دوست دارم همسرم دست و بازوی مردونه داشته باشه.
حق میدم بهش ولی هنوز این حرف تو ذهنم مونده. بهم می گفت خیلی خوبی ولی محبتت هیچ جوره تو دلم نمیره. یه مورد دیگه که همین چند هفته پیش اومد، یه دختر خانمی بودن که ما هیچ شناختی به هم نداریم و حتی اسم همدیگه رو هم نمی دونیم.
یه واسطه ای، شرایطمون و به هم گفتن که اگه دو طرف اکی هستن، آشنایی صورت بگیره. واسطه شرایط من رو گفته بودن و اون دختر خانم، گفتن نه، قدش کوتاهه.
در حالی که خودشون هم قدش هم قد من بوده و بلندتر نبوده. شاید 5-6 سال پیش، اعتقادم این بود که بالاخره یکی پیدا میشه که منو با همین ظاهرم بپذیره و از ته دل دوسم داشته باشه، محبتمون بیفته تو دل همدیگه. اما الان دیگه به اون تفکرات می خندم. الان که واقعیت های جامعه رو فهمیدم و می بینم، دیگه شعار نمیدم. ایمان آوردم که بدبختم.
حالا به فرض که این مسائل مهم نباشه، کی حاضره با یه پسر بی اعتماد به نفس ازدواج کنه. کی حاضره کسی رو که خودش احساس مردی و مردونگی نمی کنه به عنوان مرد زندگیش بپذیره. سر جنگ با کسی هم ندارم، ولی مگه ما سنگیم که هی نه بشنویم و هی ناامید نشیم؟! مگه ما سیب زمینی هستیم که رد شدنای به حق یا نا به حق اعتماد به نفسمونو نابود نکنه؟! هر چی بیشتر برم جلو، بیشتر نه می شنوم و هر چی بیشتر نه بشنوم، آدم ضعیف تر و منفورتری میشم.
خیلیا میگن برو دکتر تغذیه و باشگاه، باشه میرم. ولی اولا که چندان تاثیری نخواهد داشت و فوقش 50 رو بکنه 60. ثانیاهمین تاثیر کم هم در یه زمان طولانیه و این یعنی من در این مدت طولانی اگر هم از کسی خوشم اومد اقدامی کنم و فرصت ها یکی یکی بپره. ثالثا این چیزا استخوان بندی آدم رو که تغییر نمیده. هیکل آدم رو مردونه نمی کنه. رابعا قد رو که دیگه نمی تونم کاری کنم.من نمی دونم کی انداخته تو دهن دخترها که 170 کوتاهه.
خصوصا که شرایطم جوری هست که دور و برم کسی که آشنایی قبلی داشته باشیم و بتونم بهش برا ازدواج فکر کنم، نیست. پس چه سنتی و چه غیر سنتی بخوام اقدام کنم، باید یه اقبال اولیه در طرف مقابل ایجاد بشه برای ادامه آشنایی. وقتی این اقبال اولیه ایجاد نشه، پس اصلا آشنایی شکل نمی گیره که بخواد اخلاق و رفتار و فلان و فلان آدم این ضعف ها رو جبران کنه.
حرفامو بیشتر به عنون درد دل زدم. چون خودم دیگه قید ازدواج رو تقریبا زدم. اوناییم که دنبال قد بلند و هیکل مردونه ان، ان شاء الله که به آرزوشون برسن. شاید کسی هم یه راه واقعی و واقع گرایانه جلو پام بذاره ولی دنبال حرفای شعاری نیستم.
مرتبط:
خدا چرا باید یه مرد رو بی ابهت خلق کنه؟
تعریف مرد یا پسر خوش قیافه از دید زنان و دختران چیه ؟
آیا همه خانم ها برای ازدواج ، مرد قوی با ظاهر مردانه رو می پسندند؟
چرا من نمیتونم غرور مردانه داشته باشم ؟
می ترسم که به خاطر قد و هیکلم نتونم ازدواج کنم
برای خانم ها هیکل ورزشکاری جذابیت داره ؟
راهی هست که بشه فاکتور قد و هیکل رو برای خانم ها کمرنگ تر کرد ؟
میترسم خانم آینده م از دیدن هیکل لاغرم از ازدواج با من پشیمون بشه
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۵۴۹۷ بازدید توسط ۴۰۴۳ نفر
- يكشنبه ۲۷ تیر ۹۵ - ۲۲:۲۷