سلام
خواستم ببینم چرا بعضی خونواده ها با نیش و کنایه زندگی رو واسه بعضی جوون ها از جهنم هم بدتر کردند. بابا ما خودمون داریم عذاب میکشیم شبانه روز فکر و خیال و ترس از آینده داریم دیگه شما بس کنید.
شما که هیچ برنامه ریزی تو زندگی تون نبود توقع نداشته باشید بچه هاتون شق القمر کنن. خسته شدم بس که کنایه های پدر و مادر و آشنا و غریبه رو شنیدم. این همه درس خوندی چی شدی؟ بیکار و علافی. بچه فلانی فلان شد. فلانی همسن توئه بچه داره. چیکار کنم نمیتونم با کسی که اونا دوست دارن ازدواج کنم.
میدونم یه ذره به فکرم نیستن فقط میخوان ازدواج کنم که نگن دخترش داره میترشه. هر جا که میشد رفتم دنبال کار چیکار کنم کاش لااقل ارشد نداشتم انقد این مدرک لعنتی رو تو سرم نمیزدن. جالب اینه که خودشون رو یک درصد مقصر نمیدونن.
تو این شرایط بد جامعه هر جایی هم که نمیشه یه دختر کار کنه. 25 سالمه بخدا تو دانشگاه 90 درصد بچه ها قبل دفاع شون افسردگی میگرفتن چون سال بالایی ها رو میدیدن از سر بیکاری شروع کرده بودن به خوندن واسه دکترا.
اصلا آمار افسردگی بین جوون های ایرانی رو میدونید همین چند وقت پیش یکی از پسرها تو خوابگاه خودشو حلق آمیز کرده بود. همه که ظرفیت و ایمانشون مثل هم نیس خسته شدیم بخدا.
دیگه نمیکشم، دیگه نمیخوام این زندگی رو ...
همه چیزمون رو الکی و برای هیچ باختیم
سهم من از این زندگی فقط کلفتی پدر و مادرم هست
نمیدونم سرنوشتم چرا اینجوری شد ؟
سر طبیعی ترین مسائل زندگی جیگرم خونه
این که یه دختر مجرد خونه بگیره و مستقل بشه بده ؟
چطور خانوادم رو قانع کنم که سر کار برم ؟
صبح تا شب توی خونه حسرت زندگی دوستانم رو می خورم
چرا منو کسی نمیخواد؟ ، این سوال شده عقده
تنها چیزی که تا آخر عمر با منه حسرته
یک دخترم که در آستانه 30 سالگی دچار بحران شدم
دختر 28 ساله ای هستم که دیگه هیچ هدفی ندارم
← تفاوت تحصیلی در ازدواج (۳۵ مطلب مشابه) ← درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه) ← ازدواج دختران تحصیل کرده (۱۰ مطلب مشابه)
- ۲۸۹۴ بازدید توسط ۲۱۷۰ نفر
- دوشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۸ - ۲۲:۰۰