خانواده برتر

خیلی ساده و مستقیم بهش بگید درمورد ازدواج شما هیچ وقت باهاتون حرف نزنه....

اگه نتونست حرف نزنه اون وقت بی محلی کنید خودش کم کم میره

سلام

حواستون باشه این جور دوستها نایابن و شما فقط چن وقته ازش بدت میاد ولی خیلی احتمال داره تو آینده پشیمون بشی

اگه میتونی باهاش صحبت کن این اخلاقشو ترک کنه

اگه میتونی یه مدت تحمل کن تا خودش خسته شه

دست اخر برو سراغ جدا شدن

و پیشنهاد اینم یه طوری جدا نشو ازش که کل خاطرات خوب گذشتتون خراب باشه و بعدا که همو دیدید دیگه روتون نشه همو ببینید.

سلام

اگه مشکلت فقط همین سواله که بهتره جواب ندی بهش وکم محلش کنی..

امااگهکلادیگه نمیخوی ادامه بدی

نیازی نیس همه ی عالم وادموخبرکنی که!

بهترین راهشم کم محلی وبی اعتنایی بهشه..کلاندیدش بگیرخودش کم کم میکشه کنار..

موفق باشی

سلام

به نظرم، اگه همه دلایلتون همینه که اینجا گفتین، باید یه مقدار انعطافتون رو بیشتر کنین،

 دوست صمیمی آدم ازش بپرسه، کی ازدواج میکنی، چه مشکلی داره، خب بپرسه. 

شاید خودش به کیسی داره، میخواد درد دل کنه، سر حرفو باز کنه! 

ما به ندرت میتونیم دوستی پیدا کنیم که، تو همه ابعاد شبیه ما باشه، اتفاقا همین متفاوت بودن ها میتونه بهمون کمک کنه و باعث رشد مون بشه، چون کسی که مسائل رو با نگاه متفاوتی میبینه، میتونه یه مشاور خوب واسمون باشه. 

اما اگه دلیل مهمتری داره،که اینجا نگفتین، با توجه به مخالفت مادرتون، به مرور ارتباطتون رو باهاش کم کنین، 

اون زنگ میزنه، پیام میده، شما کوتاه جواب بدین، 

خودتون واسه زنگ زدن یا پیام دادن پیش قدم نباشین. 

چون گفتین رفت و آمد خونوادگی دارین، وقتی  پدر ومادر تون میخوان برن خونشون، شما بهونه بیارین، نرین. 

یا متوجه میشه،  میاد دلیل کم توجهیتون رو میپرسه، که واسش میگین و رفتارش رو درست میکنه، 

یا اینکه اونم به مرور ارتباطش رو با شما کم میکنه. 

خیلی راحت، اول پیام و تماس رو باهاش کم و بعدقطع کن، واسه دیدارتون هی بهونه بیار، بهونه های الکی که خودشم متوجه شه وازن فاصله بگیره... سردبشی اونم میفهمه ونمیاد

سلام.

نیازی به قطع ارتباط نیست.

اخلاق رو کمی بهتر کنید و بگین هر موقع خدا خواست ازدواج میکنم.

شب و روزتون خوش

اول فکر کن ببین میخوای این رابطه رو کاملا از بین ببری یا نه و بعد اگه تصمیمت قطعی بود بقیش راحته ، فقط کافیه حرفای دلت رو بزنی ، بدی هاش رو بگی بهش و اگه مخالفتی باهاش داری بگی ، در نهایت هم بهش بگی دوست ندارم باهات ارتباطی داشته باشم یا این که با یه دعوا تموم کنی.

من خودم یه دوست خیلی صمیمی 12 ساله رو که واقعا آدم بدی بود دقیقا با پنج کلمه از زندگیم پرت کردم بیرون.

دوستای ساده و معمولی که آب خوردنه.

و از روز بعد اتفاقی که میفته اینه که همدیگرو میبینید تو فاصله ی یه متری اما حتی سلام هم نمیدید خیلی عادی مثل دوتا آدم غریبه حتی کمی هم دشمن میشید.

فقط قبلش تصمیمتون رو ارزیابی کنید.

احترام پدر و مادر واجبه ولی نذارید تو زندگی شخصیتون دخالت کنن و برای هرچیزی هم لازم نیست ازشون اجازه بگیرید.

ممکنه کسی دوست صمیمی مادرتون باشه ولی دشمن شما باشه و این خیلی عادیه و مادرتون باید بتونه رابطه با هردو طرف رو مدیریت کنه.

و چه قدر جالب خانواده منم خیلی به دوستم اعتماد داشتن اما با بیان واقعیت درباره ی اون کاملا طرز تفکرشون نسبت بهش عوض شد.

تازه دوست خانوادگی که اونقدرا هم صمیمی نمیشه ، دوست صمیمی اونیه که قلبتون با هم یکی باشه ،هیچ وقت پشت سرش حرفی نزنی، هیچ وقت ازش ناراحت نشی، به خاطرش فداکاری کنی ، هیچ چیز مخفی از هم نداشته باشید و...

سلام

دقیقا عین یکی از دوستا من روانیم کرد.یعنی هر دو هفته یک بار ک منو میدید میگفت شوهر نکردی؟خیلی این حرفش اذیتم میکرد واقعا..!

خودش ک انگار ساخته شده بود برا شوهر کردن شدیدا ذهنش درگیر بود البته زودم ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش.

برای اینکه از دستش راحت شم نمیدونستم چیکارکنم تا اینکه گوشیمو فلش کردم و دیگه سیو نکردم شمارشو بعد از چند ماه دوباره اومد تو مخاطبینم (ایمیلنو بازیابی کرده بودم دوباره همه دوستا رومخیم اضافه شدن تو واتساپ😂)چون خونمون نزدیک هم نبود و هم محله نبودیم فقط از طریق مجازی باهم در ارتباط بودیم کارم راحت تر شده بود. کلا رفتار عجیبی داشت تازه اخرین چتی ک باهم داشتیم گفت بیا خونمون!! وااایییییییی خدااااا حاضرم بمیرم ولی خونش نرم😐 

به نظرم دوست شما مشکلی نداره شما حساسید

اینکه یکی سوال بکنه مشکلی نداره

ما هم دوستامونو میبینیم راجع به ازدواج با هم صحبت میکنیم

خیلی اوقات حرف میزنیم میگیم نمیخوای زن بگیری ؟

یا میگیم خسته شدیم زن می‌خوایم دیگه مجردی بسه