سلام
دختری 20 ساله هستم، مدت دو ماه هست که عقد کردم، تنها یک جاری دارم که دختر خوب و خوش صحبتی هست. مشکل من اینه که خانواده ی همسرم خیلی رفت و آمدی هستند و اکثرا فعال و پرحرف و رک هستند.
من توی خانواده ای بزرگ شدم که رفت و آمدی نبودیم و مادرم بسیار کم حرف هستند البته خودم با اینکه آرومم ولی تمایل بیشتری به حضور در جمع دارم. حس میکنم انگار کل اقوام همسرم با هم یک گروه هستند و من جدا.
چگونه میتوانم اعتماد به نفسم را تقویت کنم و با آنها صمیمی شوم؟ وقتی در جمع با آنها هستم احساس غریبی میکنم. این را هم بگویم که با اکثر خانم های فامیل و حتی جاری ام بیش از 10 سال اختلاف سنی دارم شاید همین باعث شده که حرف مشترک زیادی نداشته باشیم.
نمیدانم وقتی با آن ها هستم راجع به چه مواردی حرف بزنم؟
مرتبط با خانواده شوهر:خانواده شوهرم یه درگیری رو با من شروع کردند
رابطه من با خانواده شوهرم چطور باید باشه ؟
چرا نباید بدی های خانواده شوهرمون رو به شوهرمون نگیم ؟
چکار کنم که در رابطه با خانواده شوهرم پر رو باشم ؟
از خانواده شوهر جز شر چیزی ندیدم
راهنمایی در مورد زندگی مسالمت آمیز با خانواده شوهر
چرا خانواده شوهرم نمیذارن باب میل خودمون زندگی کنیم ؟
خانواده شوهرم اصلا محبت های منو نمی بینن
من از دو رویی خانواده شوهرم واقعا خسته شدم
خانواده شوهرم دوست ندارن برم خونه شون
دعا برای دور شدن از خانواده شوهر
مرتبط با هم کلام شدن با دیگران:
برای خودم ارزش و شخصیتی قائل نیستم
برای بالا بردن اطلاعات عمومی از کجا باید شروع کرد ؟
با 22 سال سن، در حد یه دختر 10 ساله هم نمیتونم حرف بزنم
دوست دارم مثل بیشتر دخترا، زبون باز و شوخ باشم
در محافل رسمی زبونم برای حرف زدن باز نمیشه
میشه سلام و احوال پرسی کردن رو یادم بدید ؟!
آداب گفتاری و رفتاری عیادت از بیمار
آداب گفتاری و رفتاری تسلیت گفتن و همدردی با داغ دیده
آداب تبریک گفتن بابت تولد نوزاد
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← ارتباط با خانواده شوهر (۶۴ مطلب مشابه) ← روابط اجتماعی دختران (۲۶۴ مطلب مشابه) ← تقویت روابط اجتماعی (۸۶ مطلب مشابه)
- ۲۰۶۲ بازدید توسط ۱۵۳۰ نفر
- يكشنبه ۲ تیر ۹۸ - ۱۱:۳۰