خانواده برتر

سلام

بنظر من همه هم نیاز عاطفی دارن هم جنسی.

اما نیاز عاطفی ما بیشتر بروز پیدا میکنه

ولی نیاز جنسی تا تجربه جنسی نباشه و شریک جنسی نباشه که تشدیدش کنه بیدار نمیشه.

یجورایی مث اژدهای خفته س:)))

بنظر من یه دختر شاید از نظر جثه و رنگ پوست و طبع و... بنظر بیاد نیاز جنسیش کمه ولی اگه شریک خوبی داشته باشه و یا مثلا تو موقعیتش قرار بگیره میتونه شریک جنسی فوق العاده ای باشه

من عاشق اینم که فدای زن بشم کی گفته نیاز جنسی مرد بیشتره برای من که اینطوری نیست من دوست دارم غلامی زن رو بکنم براش انگشتر بخرم و بندازم تو انگشتش وبعد دستشو بوس کنم بگم به خدا نوکرتمممممممممم به خداااااا خانم

ایناییکه گفتن فقط پسرامیل جنسی دارن ،دقیقا توی مغزشون چیه ؟ عزیزان نیاز جنسی هم دردختران هم پسران وجودداره بستگی داره شماتوی چه سنی متوجهش بشی! یکی تو بیست سالگی اذیتش میکنه یکی تو چهل . اگه این نیازونداری غیر طبیعی هستی نمیدونم چرا بعضی دخترا میخان بگن ما اصلا این حس رو نداریم و چندشمون میشه! میخان مثلا بگن ما خیلی پاک و مقدسیم ؟ عزیزم حتی مقدس ترین ها هم این نیازوداشتن چرا فکرمیکنید این یه چیز زشته پلیده کثیفه ؟ چرا فک میکنید وجود شهوت یعنی کثافت و پلیدی؟ شهوت یعنی تمایل ، اگه هرکدوم ازما بدون شهوت باشیم حتی ادامه زندگی برامون غیرممکنه ، پس فقط به ارتباط جنسی ربطش ندید لطفا! زشت این نیس ک ی دختر از پسر خوشش بیاد ، زشت اینه که برای رفع این نیاز دست ب هر کاری بزنه ،زشت اینه که این نیاز رو بر تمام زندگیش ارجح بدونه ، زشت اینه که فکر بکنه بدون ارضای این نیاز زندگیش ب فنامیره درحالیکه اینطور نیس . خواهش میکنم عقاید کهنه ی نخ نمای قدیمیتونو دوربریزید 

من و همسرم شروع زندگیمون با عشق و علاقه بوده ولی الان بعد از گذشت ۱۰ سال ، احساس خوشایندی نسبت به ایشون ندارم ،خودم فکر می کنم به دلیل ضعیف بودن در ارتباط جنسی خوب با همدیگه هست ، به عنوان مثال ایشون هروقت که خودش احساس نیاز کنه با عشق و محبت به طرف من می یاد و در بقیه موارد که تمایلی به این کار نداره به بهانه خستگی ، احساس گرما ، بی حوصلگی ، حضور بچه و ... من را پس می زنه . به همین دلایل هم  از همان ابتدای ازدواج بیشتر اوقات جدا از من می خوابید .
در ارتباطی جنسی بین خودمون هم بیشتر احساس دختر و پسرهای دبیرستانی که می خواهند کار خلاف انجام بدهند  بهم دست می ده ..! چون این ارتباط همیشه آخرهای شب و با حالت خستگی و خواب آلودگی هست ، همیشه هم با لباس و بدون برهنگی و در خاموشی کامل ...! دلیل با لباس بودن هم به خاطر مسائل اعتقادی اش هست که مطرح می کنه روایت هست موقع ارتباط جنسی برهنه کامل نباشید .
از نظر من نوع ارتباط ایشون ، فلسفه چراغ خواب و لباس خواب را زیر سوال می برد !
هرچند از ابتدا هم همینطور بوده و به ایشون هم چندین بار این مسائل را گوشزد کردم ، منتها الان این مسئله خیلی داره من را اذیت می کنه به طوری که کم کم فاصله و شکاف بین خودم و ایشون را دارم حس می کنم .. به ایشون پیشنهاد رفتن به مشاوره ، با هم صحبت کردن و ...غیره را دادم ولی همیشه با فرافکنی صورت مسئله را پاک می کنه ...
ناگفته نمونه که شکر خدا نعمت زیبایی و دلربایی و جذابیت و کلا خصوصیات زنانه از قبیل ابراز محبت شدید کلامی و عملی به همسر و کدبانوگری و ... و در کنار آن مقید و پوشیده بودن به صورت نسبی در وجود من هست و نبود چنین ویژگیهایی باعث این مسئله نیست ، اما الان واقعا احساس زدگی بهم دست داده ، چون که حس می کنم بین من خانم متاهل با یه خانم مجرد ، در سرکوب نیازهای طبیعی  ، تفاوتی وجود نداره ، چه بسا یک خانم مجرد هنوز امیدی به تشکیل یک ارتباط عاشقانه و تامین نیازهای عاطفی و جنسی خودش داره ، اما برای من خانم متاهل دیگه موقعیتی وجود نداره ...
متاسفانه دیگه الان اونقدر این مسئله برام آزار دهنده هست که گاهی اوقات با خودم می گم کاش ازدواج موقت همون طور که برای آقایون متاهل وجود داشت ، برای خانم های متاهل هم امکان پذیر بود ..  ! به خصوص اون که شاغل هم هستم و حضور در اجتماع و وجود ویژگیهای مثبتی که باعث جذب و گرایش آقایون به طرفم می شه ، ناخود آگاه یک پارادوکس ذهنی بین پاکی و نجابت و تعهد به همسر و از طرفی پس زدن و استفاده نکردن ایشان از نعمت داشتن من  و در نهایت نیازهای جنسی و عاطفی سرکوب شده ام برام ایجاد کرده ..
خانم ها در مورد ارتباط جنسی بیشتر دوست دارند مفعول باشند و نه فاعل .  این که همیشه شما باید مسئله را پیش ببرید ، در ابراز علاقه ، در آغوش گرفتن ، در ارتباط عاشقانه و ... یک مقدار جذابیت این رابطه را کم می کنه و تاثیر معکوس در زندگی می گذاره . در نظر بگیرید الان ۱۰ سال از این زندگی گذشته و این احساسات منفی از ابتدا جمع شده تا الان که به اینجا و این افکار رسیده ، من هم بیشتر جنبه کم کاری و کاهلی را در این مورد می بینم و نه بلد نبودن و آگاه نبودن ... مثل کسی که براش فرقی نمی کنه که غذا را در یک دیس و با تزیین براش بیارن یا اینکه همون طور روی پا در آشپزخانه سر دیگ غذا را بخوره .. زندگی ذوق می خواد ، هیجان می خواد ، برنامه ریزی برای داشتن لحظات خوب می خواد ، اگر غیر از این باشه دیگه چی برای اون می مونه ، همون طور نماز آداب داره ، مسائل زندگی هم باید آدابش رعایت بشهگفتید چه کاری انجام دادم ، کاری که تا الان انجام دادم دادم این که باایشون صحبت کردم ، خواسته هام را به صورت نقل قول از یک مشاور بهشون گفتم ، ایشون هم حرفها و خواسته هام را تایید می کنه ولی اجرایی در عمل من  متاسفانه نمی بینم.. به قول معروف دوصد گفته چون نیم کردار نیست !
من خودم به شخصه خیلی اهل مطالعه هستم و کتابهای روانشناسی خوبی هم از ابتدای زندگی تا کنون خوندم ، ایشون هم نسبت به اینکه مسائل را می دونند خیلی خودشون را تایید می کنند ...ولی زندگی جای عمل هست نه حرف ، یک سری خواسته ها هم اگه بخواد همش به زبون آورده بشه تا طرف مقابل، اونها را اجرا کنه دیگه حس خوبی به آدم دست نمی ده و آدم احساس می کنه طرف مقابلش داره نقش بازی می کنه و این ابراز احساسات طرف مقابل ، واقعی نیست و نشات گرفته از همون تذکرات و یادآوری ها هست ...الان یک مدته که من محبت خودم را به ایشون کم کردم ، یعنی عادی رفتار می کنم ، دیگه اون شور و اشتیاق و ابراز محبت را خیلی بروز نمی دم ، از دوسانم هم که می پرسم، بعضی ها این همه ابراز محبت را از طرف من ، نشانه احساسات زیاد من می دونند ، واسه همین شاید الان رفتارم طبیعی باشه ولی چون نمی تونم اون همه عشق و محبت را ابراز کنم ، از درون احساس سرخوردگی می کنم و نگرانم که یک دفعه اونها فوران کنه و به شخص دیگه ای ابراز بشه که نباید ... به خصوص می بینم وقتی که خارج از خانه هستم ناخواسته این محبت و دلسوزی که از وجودم به بیرون تراوش می کنه چه قدر خانم و آقای اطرافمو تحت تاثیر قرار می ده و زمانی که طرف مقابلت یک آقا باشه کاملا مشخصه که اصلا خوب نیست .
خلاصه این که حال دلم خوب نیست و احساس غم و اندوه تو وجودم هست و مثل دختر و پسرهای مجرد دلم یه عاشقانه می خواد که قلبم را پر از عشق و احساس کنه ...
ممنون می شوم من را هم به عنوان خواهر کوچکتون که با مشکل مواجه شده راهنمایی کنید .
.
 

به ثانیه

با سلام ،امیدوارم حالتون خوب باشه .من مطالب شما را کامل خوندم متاسفانه بنده مجرد هستم واین یعنی تجربه من در مقابلشما در زندگی مشترک عملا صفره .منتهی اینو میدونم یک شکاف عمیقی بین شما وهمسرتون ایجاد شده که روز به روزم داره بیشتر میشه .خوبیش اینه حدقل میدونین از مسائل جنسی منشا گرفته .رفتن پیش مشاور به نظر من نیاز به یه اراده قوی داره یعنی همسرتون واقعا باید به این مشکل واقف باشه و براش تلاش کنه صرف رفتن پیش مشاور و بدون تلاش برای بهبودی هیچ کارایی نداره .من نمیدونم همسر شما چقد اهل مطالعه هستن ویا شاید در ورای یک سری مشکلات پنهان ک شما شاید ازش بی خبر باشین اینجوری بی تفاوت شدن اگه بتونین ریشه یابی کنین خوبه .ببینین شما گفتین از اول با عشق وعلاقه زندگیتون شروع شده،اکثر زندگی های مشترک متاسفانه اون شور واشتیاق اولیش رو نداره و اما باید تاجایی ک میشه اون اشتیاق رو حفظ کرد وگرنه همین اتفاق ک واسه شما افتاده میوفته .شما به تنهایی نمیتونین این مشکل رو حل کنین حتما باید شوهرتون همکاری کنه اما مثلا وقتی گفتنین در حال رابطه با لباس کامل هستین فک کنم شوهر شما یکم سنتی فک بکنه واین یکم خود خواهی که فقط خودش لذت ببره یاهر وقت خودش نیاز داشت بیاد سراغ شما . میگم که شاید ریشه در باورها طرز فکر و عدم مطالعه ایشان باشدو به این موضوع به عنوان یه مورد ناچیز نگا کنه .شما هم  از لحاظ عاطفی و هم جنسی به ایشون نیاز دارین واگه ایشون این دوتا رو واسه شما فراهم نکنه شما شاید در پی جستجوی ان درجایی دیگه باشین ک این خودش یه باتلاق دیگه س وکاملا خطرناکه که تا اخر عمر زندگی شما رو تحت شعاع قرار میده.ببینین در حقیقت این مشکل همسر شماست وباعث شده واسه شما مشکل ایجاد کنه یعنی مشکل اصلی مربوط به همسر شماست .اگه همسرتون زندگیش واسش مهمه حتما باید تلاش کنه چون یه طرفه ک نمیشه یه زندگی رو نگه داشت.هر جوری شده حرف دلتون رو بهش بزنین ک واقعا اگه شما رو دوس داره ببینه که شما در عذاب هستین وتلاش کنه و خودشو اصلاح کنه .وقتی که دیدید ک همکاری میکنه وپیش مشاور برین. من شمارو کاملا درک میکنم ولی همسرتون رو نه .امیدوارم ک مشکلتون حل بشه 

سلام

به نظر من نیاز جنسی رو میشه کنترل کرد اما نیاز عاطفی رو سخت تر میشه!

من خودم به شدت نیاز عاطفی بالایی دارم و متاسفانه همیشه تنهام!

اصلا نمیدونم باید چیکار کنم!خسته شدم...😕

سلام من تینا هستم 

آقایون خانم ها لطفا با همدیگر خوب صحبت کنیم چرا جرو بحث می کنید

هر فردی یه طوری هست 

مثلا من خودم :

هر موقع که از موضوعی ناراحت میشم یا آهنگ های عاشقانه و بغل کردن و... یا وقتی که یه زن و مردررو که دست همدیگر رو گرفتم یا وقتی کلیگ عاشقانه میبینم که مرد زن و بغلش میکنه و دلداریش میده به شدددددددت دوست دارم که یکی رو بغل کنم و نازمو بکشه و منم گریه کنم و کلی باهاش حرف بزنم یه همسر  همدم همراه

و  هفته ای یه بار دوست دارم که رابطه جنسی داشته باشم ولی من که همسر ندارم میشینم اونقدر گریه می کنم اونقدر از خدا گله میکنم که نگو

و این رو گفتم که بدونید هر کس طبق مزاج خودش این رابطه ها رو میخواد و جمع نبندیم که فقط نیاز عاطفی دارند اینطور نیست

( من شاید روزی دو سه بار دلم یه آغوش گرم همسر بخواد ولی نیاز جنسی خیلی کم) 

عفت کلام لازمه دوستان

چرا زمانهای قدیم مثل الان بحث گرم مزاجی و سرد مزاجی و میزان میل جنسی خانوما وجود نداشت‌‌؟ تقریبا همه مثل آدم ازدواج میکردن و عاشقانه تا آخر عمر با هم بودن. اگه یه دخترفوق العاده هات گیرمون بیاد ولی بعدها به دلایل مختلف مثل زایمان، سرد بشه چی؟ مسئله اصلی سردی و گرمی جنسی نیست. مشکل اینه که زنان امروزی تمکین نمی‌کنند. این عدم تمکین، یکی از ویژگی های زنان آخرالزمان هست. تمکین یعنی همیشه تو خونه برای شوهرتون آراسته و نظیف باشین و همیشه آماده انجام رابطه، البته به جز موقعی که عذر شرعی وجود داره. میخواد زن خسته باشه، حالشو نداشته باشه، عصبانی باشه، وقتشو نداشته باشه و غیره. دخترای به قول خودشون تحصیل کرده امروزی کجا این حرفا رو قبول می کنن و زیر بار تمکین میرن؟ مشکل فمینیستی شدن زنان و به قول خودشون روشن فکر شدنشونه که مردا رو بیچاره کرده. از من متاهل به شما پسرای مجرد نصیحت، برای ازدواج برید سراغ دخترای متواضع تر و مطیع تر. اگه تو دوره آشنایی، ذره ای بی حرمتی و عقاید فمینیستی دیدید، دیگه ادامه ندید. 

من ۲۷ سالمه.از ۱۵ سالگی نیاز جنسی حس کردم بدون نگاه کردن به ساده ترین صحنه های محرک.نیاز جنسی در من صد برابر نیاز عاطفیه. .واقعا نمیتونم دیگه😔😔 

خیلی ناراحتم و عذاب میکشم 

خواستگار زیاد دارم ولی دلخواه من نیستن.

مذهبی ام

اما ی مدته ب این نتیجه رسیدم راهو غلط رفتیم.

کار درستو غربیا میکنن

همین ورده بکارت همین دست نخورده بودن و ...شده بلای جان ما دختران

مگه ما دخترا چ گناهی کردیم که اینجور زندگیمون داره تباه میشه. ۱۲ ساله زیر شکنجه فشار جنسی دارم میمیرم ولی مگه میتونم رابطه ای داشته باشم که نیاز عادی و ساده خودمو رفع کنم؟ تو جامعه ای که بکارت داشتن یعنی نشان پاکی! نشانه تقدس! 

مگه نیاز جنسی داشتن جرمه؟

به کدامین گناه و تاکی باید این هجم از فشار رو تحمل کنه پختری که خواستگار داره و جور نمیشه یا دختری که خواستگار نداره؟

چند هزار دختر به امید ازدواج هیچ کاری نکردن صبر کردن شوهر از راه برسه و رابطه برقرار نکردن جوونیشون هدر رفت نیاز عذابشون داد و رسیدن ب سنین بالا و دیگه امیدی به ازدواجشونم نیست؟ کی جواب عمر هدر رفته شونو میده؟

اصلا شاید دیگه اون شوری ک تو جوونی داشتن و دیگه نداشته باشن...

بخدا همه پسرا هم مسئولن پسرهایی ک خودشون تو مجردی براحتی نیازشونو  رفع میکنن ولی دنبال دختر باکره میگردن! یه دختر تا کی این همه زجر و تحمل کنه؟

شما رو به انسانیت قسم یکم دخترا رو بفهمید .

😔

خوش بحال دخترایی ک تو مجردی نیازی حس نمیکنن 

واقعا این حجم از احساس نیاز جنسی دردی کشندست 

زجر اورترین ناکامی ای که در زندگی چشیدم 

روان و توان و تاب و تحمل و خواب شبو ازم گرفته...

دختر زیبایی هستم که اصلا ارایش نمیکنم 

میدونم که ارایش بکنم خواستگارام هزار برابر میشه 

چادرو بذارم کنار هم همینطور

اما انتخابم اینه مذهبی باشم 

چمیشه کرد وقتی دخترایی ک از نظر زیبایی ب پای من نمیرسن ولی با ارایش پسر ها رو جذب میکنن و من سرم بی کلاه میمونه.... 

پسرها کاش یکم زر شناس بودن

کاش پسرها ارزش رو تشخیص میدادن 

کاش پسرها یکم عاقل تر بودن

و این همه ظاهر بینی ...

دریایی از محبت درونم شعله میکشه ک دلم میخواد بپای مرد زندگیم بریزم

دریایی از شهوت تو وجودم هست که فقط یک نفرو میخواد که همراهی کنه

دریایی از درک و اخلاق و در من هست که میخوام خرج مرد زندگیم بکنم اما این پسرها فقط موی بیرون ریخته و چهره اریش شده میخوان و نمیدونن که خانمایی ک بیرون ارایش دارن صرفا و حتما در خانه اینطور نیستن و خانمای بدون ارایش هم بی احساس و نامرتب نیستن . عاشق اینم برای مرد زندگیم ارایش کنم لباس های انچنانی بپوشم برقصم زمین و اسمونو به هم بدوزم اما کم پسری هست که اینا رو بدونه و از پشت چادر تشخیص بده...

خلاصه بگم دخترا رو از ظاهر قضاوت نکنید ... 

حرف بسیار است و حوصله شرح قصه بیس از این نیست...وگرنه حرف دل من رو این جور جاها نمیشه جا داد...