خانواده برتر

Pm5

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۱۵:۳۸
گزارش تخلف

وقتی از آدم توقعی داشته باشن، ناخوداگاه اعتماد به نفس میدن بهش، و اون شخص تو ذهنش میتونه باور کنه که توانایی رسیدن به آرزوش رو داره

اما وقتی در شرایطی که تک تک حرف ها انرژی مثبت یا منفی خودشون رو منتقل میکنن(شرایطی که آدم درگیر اون ارزو هست) مدام انرژی منفی دریافت کنی و حس کنی هیشکی روت حساب نمیکنه،نمیتونی باور کنی که "میشه"، حتی اگر کار آسونی باشه

حالا موفقیت: اینکه همه آدما وقتی نتیجه تلاششون اونی نمیشه که میخوان ناراحت میشن

یه نفر دیگه نمیره سمت اون کار از ترس شکست مجدد

یه نفر هم اونقدر تکرار میکنه تا بالاخره موفق میشه

+این دو مورد تجربه خودم بود، یکی علت شکست ، یکی هم موفقیتم

گیلار بانو

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۱۶:۱۵
گزارش تخلف

من توی زندگیم تا امروز،دلیل اصلی اینکه اگه هدفی رو برای خودم تعیین کردم و بهش نرسیدم؛تنبلی خودم بوده و بس!

البته بماند که حرف گوش نکردنام و یه دنده بودنمم تاثیر داشته.یه پست دیگم گفتم؛وقتی توی کاری شکست میخورم،صد در صد قبلش به نصیحتای مامانم گوش نکردم یا حرفاشو جدی نگرفتم و فک کردم خودم خیلی عقل کلم!

من خیال پردازی زیاد میکنم،به گذشته و اشتباهاتم زیاد فکر میکنم،حسرت کارای نکردمو زیاد میخورم،زمانمو زیااااد تلف میکنم،میشینم برنامه ریزی میکنم برای یه هدفی ولی بهش عمل نمیکنم هی میگم از فردا از فردا این بیشتر از همه اذیتم میکنه،به سختی های یه هدف بیشتر فک میکنم تا شیرینی رسیدن بهش رو.اینم خیلی انگیزمو ازم میگیره،...

اینا اصلی ترین عواملی بودن که من به هدفام نرسیدم!

امیدوارم بتونم اصلاح شم😳

من توی زندگیم تا امروز،دلیل اصلی اینکه اگه هدفی رو برای خودم تعیین کردم و بهش نرسیدم؛تنبلی خودم بوده و بس! البته بماند که حرف گوش نکردنام و یه دنده بودنمم تاثیر داشته.یه پست دیگم گفتم؛وقتی توی کاری شکست میخورم،صد در صد قبلش به نصیحتای مامانم گوش نکردم یا حرفاشو جدی نگرفتم و فک کردم خودم خیلی عقل کلم! من خیال پردازی زیاد میکنم،به گذشته و اشتباهاتم زیاد فکر میکنم،حسرت کارای نکردمو زیاد میخورم،زمانمو زیااااد تلف میکنم،میشینم برنامه ریزی میکنم برای یه هدفی ولی بهش عمل نمیکنم هی میگم از فردا از فردا این بیشتر از همه اذیتم میکنه،به سختی های یه هدف بیشتر فک میکنم تا شیرینی رسیدن بهش رو.اینم خیلی انگیزمو ازم میگیره،... اینا اصلی ترین عواملی بودن که من به هدفام نرسیدم! امیدوارم بتونم اصلاح شم😳

حَچ خانوم نارنگی

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۱۶:۵۹
گزارش تخلف

گیلار بانو

منم شبیه گیلاربانو جان دلیل ۹۹ درصد نرسیدن هام تنبلی خودم بود 😊

ارادشو نداشتم و شاید اینکه کمال گرا بودم ولی اندازه کمال گراییم تلاش نکردم....

همیشه هم خودمو مقصر میدونم اما چیزی در حال تغییر دادنش هستم فعلا : عدم حسرت خوردن گذشته است

واقعا آرامشم بیشتر میشه وقتی گذشته را از ذهنم پاک میکنم

یک دلیل دیگه اینکه اصولی کاری رو شروع نکردم یعنی ۳یا ۴ ماه حسابی رفتم جلو بعد خسته شدم و اون قدری که باید نتیجه میداد نداد😌😦😦

اما دیگه تموم‌ شد نمیخام دیگه مشغول الذمه دلم باشم انشالله🌞

ناشناس

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۱۷:۳۵
گزارش تخلف

حس میکنم آخرتى وجود نداره

بعد از مرگ نابود میشم

و به پوچى رسیدم

دوس دارم خود کشى کنم

دلیلى نمیبینم هدف داشته باشم

افسردگى خیلى شدید دارم

به اقاى نجفى ( سانسور کن )

اقای نجفی خود ارضایی زیاد میتونه دلیل افسردگى باشه ؟

سلام
صد در صد

علی رضا 1369

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۱۸:۲۹
گزارش تخلف

یه شیر تا زمانی به آهو حمله میکنه که گرسنه باشه

و اگر سیر باشه هرگز دست به شکار نخواهد زد

و یا وقتی به این باور برسه که در توانش نیست اون شکار

انسانها هم همین طور هستند

وقتی ما تشنه اهدافمون نباشیم و یه گله هدف هم از جلو چشمامون رد بشند بازهم بی تفاوت هستیم

اون ماشین اون خونه اون همسر اون مدرک تحصیلی اون درجه از معرفت

مثل آهویی هستن که کنار ما دارن میدوند

ولی ما تشنه رسیدن بهشون نیستیم

چون ظرفیتمون کمه

چون با دورکعت نماز

با یه لیسانس

با ....

زود سیر شدیم

ولی بعضیها اینطور نیستن حجم خواستشون انقدر بزرگه که ته نداره

من میتونم علی دائی رو مثال بزنم

خیلی ها جای ایشون بودن همون سال 25 سالگی سیر میشدن

فوتبالو تاجایی که ظرفیت داشت رفت

علم و بیزینس و ... همینطور

انسانها یا باید گرسنه باشن یا این احساس نیاز رو بوجود بیارن

البته حد این ظرفیتم مهمه

من اگه هدفم لیسانس باشه وقتی بهش برسم دیگه انگیزه ای برا ادامش ندارم

"الگوهای" زندگی میتوننه باعث انگیزه بشند

هرچه انگیزه بهتری انسان داشته باشه هدفهای متعالی بهتری مد نظرش خواهد بود

a boy

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۱۹:۲۵
گزارش تخلف

با سلام

هدف من همیشه شغلی و پیرو اون مالی بوده و اما نمیتونم بگم محقق شده یا نه ، ولی خوب دیدگاهم نسبت به حتی چهار پنج سال پیش بسیار تغییر کرده .

همیشه پیش خودم فکر میکردم تو اینجا همه چی گل و بلبله و با تلاش و کوشش تو این کشور میتونیم به همه چی برسیم اما افسوس که تو یه کشور جهان سوم به درد نخور داریم زندگی می کنیم که تنها ملاکشون واسه برتری رابط و آشنا هستش و علم و دانش نه تنها باعث برتری نیست بلکه وسیله ای است که باعث انگیزه دیگران برای کوچک کردن شما می شود .

اره من همه چی رو از چشم این کشور میبینم .

دوسال سربازی رفتیم و واسه هیچ و پوچ به این مملکت خدمت کردیم اونم با انگیزه های فوق العاده زیاد و اهداف بسیار و در مناطق وصف ناپذیر اما در نهایت وقتی موقع درو و عمل میرسیم میفهمیم که نه ، اینجا واسه جووناش و تحصیل کرده هاش ارزش قائل نمیشه (و حتی برای انسانیت )

حیف این همه انگیزه ای که من تو اینجا دارم و ای کاش اینجا متولد نشده بودم .

انیسا

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۱۹:۳۷
گزارش تخلف

بزرگترین آرزوم خلبان شدن بود که اصلی ترین دلیل که بهش نرسیدم پدر و مادرم بودن که نذاشتن برم یه شهر دیگه. اگه پسر بودم میتونستم بیشتر پافشاری کنم روی خواستم. واقعا دلخور شدم ازشون ولی حتما قسمت نبوده. الان هم که سن و سال نمیذاره برم سراغ این هدف. الان پرستارم ولی از شغلم راضی نیستم چون مدام گریه و زاری مردمو میبینم روحیم خراب میشه.

گلرو ...

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۱۹:۵۶
گزارش تخلف

من تنبل نبودم حاضربودم برای ارزوهام خیلی تلاش بکنم

ولی خب محاسبات اشتباه

محیط

شرایط

دیگران

درکل دست سرنوشت مانع شد

sadegh 7241

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۰:۰۶
گزارش تخلف

سلام

ممنون از دوستان که نکات خوبی رو بیان کردید

به گیلار بانو

تببلی خخخخخخ اره اینکه با همه مونه تقریبا منم همین طوریم

به علیرضا

حرفاتون فوق العاده و بی نقص بود و این از درک بالای شماست ممنون از شما

به انیسا

عجب روحیه ای خلبانی؟!! راستش یه خورده تعجب کردم

من نمیدونم وضعیت شما در چه حاله ولی میخوام اینو به شما بگم که "رویا هاتون هیچ تاریخ انقضایی نداره پس هرگز واسه شروع هیچ کاری دیر نیست امیدوارم به هدفتون برسید

خواهر پسر شجاع

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۰:۰۷
گزارش تخلف

سلام

بعضی از هدف ها برای اینکه هدف بشن احتیاج به سرمایه اولیه داره که من واسه رسیدن به هدفم نداشت مش متاسفانه

وای الان امیدوارم با پشتکار خودم بتونم بهش از یه طریق دیگه برسم☺

جودی

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۰:۵۰
گزارش تخلف

تدبیر ما با تقدیر ما یکی نبود

Sorour

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۰:۵۰
گزارش تخلف

من بیست سالمه و امسال به هدفم که پزشکی بود رسیدم اینم بگم که شرایط بسیار سختی داشته و دارم چه از لحاظ مالی و چه خانوادگی اما دوسال تمام شبانه روز با هر بدبختی و مشقتی بود درس خوندم و از همه ی تفریحاتی که میتونستم داشته باشم و حتی از خواب و استراحتم زدم که بتونم به هدفم برسم و خدارو شکر موفق شدم البته هدفای خیلی بزرگتری هم تو زندگیم دارم که مطمئنم با تلاش زیاد و توکل به خدا میتونم بهشون برسم چون این باور رو تو خودم ایجاد کردم که هیچ چیزی تو دنیا نیست که با تلاش نشه بهش رسید فقط کافیه ادم به خودش و هدفی که داره ایمان داشته باشه و همه ی توانش رو برای رسیدن بهش بزاره.

مهدی م.

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۱:۰۸
گزارش تخلف

سلام به دوستان

من به شخصه توی زندگی تلاش های زیادی کردم که به اهدافم بتونم نزدیک شم و خداروشکر تا حدی موفق بودم و معتقدم چند تا نکته میتونه در این امر به انسان کمک کنه:

خواست قلبی برای رسیدن به هدف

تلاش برای افتادن در مسیر هدف

داشتن حس رضایت از عملکرد خود اما خواستن بیشتر

برنامه ریزی برای رسیدن

کمک کردن به دیگران و کمک گرفتن در مسیر

فلش بک زدن به گذشته و مرور اهداف چون انسان معمولا یادش میره هدفش چی بود

اما یادمون باشه تعداد هدفهامون با ظرفیت زندگیمون همسان باشه تا فرصت رسیدن به اونها رو داشته باشیم و همه عمر رو صرف حسرت خوردن به اهداف محقق نشده نکنیم.

ممنون از همه دوستان

یاس

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۱:۱۹
گزارش تخلف

هر چقدر هم که قوی باشی گاهی انرژی منفی که از محیط میگیری آنقدر شدیده که از پا درت میاره

تو وجودت خیلی میخوایش ولی گاهی باید صبر کنی تا آروم سه همه چی... و دوباره و دوباره از یه راه دیگه براش تلاش کنی

mohsen

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۱:۳۲
گزارش تخلف

به نظرم مهمترین دلیل عدم موفقیت، تربیت غلط فرزندان در خانواده است.

افسردگی و کمبود عزت نفس و حتی جملات منفی که خانواده ها به فرزندانشون میگن و دلایل بسیار زیاد دیگر.

غضنفر

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۱:۵۷
گزارش تخلف

کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو رو پیشنهاد میکنم بخونید ، کتاب خیلی خوبی در این زمینه هست

Alice in Wonderland

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۲:۰۱
گزارش تخلف

سلام

حدود یک ربع داشتم فکر میکردم ببینم تو هدفام چیا بودن که توشون شکست خوردم و متوجه شدم تا حالا نشده هدفی واسه خودم تعیین کرده باشم و بهش نرسیده باشم!! برا خودمم جالب بود تاحالا مرور نکرده بودم!

مممم.. از دلایلی که میتونم نام ببرم شاید رقابت تاثیر گذار بوده.. از بچگی عادت داشتم اولین باشم احتمالا رو روحیه ام اثر گذاشته اما خب معایبی هم داره مثلا آدم رقابت طلب درصورت شکست خیلی خیلی له میشه و شاید حتی دیگه کلا قید هدفه رو بزنه...

یکی دیگش هم کمال گرایی شاید.. آدم پولکی نیستم ها، اصلا هم معیار پولی ندارم.. اوناییکه که کامنتامو میخونن شناختن منو.. اما یکی از دلایلی که دلم نمیخواد الان مشغول به کار بشم همین روحیه است، نمیتونم بیگاری رو بپذیرم نمیتونم خودم رو (بلانسبت دوستان) نوکر و پایین دست کسی ببینم.. دنبال چیز خفن تری هستم.. بیگاری نه، ولی تلاش آره.. اینم مزیت و معایبی داره.. مزیتش اینه که میشینی و یهو یه کار گنده ای میکنی که بی نیاز شی از استثمار توسط بقیه.. عیبش هم اینه که خورد خورد و از جاهای پایین شروع نمیکنی تا به بالابالاها برسی، چون خیلیا از کم شروع میکنن بهرحال و موفق میشن..

در زمینه اخلاقی هم:

قبلا خیلی زود ناراحت میشدم و شاید بخاطر یه طعنه کوچیک از یه آدم کم عقل تا یک روز غصه میخوردم و بهش فکر میکردم، اما الان چندساله خیلی ریلکس شدم 😅 برام بی اهمیت شدن مسائل.. اگه کسی چیزی بگه اگه هم جواب دندان شکن بدم کاملا خونسرد میدم، و آثاری از ناراحتی درمن نمیبینی، یا حتی کلا جواب نمیدم و برام مهم نیست و به کارم ادامه میدم 😐 دلیلش هم اینه که واقعا یه آرامش درونی رو حس میکنم انگار چیزی بجز خودم مهم نیست و واقعا هم نیست..

شیدا

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۲:۱۳
گزارش تخلف

تو زندگیم به همه اهداف تحصیلی و شغلی که داشتم رسیدم.

فقط در یک مورد به هدفم نرسیدم یعنی در مورد ازدواج با مردی که بهش علاقه دارم.
من قبل از اشنایی با این اقا هیچ وقت با هیچ کس آشنا نشده بودم و واقعا بی تجربه بودم. البته چند تا خواستگار داشتم اما اونا به صورت رسمی و تحت نظارت خانواده‌ها بود.بنابراین با این نوع آشناییِ غیررسمی تفاوت داشت.
ایشون بعد از چند جلسه صحبت، گفت که متاهله. البته گفت که از همسرش جدا شده و دارن طلاق میگیرن.ولی به هر حال متوجه شدم که ایشون متاهله و قصد ازدواج هم نداره.بنابراین علی‌رغم علاقه‌ای که بهش داشتم (وهنوز هم دارم) رابطه رو قطع کردم.خیلی ازش ناراحت شدم.واقعا رنجیده‌خاطر شدم.خصوصا آخرین باری که با هم صحبت کردیم حرفهایی زد که واقعا دلم شکست.در نتیجه ایشون اولین و اخرین کسی بود که به این شکلِ غیررسمی باهاش آشنا شدم.

تنها موردی که تو زندگیم به هدفم نرسیدم در مورد ازدواج با این آقا بود. که البته علتش هم خودِ این آقا بود.

ایکاش از اول بهم گفته بود که متاهله و قصد ازدواج نداره. یعنی قبل از اینکه برای اولین بار با هم بیرون بریم بهم میگفت، چون اگه میدونستم متاهله و قصد ازدواج نداره، حتی یک بار هم برای صحبت و آشنایی باهاش بیرون نمیرفتم. ولی ایشون بعد از چند بار بیرون رفتن و صحبت کردن به من گفت.
البته صادقانه بگم خودِ ازدواج هدف من نبود چون اگه بخوام ازدواج کنم میتونم به یکی از خواستگارایی که دارم جواب مثبت بدم. هدف من ازدواج با اون شخص خاص بود که البته به هدفم نرسیدم.

با وجود اینکه از این آدم خیلی ناراحت شدم ولی عجیبه که هنوز دوسش دارم و براش آرزوی خوشبختی میکنم.

اما دیگه جز اهداف زندگیم نیست.

Mohammad

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۳:۳۶
گزارش تخلف

متاسافته دلیل نریسدن به اهداف و تعیین نکردن هیچ چیزی که برم بهش برسم تنبلی خودم به نظرم ادم اگه واقعا بخواد و تلاش کنه کسی نمیتونه اثر بزاره روش من خواستم تلاش نکردم خیلی دارم زور میزنم هی شروع میکنم هی ول میشه یه دلیل دیگه هم هست متاسفانه من ادم منفی بینی هستم که خیلی بده و همش میگم خب سخته حالا فلانی اون کارو انجام داد چی شد و کلا خودمم که به برنامه زنگی نمیکنم دلیلش اینه نداشتن برنامه و عملگرا نبودن . متاسفته

تنهای تنها

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۳:۴۷
گزارش تخلف

من از بچگی عاشق اسمان و سیارات بودم و شیفته اینکه بدونم دنیا چطور کار میکنه؟همین باعث شد که از نوجونی ارزوم بشه کیهان شناس شدن و شروع کردم به خوندن کتابهای با این موضوع ولی مشکل اینجا بود که با زور خانواده رفتم رشته تجربی،و کلا نا امید شدم بعدم چون از هیچ کدوم از دبیرای مدرسه ام خوشم نمیومد حتی از درس مورد علاقه ام فیزیک هم زده شده ام،از طرفی ریاضیم هم هیچوقت خیلی خوب نبود،کلا ریاضی رو نمیتونم درکش کنم برای همین خیلی ضعیفم،و خب ریاضی کلید دنیای فیزیک و کیهان شناسی و ادم بدون کلید موفق نخواهد شد،از طرفی تنبلی خودم و افسردگی باعث شد که کلا دلزده بشم الانم میدونم که نمیتونم کیهان شناس بشم از طرفی اصلا نمی تونم تحمل کنم که شغل دیگه ای داشته باشم و زندگیم رو جور دیگه ای بگذرونم بنابراین زندگی بنظرم خیلی رقت انگیز و مسخره شده

فاطمه

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۳:۵۶
گزارش تخلف

پست خوبی گذاشتید .من تقریبا به تمام اونچه که هدف قرار دادم و جدی براش برنامه ریزی کردم رسیدم .ولی نکته اینجاس که مواردی اهداف من بودن که حالا که بهشون فک میکنم میبینم همچین لایق هدف بودن هم نبودن یا اون کارایی و که ازشون انتظار داشتم و نداشتن یک موردش‌ مثل درس و معدل های بالا

محیط و تربیت خیلی روی رسیدن به هدف موثره .وقتی مادری فرزند کوچکش رو با اعتماد به نفس و خلاق بزرگ میکنه و به بچه اش فرصت اشتباه کردن و به دنبالش جبران میده مطمئنا اون بچه شانس خیلی بیشتری برای رسیدن به هدف هاش در اینده داره

هدف من فعلا تربیت همچین فرزندیه

فاطمه

آدرس نظر
شنبه ۱۳ آبان ۹۶
۲۳:۵۷
گزارش تخلف

هدف من فعلا تربیت همچین فرزندیه

حامد

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۰۰:۰۹
گزارش تخلف

من تو زندگیم به هیچ هدفی نرسیدم

چون هدف من تو زندگی ازدواج و سکس و خونه و ماشین و دکترا و شاخ اینستا شدن و این جور مزخرفات نبوده

هدفم اول کمک به جامعه

و دوم جبران همه زحمات والدینم هست

بعد دوست دارم در زمینه مسائل روحی ، اکنکار ، برون فکنی و جن گیری هم تجاربی به دست بیارم

از دیگر اهدافم نمیتونم بگم !

انشالله به هدفام خواهم رسید

دیروز دوستم حرف جالبی بهم زد

می گفت هدفش اینه که بره کشور های خارجی و ابداعات اونا رو در حوزه تکنولوژى در ایران با ثروت شخصی پیاده کنه

این طرح رو به من واسه همکاری پیشنهاد کرد منم موافقت کردم

اقای خاص

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۰۰:۳۰
گزارش تخلف

انیشتین میگه:

فرمولی که برای موفقیت کشف کردم اینه:

اگر انگیزه شما برای موفقیت بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشه، شما قطعا موفق خواهی شد.

.........................................

راجع به اهداف و ارزو های خودم اگه بخوام بگم:

به اولین هدف جدی زندگیم که قبولی توی کنکور توی رشته دلخواهم و دانشگاه خوب بود ، رسیدم و دلیلشم همین جمله بالا بود. رو برگه a4 بزرگ نوشتمش و چسپوندم توی اتاقم.

اینقده تکرارش کردم تا باورم شد.

اهداف دیگر زندگیم هنوز وقت تحققش نرسیده و وقتی هم برسه انفدر براشون تلاش میکنم تا بدست بیارمشون.

تو زندگیم به همه اهداف تحصیلی و شغلی که داشتم رسیدم. فقط در یک مورد به هدفم نرسیدم یعنی در مورد ازدواج با مردی که بهش علاقه دارم. من قبل از اشنایی با این اقا هیچ وقت با هیچ کس آشنا نشده بودم و واقعا بی تجربه بودم. البته چند تا خواستگار داشتم اما اونا به صورت رسمی و تحت نظارت خانواده‌ها بود.بنابراین با این نوع آشناییِ غیررسمی تفاوت داشت. ایشون بعد از چند جلسه صحبت، گفت که متاهله. البته گفت که از همسرش جدا شده و دارن طلاق میگیرن.ولی به هر حال متوجه شدم که ایشون متاهله و قصد ازدواج هم نداره.بنابراین علی‌رغم علاقه‌ای که بهش داشتم (وهنوز هم دارم) رابطه رو قطع کردم.خیلی ازش ناراحت شدم.واقعا رنجیده‌خاطر شدم.خصوصا آخرین باری که با هم صحبت کردیم حرفهایی زد که واقعا دلم شکست.در نتیجه ایشون اولین و اخرین کسی بود که به این شکلِ غیررسمی باهاش آشنا شدم. تنها موردی که تو زندگیم به هدفم نرسیدم در مورد ازدواج با این آقا بود. که البته علتش هم خودِ این آقا بود. ایکاش از اول بهم گفته بود که متاهله و قصد ازدواج نداره. یعنی قبل از اینکه برای اولین بار با هم بیرون بریم بهم میگفت، چون اگه میدونستم متاهله و قصد ازدواج نداره، حتی یک بار هم برای صحبت و آشنایی باهاش بیرون نمیرفتم. ولی ایشون بعد از چند بار بیرون رفتن و صحبت کردن به من گفت. البته صادقانه بگم خودِ ازدواج هدف من نبود چون اگه بخوام ازدواج کنم میتونم به یکی از خواستگارایی که دارم جواب مثبت بدم. هدف من ازدواج با اون شخص خاص بود که البته به هدفم نرسیدم. با وجود اینکه از این آدم خیلی ناراحت شدم ولی عجیبه که هنوز دوسش دارم و براش آرزوی خوشبختی میکنم. اما دیگه جز اهداف زندگیم نیست.

یه زن

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۰۲:۳۳
گزارش تخلف

شیدا

یعنی اگه می‌گفت متاهله و قصد ازدواج داره

باهاش بیرون می‌رفتی و ادامه میدادی؟؟؟؟؟

Moji

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۰۴:۳۹
گزارش تخلف

من که اصلا اراده ندارم

الحمدلله به هیچکدوم از اهدافم هم نرسیدم تا الان

خیلی تنبلم خیلی

بابت این موضوع خیلی ناراحتم و خیلیم کنایه میشنوم

ولی فایده نداره

افسردگی شدید دارم و اینم یکی از دلایلی هست که اصلا میگم چرا تلاش کنم که چی بشه‌‌‌‌....

تو ازدواجم شکست بدی خوردم واینم خیلی منو از زندگی عقب انداخت

خانوادمم بین منو آرزوهام یه دیوار بلند کشیدن متاسفانه

هیچوقت پشتم نبودن تشویقم نکردن کمکم نکردن

در کل تو سن ۲۳ سالگی امیدی دیگه به تحقق آرزوهام و رسیدن به آرمانام ندارم

یه جورایی میگم هرچه پیش آید خوش آید

نفس میکشم و منتظر ناقوس مرگم...

احمد به یه زن

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۰۷:۵۴
گزارش تخلف

شما انگار نظراتو بادقت نمیخونی.
گفته: "اگه میدونستم متاهله و قصد ازدواج نداره، حتی یک بار هم برای صحبت و آشنایی باهاش بیرون نمیرفتم."
یعنی اگه طرف از اول گفته بود که زن داره دیگه این دختر اصن باهاش بیرون نمیرفته چه برسه به اینکه ادامه بده.
طرف گفته داره زنشو طلاق میده اما این دختر باهاش کات کرده.پس معلوم میشه قصدش ارتباط با مرد متاهل نبوده که به وعده طلاق طرف از زنش هم دل خوش نکرده و سریع باهاش به هم زده.
لطفا قبل از پرسیدن سوالتون نظرات رو دقیق بخونید و قضاوت های غیرمنصفانه نکنید.
از حرفای این دختر کاملا معلومه که طرف به خاطر اینکه زن داشته نمیتونسته ازدواج کنه ولی اولش با زرنگیش این موضوعو پنهان کرده بوده.
وقتی شما خانما در مورد همدیگه پیش‌داوری‌های اینچنینی میکنید ما که مرد هستیم واقعا براتون متاسف میشیم.
التماس تفکر

شیدا

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۰۸:۲۵
گزارش تخلف

جوابِ سوالِ یه زن

خیر، به هیچ وجه.

ارسلان به مسئول سانسور آقای نجفی

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۰۸:۳۵
گزارش تخلف

به مسئول سانسور آقای نجفی:

سلام خسته نباشید. آقا من میخوام یه پست ارسال کنم اما در بیان عضو نیستم و فعلا نمیخام در بیان عضو بشم.. یادم هست یکبار گفتید میشه از طریق تلگرام هم پست ارسال کرد . میشه لطفا توضیح بدید چطوری میشه از طریق تلگرام پست ارسال کرد.تشکر.

سلام
در صفحه ارسال سوال توضیح داده شده

الهام

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۱:۰۵
گزارش تخلف

سلام . من داخل سایت ثبت نام کردم. میشه یکی راهنمایی کنه چه جوری میتونم سوالم رو ارسال کنم ؟ دیوانه شدم بسکه گشتم ! مرسی

سلام
ارسال سوال : اگر مشکلی دارید که می خواهید با دیگران مشورت کنید ، روی ( ارسال سوال ) دربالای وبلاگ کلیک کنید . و در بخش نظرات آن سوال تان را مطرح بفرمائید . البته به لطف عده ای ! مجبور شدیم ارسال سوال را منوط به عضویت در بیان بکنیم .
قبل از نوشتن سوال ، توضیحات متن پست را مطالعه کنید و در مورد سوال تان جستجو کنید تا از ارسال سوال تکراری جلوگیری شود . ممکن است در بین حدود 12 هزار پست پاسخ تان را پیدا کنید . اگر با جستجو به نتیجه ای نرسیدید سوال تان را ارسال بفرمائید تا بعد از بررسی در وبلاگ قرار بگیرید و کاربران به شما مشورت دهند .

شمیم یاس شمیم یاس

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۲:۲۴
گزارش تخلف

جوابش خیلی ساده است ، وضعیت موجود جامعه ، اقتصادی و ... ! وقتی هی میدوئی به هیچجا نمیرسی اون وقت کسی بدون تلاش به همه جا میرسه چه میشه کرد ؟

من که اصلا اراده ندارم الحمدلله به هیچکدوم از اهدافم هم نرسیدم تا الان خیلی تنبلم خیلی بابت این موضوع خیلی ناراحتم و خیلیم کنایه میشنوم ولی فایده نداره افسردگی شدید دارم و اینم یکی از دلایلی هست که اصلا میگم چرا تلاش کنم که چی بشه‌‌‌‌.... تو ازدواجم شکست بدی خوردم واینم خیلی منو از زندگی عقب انداخت خانوادمم بین منو آرزوهام یه دیوار بلند کشیدن متاسفانه هیچوقت پشتم نبودن تشویقم نکردن کمکم نکردن در کل تو سن ۲۳ سالگی امیدی دیگه به تحقق آرزوهام و رسیدن به آرمانام ندارم یه جورایی میگم هرچه پیش آید خوش آید نفس میکشم و منتظر ناقوس مرگم...

**fateme**

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۳:۳۴
گزارش تخلف

Moji

به خودتون اهمیت بدین و افسردگیتونو درمان کنین حتی اگه یه روز هم از عمرتون باقی مونده باشه شما حق دارین که در این یه روز حال خوب داشته باشین .

saeid_naeimi

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۳:۳۶
گزارش تخلف

به نظر من وقتی یه نفر یه هدفی تو زندگیش باشه که دوس داره بهش برسه،تلاش میکنه،کاری به حرف بقیه هم نباید داشته باشه،منم یه هدف دارم،یه عده مسخره میکنن و از این حرفا،ولی دیگه واسم مهم نیس من کار خودمو میکنم،نشدنی هم نیس،همینطور که بقیه میتونن منم میتونم،آدم یه هدف داشته باشه از نظر من حالش بهتره....سرحالتره..بشنید هدفاتونو توی یه دفترچه

بنویسید،بعد از یه مدت نگاش کنید،ببنید چقد به هدفتون نزدیکتر شدین...کلا ناامید نباشین[=.

**fateme**

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۳:۴۸
گزارش تخلف

من تو زندگیم به هیچ هدفی نرسیدم چون هدف من تو زندگی ازدواج و سکس و خونه و ماشین و دکترا و شاخ اینستا شدن و این جور مزخرفات نبوده هدفم اول کمک به جامعه و دوم جبران همه زحمات والدینم هست بعد دوست دارم در زمینه مسائل روحی ، اکنکار ، برون فکنی و جن گیری هم تجاربی به دست بیارم از دیگر اهدافم نمیتونم بگم ! انشالله به هدفام خواهم رسید دیروز دوستم حرف جالبی بهم زد می گفت هدفش اینه که بره کشور های خارجی و ابداعات اونا رو در حوزه تکنولوژى در ایران با ثروت شخصی پیاده کنه این طرح رو به من واسه همکاری پیشنهاد کرد منم موافقت کردم

اهدافمون مارو بالا میکشن مارو بهتر میکنن یا نهایتا فایده ای دارن یعنی عقل دستور میده هدف اینطور باشه و اگه چیزی باعث سقوط یا پایین کشیدنمون بشه یا زیانی داشته باشه نمیتونه هدف باشه . در مورد جن گیری و امثال این کارها فکر کنین که میشه واقعا هدف قرارشون داد؟

نیلرام

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۳:۵۶
گزارش تخلف

سلام ، واسه رسیدن به هدف آدم باید یه بهایی بده ، وقتی به هدف نمیرسیم یعنی حاضر نبودیم اون بها رو بدیم . مثلا رشته خوب تو کنکور قبول شدن یه هدفه، بهاش میشه دستکم یه سال از همه زندگی زدن و فقط درس خوندن . اگه کسی حاضر باشه این بها رو بده و شرایط خاصی پیش نیاد قبول میشه رشته ای که میخواد .

انگیزه کافی هم تو رسیدن به هدف مهمه ، دلیل عمده خیلی از آرزو هایی که آرزو میمونن و به هدف تبدیل نمیشن همین بی انگیزگیه که بهش میگیم تنبلی.

کلا هدف با 5 خصوصیت از آرزو تفکیک میشه ، اصطلاحا میگن هدف باید SMART باشه یعنی

1- Specific (مشخص)

2- Measurable (قابل اندازه گیری)

3-Accessable (قابل دسترسی)

4-Realistic (واقع بینانه)

5- Timely (زمان رسیدن بهش رو مشخص کنیم)

اگه اینا نباشه همون آرزوِئه و نمیشه رسید بهش .

بعضی وقتا هم همه چی ردیفه ها ، ولی بازم نمیرسیم به هدف . یا برعکس . اونو دیگه نمیدنم اسمشو چی بزارم . شانس ، تقدیر و ... این شعر قیصر امین پور اینو خیلی قشنگ میگه

گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود

گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود
گاهی بساط عیش خودش جور میشود

گاهی دگر تهیه بدستور میشود
گه جور میشود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور میشود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود

حس میکنم آخرتى وجود نداره بعد از مرگ نابود میشم و به پوچى رسیدم دوس دارم خود کشى کنم دلیلى نمیبینم هدف داشته باشم افسردگى خیلى شدید دارم به اقاى نجفى ( سانسور کن ) اقای نجفی خود ارضایی زیاد میتونه دلیل افسردگى باشه ؟

گلرو ...

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۴:۳۸
گزارش تخلف

ناشناس

خدا انسان را جوری افریده که حتی اگه اخرت وهیچی را هم قبول نداشته باشی

بازم میل به زندگی خیلی بالاست

شما به قول خودتون افسردگی حاد دارید

تادیرنشده به روانپزشک مراجعه بکنید وتحت دارو درمانی قراربگیرید

ستاره

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۵:۰۰
گزارش تخلف

من تو هفده سالگی وقتی قرار بود تلاشمو شروع کنم برای رسیدن اهدافم به یک بیماری مبتلا شدم همیشه فکر میکنم خدا منو لایق موفقیت نمیدونست با این که خیلی استعدادها تو وجودم گذاشته بود اما نگذاشت از هیچ کدومشون استفاده کنم خدا با اون بیماری منو آیندمو نابود کرد

hhhaaarki

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۵:۰۳
گزارش تخلف

سلام ... به هدفم رسیدم چون خیییلی تلاش کردم و ناامید نشدم و صبر کردم چون شخصیتی که دارم وقتی به خودم (قول به ثمر نشستن هدفی) رو میدم بااااید و بااااید موفق بشم چون از اینکه بزنم زیر قولم ،جلو نفس خودم خجالت میکشم و بنابراین اصلا دوست ندارم شرمنده بشم حتی اگر سنگ از آسمون بباره و با خودم موقع سختی میگم همیشه یک راهی هست! و این دیگه جز باورم شده ...

البته هدفای دیگه هم دارم که برای رسیدن بهش خییلی بیشتر باید تلاش کنم ، هر چند که واقعا تا حالا از جون مایه گذاشتم اما بنظرم ارزشش رو داره ...هم این دنیا و هم اون دنیا

همیشه خودمو در لحظه ای که هدفام محقق شده تصور میکنم البته اینطور نیست که اصلا به شکست فکر نکنم اتفاقا چرا برای پیدا کردن بهترین ، مطمئن ترین ، باثبات ترین راه حل و کلا هدف خوب از آب در اومدن، آدم باید به عواقب کاراشم فکر کنه که یه وقت فلان راه حل اشتباه نباشه و در آینده نتیجه معکوس نده ، یعنی فقط در این حد نه بیشتر که حالا بیایم خودمونو تو موقعیت شکست دم به دقیقه تصور کنیم

بهترین نوع پشتکار ، صبوری و انگیزه دهنده برای رسیدن به هر نوع هدفی ،فقط میزان عشق و علاقه هس به همون هدف

برای مثال یکی میخواد پزشکی قبول بشه و درسشو بخونه برای کلاس و پرستیژش اما یکی واقعا هدفش خدمت به خلق در لباس پزشکی و دیدن لبخند بهبودی آدمای دورو برشه و هیچ چیزی به اون اندازه خوشحالش نمیکنه ، تا درصد خیلی زیادی نفر دوم زودتر به نتیجه میرسه و موفق میشه چون قلب ، مغز و فکرش باهم متحد و هماهنگ میشن

خبرنگار

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۶:۰۷
گزارش تخلف

من از بچگی ارزوهای زیادی داشتم .خیلی خیلی هم تلاش کردم به رویاهام برسم

ولی همیشه بد شانس بودم.و به هیچ کدوم از ارزوهام نرسیدم.همیشه میگم اخه

این همه بدبختی دور از انصافه . تو خونه پدری احساس حوشبختی نکردم .یه خونه

پدرسالاری که مثل سربازخونه بود.فقط یه جمله داشتیم بله اقا خیر اقا وچشم اقا

بعدم به زور گفتن شوهر کن تا کی میخوای رو دستمون بمونی تازه معلم بودم نه نون

خور.با یه مرد بی مسئولیت ازدواج کردم البته فقط قانونا زن وشوهریم .هیچ کاری به

همدیگه نداریم.نه نوجوونی کردم نه جوونی کردم .گند زدن به زندگیم .ولی گاهی

اوقات از خودم میترسم.میترسم یه کار احمقانه بکنم وبزنم به سیم اخر .اخه بدبختی

هم اندازه ای داره.

عاطفه کوهسار

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۶:۰۹
گزارش تخلف

سلام.

تو این زمینه حرف زیاده از کجا و از چی بگم براتون ؟!

میدونم از دید آقایون همچین دختری جذاب نیست! شاید مردها دختری رو که بیشتر بطور وابسته عمل کنه بیشتر بپسندن تا دختری که برای گرفتن حقش تلاش بکنه تا دختری که در نوع خودش یه "جنگجو " به شمار بیاد و مستقل باشه...

اما واقعیتش اینه که من بعنوان یه انسان و نه دختر! تا اینجای زندگی این نقطه که ایستادم برای خواسته هام دویدم، تلاش کردم و با رعایت اخلاق و اصول جنگیدم و هیچوقت هم برام اهمیت نداشته دیگران ممکنه در موردم چه فکری بکنن..

هر موقع هم حرف حق زدم و دلایلم منطقی بود اگر طرف مقابلم یه مرد بود سعی کرد ازین حربه وارد بشه که من یه خانم هستم ! و یا به من زور بگه یا من رو تحقیر بکنه....

اما اگر بمیرم و باز هم به دنیا بیام مسیری که خواهم رفت همینه..... وقتی برمیگردم به عقب و نگاه میکنم " در حد خودم" خوب تلاش کردم و راضی هستم بقیش هم خدا بوده که همیشه دستمو گرفته.... البته درسته یه جاهایی به اقتضای سن و یا احساسات خامی کردم اما خدا بوده که برام جبران کرده....

واقعیتش اینه که هیچکس از درون ما خبردار نیست... نمیدونه که تو سر ما چی میگذره و چی هست که ما رو راضی میکنه یا به آرامش میرسونه.... این خود ما هستیم که برای رسیدن به خواسته هامون باید تلاش بکنیم...

اونم تو جامعه مزخرف و جنگل!! مانندی که ما داریم... تو سختیهای بیشتری رو متحمل خواهی شد....

بگم خیلی دلم پره ولی گفتنش چه سود....

تعجب میکنم از آدمهایی که منفعل عمل میکنن.... مثل ماست میمونن یا میگن هر چه پیش آمد خوش آمد... آیا این آدمها قراره یه عمر دیگه بهشون داده بشه ؟!

حقیقتا من زیر بار حرف زور رفتن خیلی برام سخته.... تحمل بیعدالتی...بی نظمی و ... البته بوده یه جاهایی که دیگه دستم به هیچ کجا و هیچ چیز بند نبوده و حقم خورده شده اما من حداقلش اینه که تلاش خودم رو کردم و این یه کم من رو آروم میکنه...

من این شعر رو خیلی دوست دارم:

به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل

که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم...

عاطفه کوهسار

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۶:۲۶
گزارش تخلف

ببخشید من خیلی حرف دارم زیر این پست بزنم اونم از هر دری ولی خب گفتن همش درست نیست... اینجا هم جاش نیست...

یه کم هم میخواستم بگم از مطالبه گری...

دوستان ما همه یه بار به دنیا میایم و یه بار حق زندگی کردن داریم... خداوند انسان رو اشرف مخلوقات قرار داده...

چرا انقد ناامید؟ اکثرا نوشتین تنبلی و .... واقعا چرا آخه؟!

دلتون یه کم برا لحظه لحظه های عمرتون که داره میگذره بسوزه.... لحظه هایی که میشه به بهترین وجه ازش استفاده کرد...

البته اینارو میگم نه اینکه خودم عالی باشم و همه زندگیم رو روال و برنامه نه، اما شما چیکار به گوینده دارید اصل حرف رو بچسبید...

حداقل نصیحتی که میتونم بهتون بکنم اینه زمان و وقت بهترین و مهمترین سرمایه تو زندگیه اونو الکی از دست ندین....

بعد حالا من میخواستم از جنگیدن و مطالبه گری حق توی جامعه صحبت بکنم... خب چطور میشه از کسیکه تو زندگی شخصی خودش از حرکت وایساده و رفته یه گوشه کز کرده توقع داشت جامعه رو تغییر بده ؟!

پس لطفا اول از زندگی شخصی و از درون خودتون شروع کنید بعد جامعه...

من هفته پیش برای کاری رفتم یه اداره ای بخاطر 2 تا دونه امضا اینقدر منو سر دوندن و بیمورد اذیتم کردن که از بلیطم جا موندم...

کلی آدم دیگه اکثرا مرد اونجا بود فقط 2 تا دختر بودیم که اون رفت گفت فردا میام و من موندم... اون همه مرد همه ساکت و کسی چیزی نمیگفت در مقابل بی نظمیهای اون اداره...

بعد منه دختر مجبور شدم به بحث و دعوا که این چه وضعشه مگه ارباب رجوع مسخره شماست تا صدای بحثمون رسید به دفتر رئیس و منو صدا کرد... کار من راه افتاد ولی بقیه چی ؟! همینجور میخوان در مقابل زورگویی یا بینظمی ها سکوت بکنن ؟!

اتفاقا امروز هم یه جای دیگه بودیم باز همین اوضاع ... اونجا هم کلی خانم و آقا اما همه ساکت انگار براشون اهمیتی نداره چه اتفاقی بیفته... فقط من و یه پسر رفتیم بحث و سروصدا...

یه دست صدا نداره ! تازه با این اوصاف صاحب اون یه دست میشه خاطی و آدم بده ماجرا !

ازتون خواهش میکنم نه نسبت به زندگی شخصی خودتون و نه اجتماعی بی تفاوت نباشین...

کمی مطالبه گر باشیم...

عاطفه کوهسار

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۶:۳۰
گزارش تخلف

اینم بگم و دیگه بحثم اینجا تموم 😊

یه حرفی همیشه کابوی تنها میزد، میگفت که برنامه های زندگی و اهدافتون رو بر اساس شرایط واقعی بچینید...

اما من باهاش مخالفم،

من میگم برنامه ها و اهداف زندگی رو باید بر اساس توانمندی، استعداد و روحیه تلاش گری خودتون بچینید...

دیگه توضیح تفسیر نمیدم امیدوارم بدرد کسی بخوره این حرفا.

موفق باشین.

اسی $

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۷:۰۹
گزارش تخلف

من بخاطر هدفم خیلی جنگیدم ... هدفمم این بود که انیسا خلبان بشه بعد که خانواده اش نذاشتند هدفمو گم کردم جنگ و باختم :)))))) الان دیگه هدفی ندارم :)))

===================================================================

عاطفه کوهساری

(فقط من و یه پسر رفتیم بحث و سروصدا...)

از قدیم گفتن عقد دوتا جنگجو رو تو آسمون بستند:)))))

عاطفه بالا غیرتاً اگر به هدفات رسیدی بیا یکمش رو با من تقسیم کن :)))

الان تنها هدف من این که علیرضا رو با سنگ بزنم:)))

=================================================================

آخرین هدفمم این بود که آقای نجفی رو خیار شور کنم که نشد (آقای نجفی اون دنیا باید جواب پس بدی که چرا نذاشتی یه جوون به هدفش برسه) :)))

سلام
خسته نباشید !!!

علی پرسپولیسی

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۸:۲۵
گزارش تخلف

ببخشید من خیلی حرف دارم زیر این پست بزنم اونم از هر دری ولی خب گفتن همش درست نیست... اینجا هم جاش نیست... یه کم هم میخواستم بگم از مطالبه گری... دوستان ما همه یه بار به دنیا میایم و یه بار حق زندگی کردن داریم... خداوند انسان رو اشرف مخلوقات قرار داده... چرا انقد ناامید؟ اکثرا نوشتین تنبلی و .... واقعا چرا آخه؟! دلتون یه کم برا لحظه لحظه های عمرتون که داره میگذره بسوزه.... لحظه هایی که میشه به بهترین وجه ازش استفاده کرد... البته اینارو میگم نه اینکه خودم عالی باشم و همه زندگیم رو روال و برنامه نه، اما شما چیکار به گوینده دارید اصل حرف رو بچسبید... حداقل نصیحتی که میتونم بهتون بکنم اینه زمان و وقت بهترین و مهمترین سرمایه تو زندگیه اونو الکی از دست ندین.... بعد حالا من میخواستم از جنگیدن و مطالبه گری حق توی جامعه صحبت بکنم... خب چطور میشه از کسیکه تو زندگی شخصی خودش از حرکت وایساده و رفته یه گوشه کز کرده توقع داشت جامعه رو تغییر بده ؟! پس لطفا اول از زندگی شخصی و از درون خودتون شروع کنید بعد جامعه... من هفته پیش برای کاری رفتم یه اداره ای بخاطر 2 تا دونه امضا اینقدر منو سر دوندن و بیمورد اذیتم کردن که از بلیطم جا موندم... کلی آدم دیگه اکثرا مرد اونجا بود فقط 2 تا دختر بودیم که اون رفت گفت فردا میام و من موندم... اون همه مرد همه ساکت و کسی چیزی نمیگفت در مقابل بی نظمیهای اون اداره... بعد منه دختر مجبور شدم به بحث و دعوا که این چه وضعشه مگه ارباب رجوع مسخره شماست تا صدای بحثمون رسید به دفتر رئیس و منو صدا کرد... کار من راه افتاد ولی بقیه چی ؟! همینجور میخوان در مقابل زورگویی یا بینظمی ها سکوت بکنن ؟! اتفاقا امروز هم یه جای دیگه بودیم باز همین اوضاع ... اونجا هم کلی خانم و آقا اما همه ساکت انگار براشون اهمیتی نداره چه اتفاقی بیفته... فقط من و یه پسر رفتیم بحث و سروصدا... یه دست صدا نداره ! تازه با این اوصاف صاحب اون یه دست میشه خاطی و آدم بده ماجرا ! ازتون خواهش میکنم نه نسبت به زندگی شخصی خودتون و نه اجتماعی بی تفاوت نباشین... کمی مطالبه گر باشیم...

قالو لا طاقة لنا الیوم بجالوت و جنوده...

گفتند：طاقت نیست ما را امروز برای (رویارویی) با جالوت و لشگریانش ...

حامد

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۸:۲۵
گزارش تخلف

بله

چرا که نه ؟

من با جنگیری میتونم به یقین برسم که عالم ما ورا وجود داره

وقتی به این یقین برسم از عذاب سوالات فلسفی راحت میشم

روز ها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

ز کجا امده ام امدنم بهر چه بود ؟

به کجا میروم اخر ننمایی وطنکم

این که من بتونم به این یقین برسم برام بزرگترین ارزوی ممکن هست

رسیدن به این یقین مساوی هست با رسیدن به این یقین که دنیای دیگری وجود داره و قرار نیست نابود بشم

من نمیدونم شما ها اعتقادات تون چقدره

ولی برای من سخته که ندیده بپذیرم آخرتی هست

باید تکلیفم مشخص بشه

اگه هست که خداروشکر

اگه نیست با این واقعیت کنار بیام یا از راه علمی بدم عمرمو طولانی کنن !!! یا خودکشی کنم بیشتر از این دیوونه نشم

شاید حرفام برات عجیب باشه اما از خدا میخوام که هیچ وقت به حال و روز من نیفتی

من برای رسیدن به این هدفم جونم رو میدم

و از جن ها نمیترسم

sadegh 7241

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۸:۲۹
گزارش تخلف

سلام. تو این زمینه حرف زیاده از کجا و از چی بگم براتون ؟! میدونم از دید آقایون همچین دختری جذاب نیست! شاید مردها دختری رو که بیشتر بطور وابسته عمل کنه بیشتر بپسندن تا دختری که برای گرفتن حقش تلاش بکنه تا دختری که در نوع خودش یه "جنگجو " به شمار بیاد و مستقل باشه... اما واقعیتش اینه که من بعنوان یه انسان و نه دختر! تا اینجای زندگی این نقطه که ایستادم برای خواسته هام دویدم، تلاش کردم و با رعایت اخلاق و اصول جنگیدم و هیچوقت هم برام اهمیت نداشته دیگران ممکنه در موردم چه فکری بکنن.. هر موقع هم حرف حق زدم و دلایلم منطقی بود اگر طرف مقابلم یه مرد بود سعی کرد ازین حربه وارد بشه که من یه خانم هستم ! و یا به من زور بگه یا من رو تحقیر بکنه.... اما اگر بمیرم و باز هم به دنیا بیام مسیری که خواهم رفت همینه..... وقتی برمیگردم به عقب و نگاه میکنم " در حد خودم" خوب تلاش کردم و راضی هستم بقیش هم خدا بوده که همیشه دستمو گرفته.... البته درسته یه جاهایی به اقتضای سن و یا احساسات خامی کردم اما خدا بوده که برام جبران کرده.... واقعیتش اینه که هیچکس از درون ما خبردار نیست... نمیدونه که تو سر ما چی میگذره و چی هست که ما رو راضی میکنه یا به آرامش میرسونه.... این خود ما هستیم که برای رسیدن به خواسته هامون باید تلاش بکنیم... اونم تو جامعه مزخرف و جنگل!! مانندی که ما داریم... تو سختیهای بیشتری رو متحمل خواهی شد.... بگم خیلی دلم پره ولی گفتنش چه سود.... تعجب میکنم از آدمهایی که منفعل عمل میکنن.... مثل ماست میمونن یا میگن هر چه پیش آمد خوش آمد... آیا این آدمها قراره یه عمر دیگه بهشون داده بشه ؟! حقیقتا من زیر بار حرف زور رفتن خیلی برام سخته.... تحمل بیعدالتی...بی نظمی و ... البته بوده یه جاهایی که دیگه دستم به هیچ کجا و هیچ چیز بند نبوده و حقم خورده شده اما من حداقلش اینه که تلاش خودم رو کردم و این یه کم من رو آروم میکنه... من این شعر رو خیلی دوست دارم: به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم...

سلامـخانم عاطفه کوهسار

حرفاتون خیلی قشنگ بود همین طور روحیه تون ای کاش همه همچین روحیه ای داشتن

راسش اولش که میخواستم این پست رو تایپ کنم انتظار همچین کامنت هایی نداشتم و پست بیشتر حالت دردودل به خود گرفت

نمیدونم چرا ولی نمیتونم عقیده برخی افراد رو قبول کنم شاید الان بگید برو بابا خوشی زده زیر دلت ولی واقعا اینطور نیست شاید به خاطر این باشه که زیادی خوش بین هستم نمیدونم ولی امیدوارم راهی که میرم درست باشه

موفق و پایدار باشید

درود هیییییییییچی! وقتی هدف ندارم برای چی باید بجنگم؟ حکایت جنگیدن من برای رسیدن به هدف شده حکایت داستان شبهای برره و شکست اونها از دشمن فرضی . وقتی آرزو ها یه نفر را ازش بگیرن اون آدم دیگه مرده! شاعرانه نمیخام حرف بزنم اما؛ دیگه هیچ هدفی ندارم.😥 فقط روزها شب بشه و شب ها روز اگه بخام زندگیم را برات بگم حالت ازش بهم میخوره! مثل یه روبات خواب، غذا، کار محرک اصلی من عشق و ازدواج بود. زمانی که در اوج این خواسته بودم. جلوم را گرفتن.😢 یه مدت عقده ای بودم و الان دیگه بی تفاوت خیلی از جوان ها را را بد تربیت کردن و اونها قربانی جاه طلبی خانواده ها و حکومتی ها شدن در اصل از همون بچگی ما ها را اسکل کرده بودن. اول قرار بود ماها را بسازند برای جنگ و سرباز جنگی شدن بقول خودشان در جبهه های حق علیه باطل!! اما خب جنگ لعنتی تمام شد و ماها را ساخته بودن! زیاد هم ساخته بودن دور ریختنی و بازیافتی نبودیم! و روی دستشان باد کرده بودیم بعد بازی شروع شد برو مدرسه.... دیپلم گرفتی؟ خب اگه کار میخای اگه دوست داری آدم حسابت کنیم، اگه زن میخای، اگه پول میخای پس باید بری دانشگاه! دانشگاه چند بخشه؟ کلید و راه سعادت چیه؟؟ دانشگاه ماراتون کنکور و پشت کنکور شروع شد بعد زمان دانشجوی،، خانوم توی دهن بچه حرف نزار!! این هنوز بچه هست دهنش بوی شیر میده هر وقت فوق لیسانس گرفت بعد ازدواج میکنه 😕 گذشت و گذشت تا اینکه... درسم تمام شد😁😄 بریم خواستگاری؟ نخیییییییییر پس سربازی نمیخای بری!؟؟؟؟😬 باید مرد بشی😕 دو سال هم بیگاری و سربازی بعدش سربازی هم تمام شد تو واقعا احمق نیستی! با کدوم کار و پول زن میخای؟؟ بررررررووووووو دنبال کار رفتیم بازار کار کار میخای؟ بله😄 کو سابقه کارت؟؟؟ برو سابقه کار بیار😨 بریم دنبال سابقه کار.... احمق باید کار کنی تا سابقه کار داشته باشی😰 ببخشید کجا سابقه کار میفروشند؟ راستی سابقه کار کنکور هم میخاد؟ منظورم اینکه وقتی همه جا برای کار کردن سابقه میخاد پس این سابقه را باید از یه جا بخرم دیگه😏 گفتم سابقه کار! نداری؟ پس حرف نزن برو برای خودت اشتغالی کن. فکر خوبیه💥 اما یه چیزی تورم، رکود و واردات چرخ هاش بزرگتر از هیکل منه! زیرش له میشم و.... و این داستان ادامه دارد. داخل این چرخ و فلک باید چرخید و باز به نقطه اول رسید و..... اونجاست که میفهمی آرزوهای ساده تو فانتزی های دست نیافتنی هست😥 خشم و کنیه اول سراغت میاد بعد کم کم تبدیل به بی تفاوتی و بی هدفی میشه. دیگه هیچی برات مهم نیست توی این ده سال اخیر به اجبار یاد گرفتم، وقتی پول داری، آدم حسابت میکنن وقتی زمین میخوری هیچ کس دستت را نمیگیره وقتی باهات کار دارن سراغت میان و بعدش مثل دستمال پرتت میکنم دور ترانه سال 2000 را شنیدی؟ انگار پیش گویی بود. تو اون روزهای که میاد کسی به فکر کسی نیست هرکی به فکر خودشه! به فکر فریاد رسی نیست همه به هم بی اعتنا، حتی به مرگ هم دیگه کسی اگه کمک بخاد، کی میدونه اون چی میگه و....... در کل ما را بیخیال شووو آقا صادق 7241 ببخشید اگه کامنتم فیک بود

sadegh 7241

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۸:۳۴
گزارش تخلف

هویت بر باد رفته !!

سلام آقای هویت

حرف های درستتون شرایط جامعه ما و تربیت خانوادی مارا نشان میدهد

نمیدونم چی بگم فقط میتونم براتون دعا کنم امیدوارم که به دلتون برسید

ناشناس

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۸:۵۱
گزارش تخلف

به حامد

خوشحالم که همفکر منی

قبلنم یه خانوم به اسم شهلا شهلا تو این وبلاگ مثه شما حرف میزد

خواهر پسر شجاع

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۹:۰۱
گزارش تخلف

هویت بر باد رفته !!

😥خیلی ناراحت شدم چون گفته های شما درسته😯

ایشالا من بعد خودتون با مدیریت درست به بقیه ی خواسته ها و هدف خاتون برسید☺

پسر بیکار

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۱۹:۰۳
گزارش تخلف

من که دیگه هدفی ندارم. وقتی با 28 سال سن بیکارم و یک عده زنجیره وار با پارتی میرن سرکار . یک ساله هر جا میرم رزومه میدم انگار که نه انگار .تقریبا تمام موهام و ریشام تو این یک سال سفید شدن . اگر خودکشی گناه نبود خودمو میکشتم از این زندگی نکبتی رها بشم .

دخترک

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۲۰:۲۵
گزارش تخلف

بله چرا که نه ؟ من با جنگیری میتونم به یقین برسم که عالم ما ورا وجود داره وقتی به این یقین برسم از عذاب سوالات فلسفی راحت میشم روز ها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ز کجا امده ام امدنم بهر چه بود ؟ به کجا میروم اخر ننمایی وطنکم این که من بتونم به این یقین برسم برام بزرگترین ارزوی ممکن هست رسیدن به این یقین مساوی هست با رسیدن به این یقین که دنیای دیگری وجود داره و قرار نیست نابود بشم من نمیدونم شما ها اعتقادات تون چقدره ولی برای من سخته که ندیده بپذیرم آخرتی هست باید تکلیفم مشخص بشه اگه هست که خداروشکر اگه نیست با این واقعیت کنار بیام یا از راه علمی بدم عمرمو طولانی کنن !!! یا خودکشی کنم بیشتر از این دیوونه نشم شاید حرفام برات عجیب باشه اما از خدا میخوام که هیچ وقت به حال و روز من نیفتی من برای رسیدن به این هدفم جونم رو میدم و از جن ها نمیترسم

-آیا تمام و جزء به جزء قرآن با معنی و تفاسیر معتبرش رو مطالعه کردین؟

-نشانه های خدا بر روی زمین رو چقدر بهش توجه کردیم؟ چه نشانه هایی هست ...

-آیا عقل قابل مشاهده و دیدنه؟ و همینطور اخرت و...

عاطفه کوهسار

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۲۰:۴۱
گزارش تخلف

آقای پرسپولیسی

خیلی ممنون از آیه.

آقا صادق

خیلی ممنون. البته حرف قشنگ همه میزنن مهم عمله... اما خداییش من در عمل پای حرفام وایسادم.
اگر به راهتون شک دارید مشورت بگیرین تحقیق بکنین ایشالا به نتیجه خوب برسین.

آقای اسی

عه وااااقعا ؟!!
هدفامو با دشمنم تقسیم میکنم ولی با جنابعالی نه !
این هدفت که خیلی خفنه... !
شیطونه میگه اون دمپایی و سرعت 120 و خلاصه !...
:))

من بخاطر هدفم خیلی جنگیدم ... هدفمم این بود که انیسا خلبان بشه بعد که خانواده اش نذاشتند هدفمو گم کردم جنگ و باختم :)))))) الان دیگه هدفی ندارم :))) =================================================================== عاطفه کوهساری (فقط من و یه پسر رفتیم بحث و سروصدا...) از قدیم گفتن عقد دوتا جنگجو رو تو آسمون بستند:))))) عاطفه بالا غیرتاً اگر به هدفات رسیدی بیا یکمش رو با من تقسیم کن :))) الان تنها هدف من این که علیرضا رو با سنگ بزنم:))) ================================================================= آخرین هدفمم این بود که آقای نجفی رو خیار شور کنم که نشد (آقای نجفی اون دنیا باید جواب پس بدی که چرا نذاشتی یه جوون به هدفش برسه) :)))

انیسا

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۲۰:۵۹
گزارش تخلف

اسی $

آقای نجفی نخواستن ما یکم ذوق کنیم یه خاطره دو سطری هم ننوشتن واسمون. آقای نجفی صدامونو داری؟؟ یا رباته داره هی مینویسه موفق باشید موفق باشید 😜

سلام
صدا میاد !

دکتر فرنودی

آدرس نظر
يكشنبه ۱۴ آبان ۹۶
۲۲:۱۰
گزارش تخلف

هویت بر باد رفته !!

درود
حرفهاتون چقدر تلخ بود
انقدر تلخ که هر چقدر فکر میکنم نمیدونم چی بنویسم که حق مطلب ادا بشه
من تو این قضیه هدف و آمال و آرزو هر روز با مادرم درگیرم
هر روز باید بهش یاد آوری کنم که 30 ساله م شده و هیچ هدفی ندارم هیچ انگیزه ی ندارم
مثل ی روبات زندگی میکنم همونطور که شما گفتید کار خواب غذا
آقای نجفی امروز فکر میکردم ای کاش ای کاش کنار ما جوونها خانواده هامونم اینجا حضور داشتن
ای کاش درد دل ماهارو می فهمیدن
ای کاش بزرگ شدن مارو می فهمیدن
اینکه اگر شرایط جور بود الان ما خودمون داشتیم بچه مون رو بزرگ می کردیم ولی الان باید به جرم مجرد بودن از اوامرشون اطاعت کنیم
من از خیلی خواسته هام تا الان گذشتم به خاطر پدر مادرم چون همیشه رضای خدارو در نظر گرفتم و طاقت ی لحظه ناراحتیشون رو ندارم و از خدا گله دارم من از خدا گله دارم از خدایی که مارو به اطاعت از پدر و مادرمون امر کرد تا جایی که باید بی چون و چرا مطابق خواست اونها باشیم وگرنه از ما دلشکسته میشن
من برای خودم زندگی نمیکنم حتی نمیتونم اهدافم رو براشون توضیح بدم چون درک نمیکنن اصلا
مادامی که به خواست اونها زندگی کنم فرزند خوبی ام و زمانی که بخوام مطابق فکر و عقیده خودم قدم بردارم فرزند نا صالح
همیشه سرکوب
هیچ وقت تشویقی در کار نبوده
هیچ وقت استقلال مارو نمیخوان
استقلال فکری استقلال اعتقادی و .....
و چقدر حرف هست بخوام بگم که نگم بهتره

Moji

آدرس نظر
دوشنبه ۱۵ آبان ۹۶
۰۳:۵۱
گزارش تخلف

یه دنیا ممنون عزیزم بابت دلگرمیت

واسم دعا کن 🌸❤

آرام دخت

آدرس نظر
دوشنبه ۱۵ آبان ۹۶
۰۵:۳۲
گزارش تخلف

هدفم خوشبخت شدنه خودم که نه ....خوشبخت شدن اطرافیانمه .
هنوز وقت واسه خوشبخت شدنشون هست...امیدوارم خدا توان بده بتونم کمکی کنم

گلنار

آدرس نظر
دوشنبه ۱۵ آبان ۹۶
۱۰:۳۶
گزارش تخلف

اینم بگم و دیگه بحثم اینجا تموم 😊 یه حرفی همیشه کابوی تنها میزد، میگفت که برنامه های زندگی و اهدافتون رو بر اساس شرایط واقعی بچینید... اما من باهاش مخالفم، من میگم برنامه ها و اهداف زندگی رو باید بر اساس توانمندی، استعداد و روحیه تلاش گری خودتون بچینید... دیگه توضیح تفسیر نمیدم امیدوارم بدرد کسی بخوره این حرفا. موفق باشین.

خانم عاطفه نگاه کنین من اگه بخوام براساس استعدادم برنامه ریزی کنم هدفم این میشه که بکوب ارشدو بخونم در کنارش یه کار راه بندازم که بتونم هزینه ی آزاد کردن مدرکمو بگیرم و بعد برای دکتری اپلای کنم بعد هم ان شاالله ازدواج کنم. اما واقعیت جامعه اینو قبول نمیکنه و الان به من دختر وقتی ارزش داده میشود که ازدواج کنم.
نگاه کنین برادرای خودم بعضی وقتا خواستگارامو رد میکنن بدون اینکه من بدونم اما بازم در مورد ازدواجم به من طعنه و کنایه میزنن .اگه منم بازم پشتکار قوی داشته باشم اما بازم کم میارم.تازه 22 سالم هم هست.
اما آقای کابوی راست میگن توی این جامعه یه پسر باید شغل خوبی داشته باشه یه دختر هم همسر خوبی.
و باید همه ی برنامه ریزیهامون بر این اساس باشه. منظورم غیر از بعد معنویه.
شایدم من الان خیلی دلم گفته که اینجوری میگم.نمیدونم.

شما انگار نظراتو بادقت نمیخونی. گفته: "اگه میدونستم متاهله و قصد ازدواج نداره، حتی یک بار هم برای صحبت و آشنایی باهاش بیرون نمیرفتم." یعنی اگه طرف از اول گفته بود که زن داره دیگه این دختر اصن باهاش بیرون نمیرفته چه برسه به اینکه ادامه بده. طرف گفته داره زنشو طلاق میده اما این دختر باهاش کات کرده.پس معلوم میشه قصدش ارتباط با مرد متاهل نبوده که به وعده طلاق طرف از زنش هم دل خوش نکرده و سریع باهاش به هم زده. لطفا قبل از پرسیدن سوالتون نظرات رو دقیق بخونید و قضاوت های غیرمنصفانه نکنید. از حرفای این دختر کاملا معلومه که طرف به خاطر اینکه زن داشته نمیتونسته ازدواج کنه ولی اولش با زرنگیش این موضوعو پنهان کرده بوده. وقتی شما خانما در مورد همدیگه پیش‌داوری‌های اینچنینی میکنید ما که مرد هستیم واقعا براتون متاسف میشیم. التماس تفکر

یه زن

آدرس نظر
دوشنبه ۱۵ آبان ۹۶
۱۳:۳۴
گزارش تخلف

احمد به یه زن

حرف قدیمیان رو باید با طلا نوشت، قدیمیا میگن««کافر همه را به کیش خویش پندارد»»

احمد آقا شما بهتره یکبار با دقتی که نداری ولی دیگران رو به بی دقتی متهم میکنی، کامنت شیدا رو بخونی، چندین و چندبار تاکید کرده که طرف متاهل بود و قصد ازدواج نداشت، درصورتیکه شیدا جان میتونست بگه طرف نگفته بود متاهله و نیازی نبود مدام قید قصد ازدواج نداشت رو بیاره، برای همین برای بنده ««سوال»» پیش اومد و پرسیدم قضاوت نکردم ««سوال»» پرسیدم اگر میخواستم قضاوت کنم که سوال هم نمی پرسیدم و مثله شما که منو متهم به قضاوت و بی‌رحمی به همجنس کردی قضاوتش میکردم

کامنت دور از انصاف شما که تهمت به بنده بود بشدت رنجیده خاطرم کرد، کار شما مصداق حق الناسه

شیدا جان از پاسخ محترمانه به سوالم ممنونم عزیزم، برات آرزوی خوشبختی دارم

نارنجی ..

آدرس نظر
سه شنبه ۱۶ آبان ۹۶
۰۱:۱۰
گزارش تخلف

حرفهای عاطفه کوهسار خیلی خوب بود ❤

اما در مورد خودم ...

ترس

کم کاری

یه سری شرایطی که دست من نبود و باعث شد یه مدت ول کنم همه چی رو و یه سری چیزای دیگه و بی برنامگی ها که تو کشورمون هست

ولی اولین چیز ترس از شکست بود که باعث میشد خیلی وقتا کاری رو شروع نکنم یا اگه شروع کنم نصفه ولش کنم .. اینکه نمیتونم . اینکه این همه رقیب هست من چطور موفق بشم و و و...

اینا باعث میشد ول کنم ...قدرت ریسک نداشتم و بخاطر عادت به شرایط میتر سیدم از تغییر !

دومیش بهانه جو بودنم بود ! اینکه من تو این شرایط و با این مشکل و اون مشکل نمیتونم ..مشکلاتمو ردیف میکردم حق دارم موفق نشم! یکی ازم میپرسید فوری مشکلاتمو ردیف میکردم براش ! انگار یه طور دنبال ترحم بودم ! طرفم حق میداد بهمااا چون واقعا نمیشد تو اون شرایط کاری کنم ولی اینکه همش میخواستم همه بفهمن من چون فلان مشکلو داشتم نتونستم خیلی زیاد تنبلم کرده بود !

تهش فهمیدم فقط به خودم ضرر زدم با این بهانه جویی ها !

سوال کننده شرایط بده و کسی منکرش نیست !

ولی ادمی با امیدش زندست..امید نداشته باشید فرقی با مرده ندارید ..

از یه جایی به بعد ادم باید بدونه چی میخواد از خودش ! باید با هممممه ی سختیای این زندگیه مزخرف ، زندگی کردن رو یاد بگیریم !

ادم باید تو مسیر باشه ! از یه جایی به بعد راه بره ! باید شروع کنه راه رفتنو ! شما اولش که میخواید حرکت کنید سردرگمید ، میترسید ، ممکنه این شاخه به اون شاخه برید ، تکلیفتون با خودتون مشخص نیست ، میخواید زود به نتیجه برسید و با شکست اول ممکنه خودتون رو ببازید !!! ولی کم کم تو این راه تکلیفتون مشخص میشه و مصمم میشید!

کم کم ادم میفهمه چی میخواد و قراره به کجا برسه !

کم کم این کلیشه هایی که برای زندگی به خوردمون دادن رو میشکنید و تمرین میکنید اگه تو همه چیز نمیشه حداقلش تو یه چیزایی اونطور که دلتون میخواید زندگی کنید ! اونوقته که اگه شکستم بخورید میتونید دوباره سرپا بشید !

یه چیزی رو خیلی بهش معتقدم ، اونم اینه که هیچوقت ادماایی که ناامیدن و شکست خوردن رو الگوی خودم قرار ندم ! ادمی که ته دلش هیچ نوری نیست رو هیچوقت الگوت نزار !از تجربیات ادما استفاده کن ولی این جور ادما رو الگو قرار ندید

علی فرنودیان (که من خیلی حرفاشو دوست دارم ) چند وقت پیش تو پیجش میگفت بشینید سه تا صفتی رو که دوست دارید با اون صفت شناخته بشید و زندگیتون دایر بر اونا باشه رو پیدا کنید ! بعد میگفت از همین الان به خودتون متعهد بشید همه ی رفتار ها و کاراتون رو بر اساس اون صفتها انجام بدید !

میگفت با اون صفتها تا اخر عمرتون "زندگی" کنید !

من خودم خیلی فکر کردم تا بتونم اون سه تا صفت رو پیدا کنم ! سخت بود انتخابه فقط سه تا صفت ، که بخوای زندگیش کنی ! ولی بنظرم برای هممون یکی ازون صفتها باید " سخت کوشی" باشه !

ازین تنبل بودنه در بیایم و سخت کوش بودن رو " زندگی" کنیم !! غرغر رو کنار بزاریم و اگه صد دفعه زمین زدنمون بازم بلند شیم !‌

بشینید فکر کنید ببینید از زندگی چی میخواید ! ته زندگی میخواید به کجا برسید ! چه در دنیای واقعی ،چه مجازی ادمایی از جنس روحیات خودتون رو دنبال کنید ! ادمای پرتلاش و باامید رو دنبال کنید !

من اینستاگرام رو خوشم نمیاد ازش ..ولی سه چهار تا پیج این مدل ادما که مثل منو شما ادم عادی هستن ولی دارن به معنای واقعی " زندگی " میکنند رو از خیلی وقته دنبال میکنم ..حرف و کاراشون خیلی برام الهام بخشن !‌ بخاطر همین چند نفر نمیتونم حذف کنم اینستاگرامم رو ! چون اون جنس ادم تو کشورمون کم داریم ‌! شمام بگردید این ادما رو پیدا کنید !‌

شما پسرید و مسلما شرایطتتون با منی که دخترم متفاوته ! برراساس خواسته ها و شرایط خودتون قدم اولو بردارید و نترسید !‌

یه کلیپی قبلا از لیلی گلستان دیدم از زندگیش میگفت ! بین صحبتهاش یه چیز برام خیلی قشنگ بود ! میگفت الان با این سنم ، با همه اون سختیایی که کشیدم ، پشت سرمو که نگاه میکنم از خودم راضیم ! میگفت شاید خیلی چیزا اونطور که دلم میخواست پیش نرفت و به بعضی چیزا نرسیدم ولی با نگاه کردن مسیرم و تلاشی که همیشه داشتم ، خوشم میاد از نگاه کردن به مسیر گذشتم ! همون چیزی که عاطفه هم بین حرفاش گفت !ـ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در اخر اینکه کتاب هفت عادت مردمان موثر رو اگه دوست داشتید بخونید !

کتابش خیلی خوبه ! من فعلا فقط،یه فصلش رو تونستم بخونم ‌

تو اینستاگرام یه پیجی رو دنبال میکردم همه هفته ایی یه فصلش رو با هم میخوندند و حرف میزدن در موردش ویه هفته تمرین میکردن !ـ

میخواستم بیام همچین چیزی رو اگه استقبال میکردن بچه ها ، اینجام بزارم و با هم هفته ایی یه فصلشو بخونیم و تمرین کنیم ولی فعلا نه حوصلشو دارم نه وقتشو اصلا !

شما خواستید اینکارو کنید :)

موفق باشید

یه دنیا ممنون عزیزم بابت دلگرمیت واسم دعا کن 🌸❤

**fateme**

آدرس نظر
سه شنبه ۱۶ آبان ۹۶
۱۵:۲۴
گزارش تخلف

Moji

خواهش میکنم . چشم شما هم مارو دعا کنین

**fateme**

آدرس نظر
سه شنبه ۱۶ آبان ۹۶
۱۶:۲۹
گزارش تخلف

مطمئنین که با این کار ضرری به شما نمیرسه یا نعوذ بالله به سمت شیطان پرستی و کارهای شیطانی کشیده نمیشین؟ این همه دلیل تو این دنیا وجود داره برای یقین چرا کار نامعقولانه! این همه معجزه اتفاق افتاده هیچ کدوم شمارو قانع نمیکنه؟ شما یبار کل قرآن رو با معنی بخونین بعد نتیجه گیری کنین مگه میشه ادم قرآن بخونه ولی بازم به یقین نرسه. خدا هم برای همین قرآن رو نازل کرد برای همین پیامران رو فرستاد و اینا میشن حجت آشکار،حجت نهان عقل هستش اگه با کمک این سه به یقین نرسیدین پس یا درست ازشون استفاده نکردین یا خودتون نمیخواین بپذیرین . اول قبول کنین که ما انسان ها محدودیم و عقلمون محدوده و نمیتونیم به وسیله ی عقل محدود خدا که نامحدوده رو درک کنیم اینو بپذیرین چون حقه . حالا خدا بهمون یه نشانه هایی داده که به وسیله ی اونها ایمان بیاریم و اگه عقل پذیرفت پس قبول کنیم. دنبال دلایلی فراتر از عقل و ذهنمون نباشیم این دلایل در حد ذهنمونه پس قبول میکنیم ذهنمون میپذیره پس قبول کنیم میگیم مگه میشه بدون دلیل زمین با این همه وزن و سنگینی تو فضا معلق بمونه و نیفته مگه میشه بدون دلیل ابرا تو اسمون ظاهر بشن به هم برخورد کنن و بعد هم بارش مگه میشه بدون دلیل کره ی زمین و خورشید و ماه حرکت چرخشی داشته باشن؟ قرآن میگه که فکر میکنین کوه ها ثابت وایسادن درحالی که مثل ابرها در حرکتن این یعنی کره ی زمین حرکت میکنه علمم ثابت کرده اینا در حد ذهن ماست پس قبول کنیم که قدرت نا محدودی با تدبیر و دانایی اینهارو با این نظم کنار هم قرار داده بدون هیچ اشکالی . خورشید رو طوری قرار داده که وقتی طلوع میکنه همه جا رو روشن و گرم میکنه بدون اینکه از حرارتش جایی اتیش بگیره پس براش اندازه در نظر گرفته ، واقعا شبها وایسادی ماه رو تماشا کنی و بگی خدایا شکرت انقدر توانایی که تونستی این ماه رو اینطور معلق تو فضا قرار بدی ؟ و من خودم کیف میکنم وقتی ماه رو میبینم ستاره هارو میبینم ابرهارو میبینم گلها که با قدرت خدا شکوفا میشن مگه میشه اینها خود به خود و بی دلیل باشه اخه عقل قبول میکنه این همه نظم فقط برای زمان محدودی باشه؟ قطعا هدفی و تدبیری و اراده و حکمتی براش بوده اینها همه به خواست و اراده ی خدا به وجود اومده. خلاصه اینکه تا میتونی به هرچیزی که دور و اطرافت هست خوب فکر کن اخرش از خدا بخواه خودش کمکت کنه. یقین پیدا کن که هست و به سمتش قدم بردار(نماز) بعد به خواست خدا طوری به یقین میرسی که هیچجوره نمیتونی انکارش کنی. خودت بخواه تا یقین پیدا کنی با عقلت نجنگ اونی که درست تر هست رو بپذیر و از عقلت انتظار نداشته باش که فراتر از توانش درک کنه .

**fateme**

آدرس نظر
سه شنبه ۱۶ آبان ۹۶
۱۶:۴۱
گزارش تخلف

به اقای حامد ؛

منظورم اینه که با نماز به سمت خدا قدم بردارین خودش بهتون کمک میکنه فقط از ته دل ازش بخواین حتما کمکتون میکنه.

خانم عاطفه نگاه کنین من اگه بخوام براساس استعدادم برنامه ریزی کنم هدفم این میشه که بکوب ارشدو بخونم در کنارش یه کار راه بندازم که بتونم هزینه ی آزاد کردن مدرکمو بگیرم و بعد برای دکتری اپلای کنم بعد هم ان شاالله ازدواج کنم. اما واقعیت جامعه اینو قبول نمیکنه و الان به من دختر وقتی ارزش داده میشود که ازدواج کنم. نگاه کنین برادرای خودم بعضی وقتا خواستگارامو رد میکنن بدون اینکه من بدونم اما بازم در مورد ازدواجم به من طعنه و کنایه میزنن .اگه منم بازم پشتکار قوی داشته باشم اما بازم کم میارم.تازه 22 سالم هم هست. اما آقای کابوی راست میگن توی این جامعه یه پسر باید شغل خوبی داشته باشه یه دختر هم همسر خوبی. و باید همه ی برنامه ریزیهامون بر این اساس باشه. منظورم غیر از بعد معنویه. شایدم من الان خیلی دلم گفته که اینجوری میگم.نمیدونم.

عاطفه کوهسار

آدرس نظر
سه شنبه ۱۶ آبان ۹۶
۱۷:۲۴
گزارش تخلف

گلنار

سلام.

در مورد آزاد کردن مدرک میگم شاید بدردتون خورد،

بعد از فارغ التحصیلی میرید یه کاریابی ثبتنام میکتید کپی از مدرک و بقیه چیزایی که میخوان تحویل میدین کارت عضویت میگیرین . مبلغی حدود 10 الی 15 هم میگیرن.

چیزی فک کنم حدود 6 ماه باید از فارغ التحصیلیتون گذشته باشه بعدش بهتون یه نامه میدن که کار پیدا نشد، میبرید اداره کار اونا تایید میکنن و مهرو امضا و میبرید دانشگاهتون با بقیه مدارکی که میخوان اصل دانشنامه و ریزنمرات رو تحویلتون میدن.

اعتبار نامه اداره کار تا 1 ماه هستش فقط.

اگر وام دانشجویی و غیره گرفته باشین نمیدونم باید چیکار کنید احتمالا باید تسویه کنید کامل و بدهی به صندوق رفاه نداشته باشین.

در موردبرنامه های شخصی یا بقیه صحبتاتون نظری ندارم اما براتون آرزوی موفقیت دارم.

در مورد نظر شما و کابوی هم نمیخوام بحث کنم اما بشخصه ترجیح میدم دارای هویت و شخصیتی خاص خودم باشم نه از همسرم عاریه بگیرم نه با اون شناخته بشم...

همسر رو هم دوست ندارم جزو داراییهام باشه ترجیح میدم یه شخصیتی مثل خودم کنارم باشه...

بهر حال نظرات متفاوته و نظر هر کس برای خودش محترم هست.

امیدوارم موفق باشین.

نارنجی

سلام عزیزم. مرسی تو حرفات نکته های خوبی بود، آموزنده. تشکر.

حامد

آدرس نظر
سه شنبه ۱۶ آبان ۹۶
۲۲:۵۴
گزارش تخلف

استخاره کردم خوب اومد

در ضمن من قبلا سابقه دیدن موجود مشکوک رو دارم

پسر داییم وقتی بچه بود ، در دهات مادریم با گوشی همینطور عکس میگرفت

که در یکی از عکس ها موجود مشکوکی ثبت شد

با توجه به گفته های قبلی داییم ، مبنی بر اینکه یکسری موجودات اذیتش میکنن تو خواب ما این موجود رو با اونا بی ربط ندونستیم

حالا چرا دنبال داییم هستن ؟

چون داییم از زمان جوونیش از سر نادانی یا شاید بخاطر پیدا کردن عتیقه جات دنبال حفر قبر مرده ها بوده !

باور میکنی یا نمیکنی دست خودت اما این قضیه واقعیت داره

در هر صورت من فکر میکنم اونطور که تو فیلمای ترسناک نشون میدن جن ها ترسناک نیستن

خیلی هم نازن :)

تازه اگه باهاشون دوست بشی خیلی کمکت میکنن

ولی اگه باهات دشمن بشن .....

ببینید در قران امده :

ابراهیم به خدا گفت معجزه ات رو نشان بده

خدا گفت مگه ایمان نداری ؟

ابراهیم گفت چرا دارم ، میخوام دلم اروم بگیره

منم میخوام دلم اروم بگیره

رها

آدرس نظر
چهارشنبه ۱۷ آبان ۹۶
۱۲:۲۸
گزارش تخلف

Moji

سلام دوست عزیز شما گذشته ی منی

منم افسردگی شدید داشتم ب حدی ک ۳ماه سال تحصیلی رو مدرسه نرفتم انقدر اوضاعم خراب بود...

اما دیگه ب ی جایی رسیدم گفتم این نشد زندگی باید پاشی و خودتو جمع کنی تنبلی بسه‌. خیلی فرق کردم با کمک مامانم بهتر شدم اما بازهم حس کردم یچی کمه ک به پیشنهاد مامانم رفتیم ی مشاور عاااالی ینی ایشون فوق العاده بودن و الان واقعا چند ماهیه ک فکر خودکشی نمیاد تو سرم و درسما میخونم و خدارا شکر زندگیم از پارسال بهتره(:پس شما حتتتتتتما برو پیش ی مشاور خوب

گلنار

آدرس نظر
چهارشنبه ۱۷ آبان ۹۶
۱۲:۴۷
گزارش تخلف

سلام. در مورد آزاد کردن مدرک میگم شاید بدردتون خورد، بعد از فارغ التحصیلی میرید یه کاریابی ثبتنام میکتید کپی از مدرک و بقیه چیزایی که میخوان تحویل میدین کارت عضویت میگیرین . مبلغی حدود 10 الی 15 هم میگیرن. چیزی فک کنم حدود 6 ماه باید از فارغ التحصیلیتون گذشته باشه بعدش بهتون یه نامه میدن که کار پیدا نشد، میبرید اداره کار اونا تایید میکنن و مهرو امضا و میبرید دانشگاهتون با بقیه مدارکی که میخوان اصل دانشنامه و ریزنمرات رو تحویلتون میدن. اعتبار نامه اداره کار تا 1 ماه هستش فقط. اگر وام دانشجویی و غیره گرفته باشین نمیدونم باید چیکار کنید احتمالا باید تسویه کنید کامل و بدهی به صندوق رفاه نداشته باشین. در موردبرنامه های شخصی یا بقیه صحبتاتون نظری ندارم اما براتون آرزوی موفقیت دارم. در مورد نظر شما و کابوی هم نمیخوام بحث کنم اما بشخصه ترجیح میدم دارای هویت و شخصیتی خاص خودم باشم نه از همسرم عاریه بگیرم نه با اون شناخته بشم... همسر رو هم دوست ندارم جزو داراییهام باشه ترجیح میدم یه شخصیتی مثل خودم کنارم باشه... بهر حال نظرات متفاوته و نظر هر کس برای خودش محترم هست. امیدوارم موفق باشین. نارنجی سلام عزیزم. مرسی تو حرفات نکته های خوبی بود، آموزنده. تشکر.

سلام
بابت راهنماییتون درمورد آزادکردن مدرک ممنونم.
اون قسمت گفتین 10 یا 15 میلیون؟
با همین هزینه نمیشه مدرک را مستقیما از دانشگاه گرفت؟

sadegh 7241

آدرس نظر
چهارشنبه ۱۷ آبان ۹۶
۱۳:۳۴
گزارش تخلف

نارنجی ..

سلام خانم نارنجی

ممنون بابت راهنمایی هاتون مفید بودند اون کتابی رو هم که گفتی حتما مطالعه میکنم فعلا دوتا کتاب نصفه دارم😩😩

**fateme**

آدرس نظر
چهارشنبه ۱۷ آبان ۹۶
۱۶:۰۳
گزارش تخلف

استخاره کردم خوب اومد در ضمن من قبلا سابقه دیدن موجود مشکوک رو دارم پسر داییم وقتی بچه بود ، در دهات مادریم با گوشی همینطور عکس میگرفت که در یکی از عکس ها موجود مشکوکی ثبت شد با توجه به گفته های قبلی داییم ، مبنی بر اینکه یکسری موجودات اذیتش میکنن تو خواب ما این موجود رو با اونا بی ربط ندونستیم حالا چرا دنبال داییم هستن ؟ چون داییم از زمان جوونیش از سر نادانی یا شاید بخاطر پیدا کردن عتیقه جات دنبال حفر قبر مرده ها بوده ! باور میکنی یا نمیکنی دست خودت اما این قضیه واقعیت داره در هر صورت من فکر میکنم اونطور که تو فیلمای ترسناک نشون میدن جن ها ترسناک نیستن خیلی هم نازن :) تازه اگه باهاشون دوست بشی خیلی کمکت میکنن ولی اگه باهات دشمن بشن ..... ببینید در قران امده : ابراهیم به خدا گفت معجزه ات رو نشان بده خدا گفت مگه ایمان نداری ؟ ابراهیم گفت چرا دارم ، میخوام دلم اروم بگیره منم میخوام دلم اروم بگیره

راستش من خیلی ازشون میترسم شبا خیلی بسم الله الرحمان الرحیم میگم که اتفاقی نیفته و چیزی نبینم وگرنه ممکنه با دیدنشون قالب تهی کنم و سکته یبار منو چشم کرده بودن مدام فکر میکردم اجنه تو خونه یا رو سقف یا تو حیاطن شبا وحشتناک میترسیدم و اصلا نمیتونستم بخوابم رفتم پیش کسی که دعا میکرد گفت یه مرد چشمم کرده دعا کرد و گفت تا شب خوب میشم رفتم اون دعا رو که رو شالم خونده بود تو اب زدم و نصفش رو خوردم بقیشم طرفین در خونه و حیاط ریختم بعد همون موقع کم کم حالم خوب شد دیگه ترسم کم کم از بین رفت این امسال اتفاق افتاد یه چیز دیگه اینکه من شبها اصلا نمیتونستم بخوابم یعنی از تاریکی میترسیدم وقتی رفتم مشهد و زیارت امام رضا ازش خواستم کمکم کنه بهتر بشم دست خالی برنگردم چون وسواس فکری وحشتناکی داشتم که ارامشمو گرفته بود کلا از وقتی برگشتم بهترم و بعد از اون که رفتم پیش روانشناس خیلی خیلی بهتر شدم چون روشی رو یادم داده که راحت میتونم بخوابم. حالا شما داییتونو ببرین تا براش دعا کنن یا برن مشهد و تو صحن یا نزدیک ضریح امام رضا بشینن و از امام رضا کمک بخوان اگه یه روز کامل تو حرم باشن خیلی خوب میشه واقعا تاثیر داره من خیلی دوست داشتم بیشتر بمونم اما فقط چهار ساعت تونستم اونجا بمونم . ان شاءالله که هم شما و هم داییون به ارامش برسید.

حامد

آدرس نظر
چهارشنبه ۱۷ آبان ۹۶
۲۳:۳۹
گزارش تخلف

حقیقتش دایی من به این جور چیزا اعتقاد نداره

کلاً ما خانواده چندان معتقدی نیستیم چه از طرف مادری چه پدری

اما یه تصمیم گرفتم

تصمیم گرفتم یکسال اصلا گناه نکنم و واجبات رو انجام بدم

اگه خدا بعد یه سال نوری تو دلم قرار داد بهش ایمان میارم

اگرم نداد نتیجه میگیرم خدایی حداقل واسه من وجود نداره

سلام بابت راهنماییتون درمورد آزادکردن مدرک ممنونم. اون قسمت گفتین 10 یا 15 میلیون؟ با همین هزینه نمیشه مدرک را مستقیما از دانشگاه گرفت؟

عاطفه کوهسار

آدرس نظر
پنجشنبه ۱۸ آبان ۹۶
۰۹:۴۹
گزارش تخلف

گلنار

سلام نه بابا چه خبره 15 میلیون. منظورم 10-15 هزار تومن بود... عمدا گفتم بنویسم که کاریابی یه وقت به بهانه آزاد کردن مدرک پول بیشتری تقاضا نکنه...

موفق باشید.

محمود

آدرس نظر
پنجشنبه ۱۸ آبان ۹۶
۲۰:۱۲
گزارش تخلف

سلام
حرفاتون درسته ولی کسی که زمان از دست داده و مدام دچار استرس به خاطر از دست دادن فرصت ها میشه چیکار کنه. من همش خودم با بقیه مقایسه میکنم و میبینم از همه چیز عقبم دچار استرس میشم . حتی وسط خوندن کتاب و حتی فیلمم تمرکزمو از دست میدم .به خاطر همین زمانم فقط نلف میشه بدون اینکه کاری انجام بدم

آدرس نظر
سه شنبه ۲۸ آذر ۹۶
۲۱:۳۳
گزارش تخلف

حرفهای برباد رفته دقیقا حرفهای منه انقدر تو زندگیم فقیر بودم که دیگه هیچی برام مهم نیست هیچ هیچ روزها شب بشه شبها ورز بشه نمیدونم چرا هرچی سریال لیسانسه هارو که نگاه میکنم خیلی شبیه به خودم هستن امسال برای اولین بار یه استخدامی دولتی قبول شدم تعداد نفرات زیادی مخاست 75 نفر که دوبرابرش میشه 150 نفر تو بین اون همه شرکت کننده از کل ککشور شرکت کرده بودن 150 نفر راه پیدا کرده بو.دن تاز ه توبین اون 150 نفر نفر اولشون من بودم میدوین تاروز مصاحبه غمگین وافسرده بودم خودم نمیدونستم اولین نفرم خبر نداشتم تا وقتی رفتم تو اتاق مصاحبه مصاحبه گر نمرم رو که پرسید از تعجب شاخ دراورد گفت اختلافت میدونی بانفرات پشت سرت چقدره من بعد مصاحبه فهمید که حداقل 24 نمره بوده میدونین مصاحبه رو خراب خراب میدونی چرا چون اصلا نمیدونستم چی باید بخونم همچی خراب شد نفر اول تو بین 150 نفر جوری خراب شد که اصلا نمیشد جمعش کرد