سلام به خانواده برتری ها
من دختری ۲۰ ساله هستم که از ۱۸ سالگی به پسر یکی از آشناهامون که در واقع دوست خانوادگی دختر عمه م هستن علاقه پیدا کردم و هیچ وقت هم نفهمیدم چرا این حس رو به این آقا پیدا کردم، بارها به خودم گفتم فقط یه کنجکاوی یا خوش اومدن سادست ولی هر بار که ایشون رو دیدم یا ازشون شنیدم قلبم بهم گفته که چیزی بیشتر از یه خوش اومدن ساده ست.
متاسفانه رابطه خوبی با دختر عمه م ندارم، نه اینکه از هم بدمون بیاد ولی خب خوب هم نیستیم، یعنی با اینکه رفت و آمد خانوادگی داریم ولی علاقه آنچنانی بین مون نیست که من اعتماد کنم و حسم رو بگم و از طرفی هم تا بحال ارتباط احساسی با جنس مخالف رو تجربه نکردم و در واقع بی تجربم و اصلا نمیتونم جلو برم و حرفی از احساسم به ایشون بگم.
سعی میکنم جایی که ایشون باشن نرم با اینکه خیلی دوست دارم که ببینمش ولی هر وقت ببینمش حس میکنم خودم رو لو میدم، چون اگه کسی یه کم دقت کنه متوجه میشه که حواسم فقط منعطف به اون شخصه و همه ش مجبورم احساسم رو مخفی کنم و این اذیتم میکنه که سهم من از عشق فقط چند تا نگاه شتاب زده باشه.
بعضی وقت ها با خودم میگم هر چی بادا باد بگو خودت رو راحت کن، ولی حس میکنم آبروم میره به هر حال دخترم یه غرور دخترونه ای دارم که نمیتونم بشکنمش، حالا اگه اون آقا آشنامون نبودن حداقل میگفتم به خودش حتی مجازی فوقش میگفت از من خوشش نمیاد ولی هزار تا دوست و آشنا و خاله زنک این وسط هستن که منتظر این چیزها هستند فقط و این بزرگترین دلیلی هست که نمیتونم یعنی آبروم.
وقتی دختر پسرهای اطرافم حتی دوستام رو میبینم چه قدر براشون راحته این کارها و من ۲ ساله جز چهار تا نگاه یواشکی و چند بیت شعر نوشتن نمیتونم واسه خودم کاری کنم، حتی شاید به نظرتون خنده دار بیاد ولی متنفرم از اینکه پسرهای دیگه زیاد نگام کنن، ولی خیلی دوست دارم به چشم اون زیبا باشم، اینکه اونم منو ببینه هر چند من دوری میکنم تا بتونم فراموش کنم و چون یه دخترم جامعه حق رو به من نمیده که عاشق بشم.
عاشق شدن واسه ی دختر یعنی بسوز و بساز یعنی یه جاده یک طرفه نامعلوم و آخرش هم بگن دختر فلانی عاشق این پسره شده و آبروش رو ببرن !، مخصوصا اگه اون پسر هم به هر دلیلی حسی بهت نداشته باشه!، من نمیدونم باید چیکار کنم؟
طریقه ای که من در پیش گرفتم نادیده گرفتن احساسم و مخفی کردن عشقمه، ولی نتونستم فراموشش کنم، از طرفی شرایط طوریه که نمیتونم احساسم رو بگم، نمیخوام ادای قدیسه ها رو بیام من قدیسه نیستم، ولی واقعا برام سخته برم به اون پسر بگم عاشقشم، حالا چه اون بخواد چه نخواد، واقعا خجالت میکشم، حالا واکنش ایل و تباری که هست حتی خانواده خودم بماند.
حالا شما دوستان چه پیشنهادی برام دارید، دیگه خودم چیزی به ذهنم نمیرسه شاید تجربه یا فکر شما بهم کمکی کنه بازم ممنون ازتون.
او خود التفاتی نداشت به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
مرتبط با خواستگاری و ابراز علاقه دختر به پسر:
آقای محترم، من شما رو دوست دارم، جرمه؟
خودم اقدام کنم یا منتظر بمونم پسر مورد علاقه م خودش قدمی برداره
معایب خواستگاری دختر از پسر چیه ؟
آیا دختران می تونن خواستگاری کنن ؟
نمی دونم همکارم نظرش راجع به من چیه
می خوام به پسر مورد علاقه م پیشنهاد بدم ولی غرورم اجازه نمیده
اگه دختری از شما درخواست ازدواج بکنه چه برخوردی می کنید ؟
چرا ما دخترا نباید از پسرا خواستگاری کنیم ؟
ترس از عواقب خواستگاری دختر از پسر
چه طوری بدون سبک شدن، به پسری که ردش کردم ابراز علاقه کنم ؟
چه طوری پسر مورد علاقه مون رو به ازدواج ترغیب کنیم؟
تحت چه شرایطی خودم میتونم اقدام به خواستگاری از پسری کنم؟
چشم تو چشم شدن با پسری که درخواست ازدواجم رو رد کرد
نگران اینم که بهم بگه من هیچ حسی بهت ندارم
چه جوری به پسر مورد علاقم بفهمونم که دوستش دارم
← خواستگاری دختر از پسر (۶۲ مطلب مشابه) ← ابراز علاقه برای ازدواج (۸۱ مطلب مشابه)
- ۴۱۹۳ بازدید توسط ۲۹۵۴ نفر
- جمعه ۱ شهریور ۹۸ - ۱۶:۳۱