سلام به همه دوستان گرامی
دیگه نمیتونم تحملشون کنم !
باهاشون خوب رفتار میکنم؛ احترام بهشون میگذارم ولی یهو میبینم مامانم در میاد یه کلمه ی تحقیر آمیز بهم میگه؛ خواهرمم جوریه که دنبال یه بحث رو میکشه! من با اینکه سنی ندارم و زیر ۲۰ ساله م هیچ کسی به من نوجوون احترام قائل نیست.
خواهرم خیلی پرخاشگر هستش؛همش با اخم جواب منو میده و طرز حرف زدنش خیلی تند و تحقیر آمیزه. حتی سر مسائل کوچیک بحث میکنن و هیچی بهشون نمیگم ولی دوباره فحشم میدن ،منم نمیتونم این فحش ها رو تحمل کنم؛ جواب شون رو میدم. آستانه ی تحملم دیگه لبریز شده! دیگه دوست ندارم پیش شون باشم.
مامانم همش سرکوفت دخترهای مردم و خواهرم رو میزنه ( با اینکه خواهرم ۱ سال و نیم کوچیکتر منه). اشتباهات خودشون رو نمیبیین. تا من یه حرف بزنم دعوا درست میکنن ولی وقتی حتی خواهرم به من فحش بده؛ مامانم کاریش نداره و فقط یه تذکر بهش میده ( که بگه آره منم با این دعوا کردم !). خیلی فرق میگذاره.
به جون خودم؛ این قدر تنهام که دوست دارم سر به بیابون بگذارم. اصلا شادابیم رو ازم گرفتند. نمیدونم چشونه. من که کار خونه میکنم؛ احترام شون رو نگه میدارم ( گاهی مواقع دیگه از کوره درمیرم). آراسته و شیک هم تو خونه و هم در بیرون هستم. درسخونم هستم. پس دیگه چه توقعی ازم دارن ؟
به خدا مشکل از اوناست نه من؛ من این رو به کی بگم ؟ من در آینده که بخوام ازدواج کنم؛ بازم این جوری میخوان با من رفتار کنن ؟ این جوری میخوان شخصیتم رو خرد کنن ؟ دیگه خسته شدم یک کلام. هر روشی رو امتحان کردم. از جمله سکوت، جواب بدی رو با خوبی دادن؛ صبر و تحمل، حرف زدن باهاشون و ... ، بی اثر بوده.
من چی کار کنم؟ خدا منو بکشه راحت ترم تو این خونه که واسم عین جهنم میمونه ، زندگی کنم. تازه مامانمم با بابام خیلی وقت ها دعواشون میشه. تازه مامانم کتکمم میزنه ( این رو چه جوری تحمل کنم). من به خدا این قدر لاغر هستم که دیگه از دست کتک های این دیگه استخوان هام ترک برداشتند (برای مزاح).
تازه جلو جمع یه بار به خاطر کاری که من؛ اصلا انجام نداده بودم؛به اشتباه با من یه دعوایی کرد و من گریه م گرفت و رفتم تو اتاق خاله م ! دیگه جلو جمع هم آبرو ندارم؛ آبروم رو جلو همه میریزه. من یک بیماری دارم که قابل درمان نیست؛یه بار در اومد بهم گفت: چقدر من باید پول به خاطر تو بدم؛ چقدر باید بیام برات دکتر؛ خستم کردی !
مگه من به خدا گفتم این بیماری لاعلاج رو بگیرم ؟ اون شب خیلی گریه کردم و تصمیم دارم از چند ماهه دیگه برم سر کار؛ تا پول درمانم رو خودم در بیارم. خدا به دادم برسه.
مرتبط:
خدا کنه زودتر ازدواج کنم تا بی ادبی های خواهرم رو نبینم
با خواهرم که دنبال دعوا میگرده چکار کنم ؟
چه کار کنم خواهرم حرف گوش کن بشه
متاسفانه خواهرم الگو های خوبی رو انتخاب نکرده
خواهرم پدر و مادرم رو به شدت تحت فشار روانی گذاشته
خواهرم میگه نه دانشگاه رو دوست دارم نه رشتمو و نه این دنیا رو...
خواهرم فکر میکنه بجز خودش بقیه هیچ چیز نمیفهمن
احساس می کنم خواهرم دوباره ارتباط تلفنی مخفیانه داره
خواهرم با دو نفر از همکاران مردش که متاهل هستند چت میکنه
با خواهرم کمی اختلاف فکری دارم
مشکل خواهرم چیه چیکار باید بکنم ؟
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۸۵۰۵ بازدید توسط ۶۰۸۵ نفر
- شنبه ۲۶ آبان ۹۷ - ۱۵:۰۲