سلام
دوستان درباره یه مشکل قدیمی که هر از گاهی میاد سراغم ازتون مشورت میخوام، بذارید از ماجرای امروز براتون بگم؛
امروز رفته بودم بیمه تامین اجتماعی که درخواست مجدد بازرسی از محل کارم رو بدم، من تنها کارمند جایی هستم که کار میکنم و یک کارفرما، بازرس گویا 3 بار اومده و من دفتر نبودم و جلو لیست بیمه رو گرفتن، با امروز شد 3 بار که من رفتم شعبه و دنبال کارهای اداریش ...
خیلی هم ناراحت و عصبانی بودم، چون واقعا کوتاهی از طرف من صورت نگرفته بود، همون طور که گفتم تنها کارمند دفتر هستم و تمام کارهای اداری و جانبی به عهده خودم هست و این بدیهیه که در روز برای 1 ساعت یا بیشتر دفتر نباشم برای رسیدگی به اموری مثل کارهای بانکی و ...، حتی برای رفتن به سرویس بهداشتی یا حتی شستن لیوان مجبورم در رو قفل کنم برم طبقه پایین چون در یک مرکز تجاری مستقر هستیم.
من تمام کارها رو برای بازرسی مجدد انجام دادم در بخش ( واحد درآمد) و بعد رفتم اتاق بازرسی که به ایشون هم بگم تشریف بیارن برای بازرسی، اما یه آقایی که ظاهرن بازرس کل اون شعبه بود به من گفت کارگاه شما برچیده شده، یعنی دایر نیست، گفتم کی اینو گفته، گفت بازرسی که اومده نظارت کنه، گفتم یعنی چه؟!، تمام وسایل و میز و صندلی و سیستم تو دفتر هست حتی میتونید از مغازه های بغلی هم استشهاد بگیرید، حتی میتونم اجاره نامه هم بیارم ... ، خلاصه ایشون گفت فردا بیا (بماند که لحن گفتارش و خونسردیش منو حسابی کفری کرده بود).
مجدد رفتم پیش مسئول واحد درآمد تا برگه هایی که از قسمت های دیگه گرفته بودم رو تحویل آقا بدم، راستش بغض گلوم رو گرفته بود که بعد از این همه دوندگی بازم باید برم حرف های زورشون رو تحمل کنم، اما چیزی به مسئول درآمد نگفتم که همکارتون این جوری نطق کردن، بعد اون آقا گفتن مگه من به شما نگفتم فقط برگه رویی رو بده به واحد بازرسی؟
گفتم چرا ایشون خودش فبول نکرد بحث کرد هر دو برگه برای منه، اون آقا هم یه لفظ تقریبا زشتی نثار همکارش کرد و گفت برو کارت درست شد، گفتم کجا درست شد؟، اون همکارتون میگه دوباره فردا بیا بازرس مربوط به خودت رو ببین، بعد یه دفعه بغضم ترکید و یه کم گریه کردم و ادامه دادم بازرس میگه کارگاه تون برچیده شده در حالی که کارگاه دایره، ایشون بر چه مبنایی این جوری استدلال کرده برای خودش؟
بعد اون آقا گفت خانم دیگه ناراحتی نداره برو لیست بیمه ت رو رد کن، من درستش کردم، فردا هم بیا با بازرس صحبت کن بگو شرایطت رو، خلاصه من تشکر کردم و رفتم. اما موضوعی که میخوام مشورت بگیرم ازتون تازه از اینجا شروع میشه، نمیدونم چی شد که انقدر من در برابر مشکلات ساده ضعیف شدم؟
از صبح تا الان از دست خودم عصبانیم که چرا جلوی یه مسئول اداری اشکم در اومد؟، جالب اینجاست که انقدر شخصیت مغروری دارم که اگر بیان بهم بگن کل زندگیت از بین رفته غرورم اجازه نمیده یه قطره اشک بریزم، اما چرا تو این موقعیت ها سریع اشکم در میاد؟ (موقعیت هایی که بهم زور میگن یا عدالت در حقم رعایت نمیشه، حتی اگر بهم توهین بشه یا دشنام بشنوم یا یه خبر خیلی ناراحت کننده بهم بدن راحت تر کنار میام و میتونم خودم رو کنترل کنم تا زمانی که در حقم احساس میکنم داره ظلم میشه)
سنم هم کم نیست که بگم در آینده پخته میشم 28 سالمه، واقعا دست خودم نیست، بعدش که مادرم زنگ زد بپرسه چی کار کردم یه دور براش همه رو با گریه تعریف کردم، مامانم میگفت حالا چرا گریه میکنی، چیزی نشده که، گفتم از حرف زور اون ها دلم میخواد داد بزنم.
البته گریه و زاری همون ساعت اول بود، اما الان از این ناراحتم که واقعا چه اتفاقی افتاده که انقدر در برخورد با مسائل کوچیک ضعیفم؟
من میخوام یه آدم قوی و متکی به خودم باشم، هیچ وقت دلم نخواسته از کسی کمک بگیرم، از ترحم بیزارم، اون وقت به جایی رسیدم که مثل بچه ها گریه میکنم، اونم در اداره جلوی یه مسئول اداری در حین انجام وظیفه!!! باورم نمیشه .
خیلی خجالت زده ام که جلوی اون آقا گریه کردم، اما واقعا دست خودم نبود، اصلا احساس خوبی ندارم به خودم، به این نتیجه رسیدم که من تمام سال های زندگیم همین جوری بودم، ضعیف، نا امید و کم اراده، اما هر از گاهی این رو میفهمم مواقعی مثل امروز تازه میفهمم عیارم چنده.
الان مدام دارم به خودم میگم دختر تو چه جوری میخوای تو این جامعه دووم بیاری با این اخلاقت؟، باورم نمیشه که انقدر نازک نارنجی هستم، و بدتر از همه این که احساس میکنم عرضه انجام خیلی کارها رو ندارم و اصلا روابط اجتماعی خوبی ندارم.
نمیدونم چه جوری بگم، اما حس خیلی بدیه که از خودت مایوس بشی، اعتماد به نفسم شدیدا اومده پایین، شاید برم پیش مشاور، باید قبل تر از این ها میرفتم اما گفتم شاید تو نظرات بچه های اینجا نظری باشه که راهی رو بهم نشون بده که کاربردی باشه برام که در این صورت دعا گو هستم تا عمر دارم.
فقط شما رو به مقدسات قسم نیاین بگین شما خیلی حساس و زود رنج هستی و نباید این طور باشی و .... همه اینا رو خودم میدونم، من دنبال راهکار هستم.
پیشاپیش از نظرات و راهنمایی تون ممنونم
مرتبط:
نظر شما در مورد دخترهای فعال اجتماعی که در شهر معروف شدند
اشتباه می کنم که می خوام ۳ یا ۴ سال بزرگ تر از سنم به نظر برسم؟
مشکل اصلی من اینه که یه دختر اجتماعی نیستم
تعریف شما از دختر سرسنگین، اجتماعی و خوش اخلاق چیه ؟
حدود رفتار اجتماعی یک دختر در دانشگاه و محیط کاری
مشکل من اینه که یه دختر غیر اجتماعیم
دختری درونگرا هستم ولی مادرم به زور میخواد منو یه آدم اجتماعی کنه
چطوری میشه یه دختر هم با حیا باشه و هم اجتماعی ؟
تعریف شما از دختر اجتماعی چیه ؟
با شوخی کردن های جلف با پسران، تبدیل به دختر اجتماعی نمیشید
← روابط اجتماعی دختران (۲۶۴ مطلب مشابه) ← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) ← تقویت روابط اجتماعی (۸۶ مطلب مشابه)
- ۱۴۲۶ بازدید توسط ۱۱۳۵ نفر
- يكشنبه ۱ دی ۹۸ - ۱۵:۵۲