با عرض سلام و خسته نباشید خدمت کاربران سایت خانواده برتر
مشکلی لاینحل درام که نزدیک ۲۳ سال هست دامن گیرم شده و کل جوونی و زندگیم رو از بین برده تا جایی که بعضی مواقع احساس خودکشی بهم دست داده من از بچگی حدود ۵ ۶ سالگی با این مشکل یا فوبیا در گیر بودم که هم خودم مقصرم هم خانواده م.
مثلاً از بچگی منو ترسو کم حرف و بی توجه به کارم بار آوردند مثلاً در هنگام آمادگی حسی به مدرسه نداشتم فوتبال بازی نمیکردم و فقط در تخیل بودم، مثلاً اردو داشتیم من یادم رفت به مامانم بگم لباسم رو عوض کنه و با همون لباس مهد رفتم اردو، آدم ساده بدون سر و صدا و جنب و جوش، درسم هم بدی نبود تا دوم سوم من یک پسر خاله هم سنم دارم که همیشه با اون مقایسه میشدم از لحاظ درسی فکری و....
من در دروس حفظی نوشتاری خوب بودم ولی در دروس مفهومی عملی مثل ریاضی حرفه و فن نقاشی ورش افتضاح بودم یاد گیریم ضعیف بود و همیشه به خاطر ریاضی در عذاب بودم تا به راهنمایی رسیدیم من دل دعوا کردن شیطنت و تخس بودن و خیلی چیزهای دیگری که بچههای هم سن و سالم داشتند را نداشتم حتی موارد غیر اخلاقی تو کوچه بودن موتور سواری و در دنیایی دیگر خیلی کارهای دیگر مثلاً دوست و فامیلم را جلوی چشمم زدنش ولی من جرات دفاع نداشتم از چیزهای جدید استقبال نمیکردم، ذوق چیز خاصی را نداشتنم همیشه حواس پرت مظلوم جلوه داده میشدم تا موقع دبیرستان و آغاز بلوغ جنسی.
اوایل خیلی مطرح نبود برام وقتی رفتم دبیرستان کمی شعله ور شد ولی حس تمایل به دختر را از دست دادم، اصلاً برایم مهم نبود و به دلیل نبود علاقه ترس از خیط شدن بلد نبودن ارتباط با دختر درس و... قیدش رو زدم در همین سال درس راضی رو افتادم و مجبور شدم برم کار و دانش بدون تحقیق استعداد و....
درباره رشته م رفتم کامپیوتر، گیج میزدم ولی باز هم علاقه داشتم و حسم هم به جنس مخالف همین طور بود تا سال سوم ما درسی نمی خوندیم ولی کنکور دادم و دانشگاه قبول شدم، دولتی شبانه نرفتن و رفتم علمی کاربردی و چهار سال عمرم رو گذاشتم ولی نه جایی مرتبط باهاش کار کردم نه شغل دیگه ای همه ش تو خونه رفتارم جوری بود که دخترها جذب نمیشدند البته تعدادی بودند که من رو می خواستند بلد نبودم برم جلو یا دوست شون نداشتم و در خیالاتم پرواز میکردم.
فقط میرفتم دانشگاه توجه نمیکردم، تو شبکههای اجتماعی دنبال دختر نمیگشتم، اکثراً حرفی برای گفت و گو ندارم با این سن خیلی کارهای جزئی رو بلد نیستم، بعضی مواقع آبروم رفته از رشته م بگیر تا کار فنی، البته وقتی برم داخل کار انگیزه م بهتر میشه ولی در کل از جامعه عقبم، خواهش میکنم برای رهایی از رویا پردازی و این موارد راهی جلو پام بگذارید.
ممنون
مرتبط:
بهترین درسی که در عمرتون گرفتید چی بوده؟
احساس خنگی میکنم در برابر دیگران
از عمرم درست استفاده نکردم چه کار کنم که دیگه حسرت گذشته رو نخورم؟
تجربیات عملی شما در موقعیت های مختلف
با تجربه الان برگردید به سن 20 سالگی
پشیمانم چرا در 20 تا 25 سالگی ازدواج نکردم
در آستانه 27 سالگی فهمیدم که درانتخاب بعضی راه ها اشتباه کردم
چکار کنیم که بعد از 40 سالگی حسرت دوران جوونی رو نخوریم ؟
از 18 سالگی تا الان چه تغییراتی توی معیاراتون ایجاد شده ؟
← موفقیت در زندگی (۱۲۹ مطلب مشابه)
- ۱۶۰۵ بازدید توسط ۱۲۴۵ نفر
- پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۹۹ - ۲۲:۴۶