خانواده برتر

دو تا از پست ها فیلتر شده.

حتما کتاب آیین زندگی اثر کارنگی رو بخونید.

سعی کنید خیلی بیشتر تو محیط های شلوغ قرار بگیرید.

ذهن خودتان را به چالش بکشید یا فکر روی مسائل مختلف علمی مخصوصا ریاضیاتی.

زیاد جدی نگیر. حالا فکر کردی اون استادای دانشگاه و مسئولها خودشون از نظر هوشی و اجتماعی خیلی بیستن؟ خودتو کم نگیر و تو این مدت هم با آرامش یکم رو خودت کار کن.

ببینید برای اون 3 پست خالی چه مهارتهایی لازمه هم مهارتهای فنی مربوط به کار هم مهارتهای شخصیتی مثلا ممکنه انجام یه سری وظایف و کارها نیاز به جدیت داشته باشه یا یه سری دیگه نیاز مهارتهای ارتباطی یا یه سری نیاز به صبرو بردباری و... داشته باشه. اول باید شرح وظایف اون شغل مهارتهایی که گفتم رو خوب بشناسید بعد در مصاحبه اونا رو بطور غیر مستقیم جلوه بدین. کلا در مصاحبه خونسردی خودتون حفظ کنید و به مصاحبه کننده به چشم یه دوست نگاه کنید ولی با ادب و احترام رفتارکنید.

منم دقیقا مثل شما بودم کمبود اعتماد بنفس داشتم ولی کم کم متوجه شدم اتفاقا از خیلی ها بهترم ولی هنوزم نمیخواستم این مسعله رو درک کنم پسر خوب شما عالی هستی که اسم شما جز اسامیه که برای پست بالاتر پیشنهاد شده زیاد این به این افکار بها نده که خیلی ضعیفی و نمیتونی حرف بزنی ارتباط اجتماعیت ضعیفه خب میشه روش کار کرد سخت نیست من تونستن مطمعنم شما هم میتونی اولش سخته ولی یعدش همه چیز عادی میشه و راحت میتونی حرفتو بزنی و نظرتو بگی حتی میتونی با رفتن به بیرون و خرید کردن و نون خریدن شروع کنی

برادر من اینکارا چیه با خودت میکنی
آدما همه خوب حرف میزنن ولی خوب عمل نمیکنن شما این آدمای به ظاهر عقل کلو دیدی خودتو باختی
من به شما کتاب راز شاد زیستن آندره متیوس رو پیشنهاد میکنم
پرفروش کم حجم قابل فهم مفید
طرز فکرت رو عوض کن بقیش حله

آقا سامان کتاب آیین سخنرانی دیل کارنگی خیلی کمکت میکنه

۱. شما اگه خنگ بودی توی این بازار پر رقابت الان اون صندلی رو مال خودت نکرده بودی.۲. شما اگه خوب نبودی بعنوان یه گزینه ارتقا معرفیت نمیکردن.۳. کار رو خدا بهت داده پس خودشم کمکت میکنه پیشرفت کنی البته باید حرکت کنی بعد توقع برکت داشته باشی. ۴. برای شروع همش با خودت بگو من اون پستو میگیرم. بنویس رو کاغذ همه جای خونه جلو دیدت بچسبون.۵. حالا باید نمونه سوالا رو پیدا کنی و جواباشونو هم بعد کامل بهشون مسلط بشی. فرمت اینطور سوالا در کل یکیه فقط ممکنه جزئیاتش فرق کنه. ۶. وقتی همه تلاش خودتو کردی نتیجه رو بسپر به خدا و اگرم نشد ناراحت نشو حتما بقیه بیشتر از تو تلاش کردن و ترفیع حق تو نبوده.
موفق باشی.

منم همچین حسیو تازگیا نسبت ب خودم پیدا کردم

به این فکر که به جای شما ممکن بود کس دیگری انتخاب بشه ولی شما انتخاب شدید چون شایستگی و لیلقتش رو دارید. روز ارزیابی هم یک قرص ضداسترس بخور و برو سر قرار.

سلام.
معمولا آدم ها اونقدر به ما احترام میذارن که ما به خودمون احترام می ذاریم.
ببینید چقدر راحت به خودشون اجازه دادن که نامودب صحبت کنن!
قفل کنید!!ما دو تا از  استادای دانشگاهمون اینطوری بودن و کاملا مشخص بود که به خاطر سردی اینطورین. حتی بخوبی یادمه که یکیشون بزاقش خیلی زیاد بود (از عوارض سرد مزاجی)
شغلشونو داشتن و محترم بودن.
قرار نیست که همه مثل هم باشن..
اول از همه خودتونو  دوست داشته باشید .

بعدم درسته که هوش مقدار زیادیش وراثتیه اما مقدار دیگه ش هم اکتسابیه.
سوالات تست هوش برای استخدام توی بازار هستن اونا رو مطالعه کنید. (البته من تا حالا نخوندم و نمی دونم کیفیتش چطوره )
ضمنا هر موقع قراره جایی برید می تونید از قبل در مورد موضوع خاصی که مورد علاقه ی اون فرده مطالعه کنید که حرف برای گفتن داشته باشید البته احتمال به چالش کشیده شدن هم هست.
چند بار که حرف بزنید مشکلتون حل میشه.
اصلا میخواید از همین وبلاگ شروع کنید.
دیگران رو راهنمایی کنید .هم ثواب کردین و هم تمرین .
البته حواستن باشه به کسی خنگ نگید چون میان حالتونو می گیرن  :)

دوست عزیز شما ک شناخت کافی از خودت  داری و معتقدی قدرت تصمیم گیری سریع نداری. اجتماعی نیستی. ش

از همه دوستان که وقت گذاشتن و نظر دادن تشکر میکنم 

سلام

دوستان نظرات خوبی دادن...

میخواستم یه خاطره بگم از شرایطی که منم این حسو داشتم، وقتی ترم یک لیسانس بودم همکلاسیام حدود 80-90 درصدشون از مدارس نمونه و تیزهوشان و ... اومده بودن. اما من از یه مدرسه عادی از یه شهرستان، با اینکه سعی میکردم به خودم بقبولانم که تو یه آزمون مشترک یه نتیجه گرفتیم و همسطح هستیم نمیشد که نمیشد. واقعا سرکلاسهای درس منزوی شده بودم و همش تو خودم بودم. بعد اتمام هر کلاس درس با یه کوله بار اندوه و اشکال درسی! که روم نشده بود از اساتید بپرسم، میرفتم خوابگاه. واقعا اونها سر کلاسهای درس فعال بودن و یکی از دلایلش هم این بود که تا حدودی برخی از درسهای ترم یکمون تو مدرسه ذهنیت داده شده بود بهشون. چه زجری بود برام. خلاصه ترم یک گذشت و من شکست و اینکه سطح علمی و تواناییم پایینتر هست رو پذیرفتم.. تا اینکه گذشت و من و یکی از همون همکلاسیها سر یکی درسهای عملی افتادیم توی یه گروه و با بقیه هم کم و بیش بیشتر اونجا مراوده داشتم. یعنی خواست خدا بود واقعا بهم ثابت شد که از لحاظ ضریب هوشی یا توانایی هیچ برتری به من ندارن و بهتر بودنشون فقط در اثر تمرین زیاد یا درس خوندن خیلی زیاد بود!

واقعا از نزدیک میدیدم هم گروهیم چه جوری بود و از من برتر نبود... بعد ازون تونستم خودم رو باور کنم و تلاش کنم تا موفقیت...

دوست گرامی سعی کنید به خودتون ایمان بیارید و تا میتونید تمرین کنید تو هر زمینه ای که حس ضعف دارید. مطالعه تون هم در زمینه ی مربوط ببرید بالا. انزوا و گوشه گیری هم باید بهش غلبه کنید و میتونید مطمئن باشید. اولش کمی سخته اما میفتید رو روال ...
به خودتون هم تلقین مثبت بکنید. موثره واقعا.

و باور کنید باور کنید سایرین و اطرافیانتون هیچ برتری به شما ندارن، اما شما یه ویژگی مثبت دارید که اونا ندارن! شما با عزم راسخ و تلاش میخواید موفق بشید! که این یه فاکتور خیلی مهمه!

یه حدیث داریم با این مضمون که که از هر چی که میترسید خودتون رو بندازید توش و برید سمتش، خوب شما هم سعی کنید اینجوری غلبه کنید به خودتون.
توکلتون به خدا رو هم از دست ندید. سعی خودتون رو بکنید و بقیشو بسپرید به خودش.

اون قرص ضد استرس هم که دوستان گفتن من یه بار که یه ارائه مهم داشتم و فضای به شدت پر استرسی بود خوردم، اولش یه کم صدام میلرزید و نفس کم میاوردم! (البته استرس طبیعی نه عوارض قرص) اما خیلی زود رفع شد و واقعا موثر بود. برای من که روی کاراییم تاثیر منفی نداشت. بازم تحقیق کنید.

موفق و پیروز باشید.

افسانه و شهره خیلی بی ادبین. شعور داشتن هم چیز خوبیه...

من منظور نظرتون رو کامل نگرفتم!!
ولی میدونم خوندن اون کتاب برای هر سن و قشری مفیده حتی اگر همشو بدونن ولی انجام ندن( که معمولا همینه ) باعث یادآوری میشه و باعث میشه طرف یه حرکتی بزنه
تمرین مهمه روابط اجتماعی که آره باید ارتباط شما با آدما زیاد شه یعنی در واقع بیای تو باغ بعد یه مدت یه سری حرفای کنایه ای و بازی با کلمات که معمولا محض خنده س رو رو هوا میزنی خودتم اینکاره میشی
ولی طرز فکر تو اولویته اونه که تعیین کننده رفتار ماسدت
درضمن شما باید قبل هر کاری خودتو توی اون فضا و موقعیت مجسم کنی ( فضایی که تحقیق کردی درموردش و میدونی معمولا چه جوریه )
مثلا برای مصاحبه کاری مجسم کنی چی میپرسن من چی میگم گاهی حس میکنی نه اشتباه کردم باید یه جور دیگه بگم و مهم تر اینکه سعی کنی تو فکرت اشتبا هاتو برطرف کنی تا جایی که میشه
اینطوری ترست از موقعیتی که میخوای بری توش میریزه و اعتماد به نفست بیشتر میشه

آهان! الآن گرفتم من چیزایی که میدونستم گفتم ولی دیگه شرمنده پیدا کردن نیمه گمشده از محدوده تخصصات من خارجه خخخخ
بله ما هیچ کدوم نباید یه جا متوقف بشیم
وقتی طرز فکرتون رو عوض کنین راهتون هم عوض میشه شک نکنین ولی همراه با تلاش

اصلا نگران نباشید و به خودتون استرس وارد نکنید ،  حتما این لیاقت رو در شما دیدن که میخوان بهتون مسولیت بیشتری بدن ، چرا اسم بقیه نبوده ، پس این نشون میده که شما از بقیه باهوش تر و کار بلدتر هستید ،

حالا خواستین اون روز ارده و شیره میل کنید ایرادی نداره ،ولی کم! خوردن زیاد مواد قندی به دلیل ترشح انسولین باعث افت قند خون میشه.گفتم که حواستون باشه!
 برای رفع سرد مزاجی مواد خوراکی دیگه ای هم هستن که استفاده شون کم ضررتره.

به متاهل :

من از بچه گی  این شکلی بودم حالا یه مدتیه فهمیدم مردم گریزم

وای.منم خیلی احساس خنگ بودن میکنم جوری که بعضی وقتا از زندگی سیر میشم انگار از سیاره دیگه اومدم وقتی دوستام با هم حرف میزنن درباره مسایل مختلف زندگی از اشپزی گرفته تا پوشاک و مراسم ازدواج و غیره من هیچ نظری ندارم و بخوام حرف بزنم باید سوتی بدم:( 

بله پارتی بازی که همه جا هست ، مایی که پارتی نداریم ، پارتیمون خداست ، شما هم نگران نباش خدا انشااله کمکتون میکنه ، اگه شد که چه بهتر، نشدم براتون مهم نباشه چیزیو از دست ندادی . وقتی به جز شما کس دیگه ای شرایط مورد نظر رو نداشته باشه ، قطعا باید شما رو انتخاب کنند.

غل مورد علاقشو گمشده خطاب کنه:)
چه جالب تا حالا ندبده بودم کسی ش

باید با اونا رفیق بشی همین اونوقت میشی مدیر کل.

شماخنگ نیستی یه مقدار استرس اولیه تازه استخدام شدن و تازه کاربودنتو داری بزار یه سال بگذره شرایط عادی میشه برات منم مثل توبودم

به ژله پرتقالی :

چه هدف والایی خیلی عالیه خییییییلی
از ته ته دل امیدوارم موفق بشید
لطفا شمام دعا برای من یادتون نره
درضمن تو مجله موفقیت تاریخ و محل همایش های رایگان بعضی از روانشناسا نوشته شده من تا حالا شرکت نکردم ولی شاید تو این راه این همایش های موفقیت بهتون کمک کنه به هر حال رفتنش ضرر نداره اگه از نوع بیان یا عملکرد هر کدوم خوشتون اومد میتونین ازش وقت بگیرین به نظرم تو شرایط فعلی شما خیلی موثره
موفق باشید

به سوال کننده محترم

نمیدونید چقدر کامنت قبلی (خطاب به ژله پرتقالی) که گذاشتید خوندنش به من حس خوبی داد...
راستش من 30 سالمه وگاهی بشدت ناامیدی منو احاطه میکنه که سنم از یه سری تلاشها گذشته و البته اطرافیان هم گاها بهم میگن، میگن الان دیگه میخوای مثلا فلان کارو کنی، حال داری، دیر نیست ؟!!! نمیدونید چقدرررر این حرفها و فکرها انرژی آدمو میگیره و روحیه رو تضعیف میکنه... اما الان که کامنت شما رو خوندم چون میبینم شما 2 سال از من بزرگتر هستید اما هنوز مثل من چنین اهدافی دارید خیلی روحیه و انرژی گرفتم. خیلی زیاد. خواهرانه براتون دعا میکنم موفق و پیروز باشید و به یاری خدا به همه آرزوها و آرمانهاتون برسید. لطفا شما هم برای من دعا کنید.
ممنونم.

سلام :)

اعتماد ب نفسم پایین موقعی ک با یه ادم بزرگ حرف میزنم دست وپایم می لرزه ات پته ایکنم صدبار وا یه چیزی رو بخونم تا یکمی یادش بگیرم روابط اجتماعی ضعیف وضعیتم خراب چیکار کنم

اعتماد ب نفسم پایین موقعی ک با یه ادم بزرگ حرف میزنم دست وپایم می لرزه ات پته ایکنم صدبار وا یه چیزی رو بخونم تا یکمی یادش بگیرم روابط اجتماعی ضعیف وضعیتم خراب چیکار کنم

کتاب آئین زندگی رو حتما بخون.... معجزه می کنه

پیشنهاد من برای شما اینه که توی شرکت های بازاریابی شبکه ای کار کنید.

1ِ ورزش کن مدیتیشن ویوگا کار کن خودتو مجبور کن تو جمع حرف بزنی مهم نیست دربارهی چی یا اینکه درست باشه یا نادرست حتی شده یک خاطرهی کوتاه حتماتوی جمع ها اظهار نظر کن مهم نیست بقیه چی فکر می کنن . 

سلام انرژی بخش

دلیلش فقط یه چیزه عدم اعتماد به نفس.

منم همینطورم . درس هام خوب از نظر هوشی و استعداد زود یاد میگیرم و توی ذهنم همیشه میمونه  ولی وقتی بقیه با من حرف میزنن طول میکشه تا متوجه بشم چی گفتن و همش رو گردن اعتماد بنفس کمم میندازم. مثلا طرف طرف میزنه تیکه کلام ها رو چند ثانیه بعدش منظورش رو متوجه میشم و واقعا نمیدونم برای این مشکل چیکار کنم اولش میگفتم خوبه میرم تو جمع یاد میگیرم الآن رفتم تودجمع خیلیییی بهتر شدم درک صحبت های بقیه برام بهتر شده اونم خیلی ولی بازم یکم خنگ بازی در میارم و خیلی ناراحتم باعث شده از خجالت این مشکلم از آدمایی که به عنوان دوست انتخاب کردم تو اجتماع فاصلا بگیرم و رابطم رو خودم‌باهاشون قطع کنم واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم 

من به نظرم زندگی تو این دنیا خیلی سخته و گرنه این همه دیونه نیستن خودکشی می کنند تا از شر این زندگی نجات پیدا کنن

خداروشکر هستن کسایی که مثل من اینطور درگیری هایی باخودشون دارن.واقعا داشتم اززندگی ناامیدمیشدم...