سلام
من یه دختر بین ۲۶ تا ۳۰ سال هستم، یه سال پیش نسبت به یکی حس خیلی مثبت و خوبی داشتم و از رفتارش و نگاه هاش معلوم بود که اونم به من علاقه داره، و همه ش سعی در ارتباط برقرار کردن با من داشتن، بعد فهمیدم ایشون چند سال از من کوچیکتر هستند.
هر وقت ایشون تو فضای مجازی یا واقعی سعی در باز کردن صحبت با من کرد من نخواستم صحبت رو ادامه بدم با اینکه علاقه داشتم، چون به خاطر سن مون و اینکه حس کردم سطح خانواده من از ایشون پایین تر هست و از نظر مالی تو مشکل بودم اعتماد به نفس این رو نداشتم باهاش برم تو رابطه، (البته من تا حالا با هیچ کس رابطه ای نداشتم و نخواستم داشته باشم)، ولی چون به ایشون علاقه داشتم دوست داشتم به خاطر ازدواج بیشتر بشناسمش.
من قیافه م خیلی خیلی کوچکتر از سنم نشون میده و با اینکه خواستگارهای کوچکتر از خودم داشتم و همه جا مورد توجه بودم ولی نسبت به این آقا اعتماد به نفسم پایین بود، نمیدونم شاید به خاطر مسائل مالی و ...، اینکه من نمیتونستم مثل بعضی از دخترها هر روز یه مدل مانتو بپوشم و به خودم برسم و ... .
بعد از چند ماه که دیگه همدیگه رو ندیدیم و فقط از طریق فضای مجازی میتونستم ببینمش، خیلی هم فعال بود، تو فضای مجازی بیشتر شناختمش، طرز نگاهش به زندگی و انگیزه ش واسه موفقیت علاقه م رو دو برابر کرده بود ولی از یه اخلاقش خوشم نیومد.
من تو فالوورها و کسانی که فالو میکرد همیشه میدیدم دخترها رو فالو میکنه، البته دوستاش و خانواده ش هم بودن، هر موقع میدیدم یه دختر خوشگل رو فالو کرده اعصابم خورد میشد.
به خودم گفتم این پسر اونی نیست که تو میخوای، مرد مورد علاقه تو نباید دور و برش دخترها رو جمع کنه و اینکه این از تو کوچیکتره و ...، منم تصمیم گرفتم فراموشش کنم، آنفالوش کردم و اونم از لیست فالورهام حذف کردم. ولی نتونستم فراموشش کنم.
تصمیم گرفتم اون رشته ای که خونده بودم رو یه تخصصی رو توش خوب دنبال کنم و پولدار بشم. قبلا هم این تصمیم رو داشتم و تقریبا اوایل راه رو رفته بودم، ولی الان به خاطر اون انگیزه م چند برابر شده بود. (من تو مدرسه و دانشگاه معدلم بالای ۱۹ بود و زرنگ بودم ولی یه مدت بود منفعل شده بودم)، اینم بگم این رشته اگه یکی خوب توش تلاش بکنه به درآمد خیلی خوبی میرسه
خیلی تلاش کردم و الان تو اون رشته مورد علاقه م مشغول کارم، اگرچه فعلا اون درآمدی رو ندادم که مد نظرم بود ولی در کنار کار پیشرفت هم میکنم تا در آینده به درآمد خیلی بهتر برسم.
من اون رو با یه اکانت فیک فالو کرده بودم و دنبالش میکردم تا اینکه فهمیدم با یه دختری درست همسن من رابطه داره، (نمیخوام از خودم تعریف کنم چون اینجا کسی منو نمیشناسه ولی قیافه اون دختر خانم پایین تر از منه)، اوایل شک می کردم چون باورم نمیشد باهاش رابطه داشته باشه، من همیشه فکر میکردم اون اگه ازدواج کنه یا دوست بشه مطمئنا اون از دخترهای خیلی زیبا خواهد بود.
الان که سه روزه از رابطه ش مطمئن شدم، انگار دنیا رو سرم خراب شده، از اون روز حالم بده و قلبم درد میکنه و مدام گریه میکنم، نماز شب میخونم تا خدا کمک کنه فراموشش کنم. مرخصی گرفتم تا حالم خوب شه بعد برم سر کار، اونقدر میشینم منطقی به خودم میگم که اون به درد من نمیخوره مرد رویاهای من اخلاقش یه جور دیگه ست و هزار تا دلیل میارم واسه خودم ولی باز بعد از ده دقیقه قلبم بیتابی میکنه و از چشمم اشک سرازیر میشه و مدام اون و اون دختره میان جلوی چشمم، اینکه اون آرزوهایی که من با این آقا داشتم حالا این دختر به جای من دستش رو میگیره نگاهش میکنه.
دارم میمیرم، خیلی حس بدیه، نه میتونم خوب بخوابم و نه غذا بخورم ،چشم هام پفه از گریه، مامانم شک کرده، کاش اصلا به دنیا نیومده بودم، خیلی حس بدیه، نمیدونم از دست این دل لعنتیم به کجا فرار کنم، چیکار کنم؟
همه ش میگم به خدا توکل کن ولی باز دلم آروم نمیگیره، به هیچ کسی هم نمیتونم بگم، فقط خانواده برتر به فکرم رسید، نمیدونم چیکار کنم، چیکار کنم دلم آروم بشه؟
مرتبط با شکست عشقی در دختران:
تصمیم دارم تا وقتی کسی ازم خاستگاری نکرده بهش حسی نداشته باشم
به پای عشقی که فکر میکردم درسته همه خواستگارهام رو رد کردم
چرا خدا منو به پسر مورد علاقم نرسوند ؟
عاشق پسر داییم شدم ولی اون بی توجهی می کنه
عشق یه طرفه سخته واسه دختر ...
پسر مورد علاقم منو خواهر خطاب کرد
انگاری فقط اومده بود تا دلِ منو ببره
شکست عشقی برای خانم ها سخت تره
چطور بعد از شکست عشقی و عاطفی خودم رو جمع و جور کنم؟
کمک به فراموشی شکست عشقی یه دختر
← ازدواج با پسر کوچکتر از خود (۲۱ مطلب مشابه) ← رد کردن خواستگار (۱۴۳ مطلب مشابه) ← شکست عشقی (۲۹ مطلب مشابه) ← درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه)
- ۳۵۳۴ بازدید توسط ۲۵۷۶ نفر
- جمعه ۲۲ شهریور ۹۸ - ۱۲:۲۴