آمده ام بنگارم فراتر از فرشیان ، من و تو از عرشیم ، من جان توأم و تو روح منی ، من معشوقه ام و تو رؤیای منی ، من در لابلای این زمین زخم خورده مأوای توأم و تو در پس آه ها مأمن منی ، من زنم ، آه چه لطیف و خواستنی ، چه دلدار و جانی هستم من، چقدر آرام و متینم ، از ابر های احساس آمده ام برای تو ، و تو ...... تو مرد رویاهای منی ، غرور و قلب منی، عشق و وجود منی ، آه که شانه های مقتدرت پناه اشک و ناز و اداهایم هست ،دستان پر هنرت برای دستان ظریفم بزرگترین دلخوشیست ، آه از آن چشمانت که مرا با حسی نایاب مینگرد و من غرق در دریای مهر میشوم .
راستی مرد من اینجا چه خبر است?
اینجا همه راه گم کرده اند ، وهم برشان داشته ، من که نمیفهمم اما انگار از حق و حقوق میگویند ! تو میدانی یعنی چه ?!!!
من که روحم این چیز ها را نمیفهمد ،مگر چه شده ، حق چیست عشقممم ? میگویند تو حق مرا بین روزهایت گم کرده ای و نداده ای !!!!
اما من چشمانم از فرط عجب باز شده !!!
عشقققم بیا به جای حق بگوییم لطف ، مهر ، عشق ، آخر من از حق من،حق تو بیزارم ،حسم را به جدایی میکشاند
خاطرت هست وجودم، که مرا مهر دادی ?
کجا?
همان جا که در آغوشت آرممممیدم ،
همان جا که نگاه در نگاه مردیم و زنده شدیممم
همان جا که دستان پر حرارتت موهایم را برای بوسه ای از سر عطش عشق لمس کرددد
همان جا که مرا بی خیالی در سر بود و تا به خود آمدم مرا خیره مینگریستی و من در وجودم داغی دوست داشته شدن لبریز شدددد
همان جا که مهربانانه ترین حرف هایت را فقط در تخت خواب نگفتی چون من درتمام روزگارت جاری بودم نه فقط در خوابت و نیازت
یادت هست با هم قدم زدیممممم
خاطرت هست دست در دست ، چشم در چشم ، سکوت کردیمممم
آه از آن روز زیبایی که کنارت فقط به عشق لبخند زدم
من کیستم که تو بخواهی حقم را بدهی ?
من توأم ، تو منی، مگر از هم جداییم ?
دلم را مشکن ، قلبم پذیرای من و تو نیست
من و تو ، مااااااا هستیم مااااااااا
برایم ترانه ی دلتنگی ات را بخوان
برایم نوای خوش مردانه ات را بسرا
ظرافتم را به سخره مگیر ، من هم قادرم در آغوشم آرامشت دهم
آن روز که دستان خسته ات پناه میجوید ، من کنارت خواهم بود
آن روز که از پس خستگی های تلاش روزت ، در پی مأوایی هستی منتظرت خواهم بود
آن روز که نگران هستی برای آینده ، من ، آری من ، در له له مهر و عشق جاری کردن برایت میسوزم
پناهم ، عشقم ، وجودم ، مرد من ، بیا ما رها نشویم ، من و تو نشویم ، من که در خاطرم نیست مهرم ، لطفم ، عشقم را پامال کرده باشی آه چقدر دلم برای آبشار روان گریه هایم میسوزد اگر ماااااااا نباشیم
فدای چشمانت شوم یادت بماند اگر تنها و تنها ، من ، فقط من ن ن ن ، در کوچه پس کوچه های ذهنت باشم ، عاشقت خواهم ماند ، نخواهم توانست قسمتت کنم ، آه چه خیال عبثی. مگر ممکن است این همه زیباییظ در مثلثی جا شود !!!!!! نه محال است محال
راستی تو را از پس درختان خیابان عشق مینگرم و برایت از دلواپسی عشق و حقیقت اشک عشق و شوق میبارم ،
همسرم وعده ی احقاق مهر ما کوچه ی مااااااااااااا
(باران )
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)