سلام
زندگی من همواره برام عجیب بوده، علی رغم تلاش فراوان همیشه در همه چیز بدشانسی آوردم ، همیشه در کمبود و رنج و مشکلات بودم، نمی خوام شروع کنم به نوشتن یه داستان غمناک دیگه تا دیگران دل شون برام بسوزه.
شاید حدود 100 بار واقعاً به نقطه ای رسیدم که فکر نمی کردم زندگی ممکنه بدتر از این بشه، امّا هر بار به آرزوهام فکر کردم، و برای رسیدن به آسایش و آرامش و آرزوهام با زحمت پا شدم و تلاش کردم و این انگیزه م بود برای ادامه دادن زندگی، و البته هر بار بدتر و بدتر شد.
این بار نمی خوام این کار رو انجام بدم، این بار تصمیم گرفتم که بیام و همه چیز رو فقط با خدا حساب کنم، همه ی آرزوهام رو که نهایتا هم اهمیت چندانی در خوشبختی من نخواهند داشت فراموش کردم و برام اهمیتی ندارند، تصمیم گرفتم به شرایط فعلی راضی باشم و بابتش خدا رو شکر کنم، تصمیم گرفتم تمام توکلم به خدا باشه و همه ی تلاشم رو هم در مسیری که خدا هم راضیه به کار بگیرم، با نتیجه هم هیچ کاری ندارم و به هر چیزی که مصلحت خدا باشه راضی هستم و خدا رو بابتش شکر می کنم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه) ارتباط با خدا (۳۳ مطلب مشابه)