سلام
تشکر
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در زن داری (۳۳۷ مطلب مشابه) مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)
سلام
سلام
این پست رو اختصاص میدیم به معرفی کتاب در زمینه آموزش مسائل زناشویی . اگه کتاب خوبی در این زمینه سراغ دارید لطفا معرفی بفرمائید .
لینک این پست در بخش لینک های روزانه ثبت خواهد شد .
موفق باشید
-------------------------------------------
1 - معرف : " یه مشاور " کتاب : تفاوت های جنسی زن و مرد نوشته جین ریدلی ترجمه بهزاد رحمتی
مرتبط:
قبل از ازدواج در مورد زندگی زناشویی و همسرداری تحقیق کنید
چرا به آموزش زندگی زناشویی به جوون ها کم بها داده میشه ؟
دلایل نارضایتی متاهلان از زندگی زناشویی
زندگی زناشویی جز با پاکی، درستکاری و مهربانی پایدار نخواهد بود
آیا در آموزش مسائل زناشویی افراط نمیشه
خسته شدم در زندگی زناشویی معنی ندارد
درخواست راهنمایی در مورد بالا بردن ضریب موفقیت در زندگی زناشویی
نکاتی برای شوهرداری - خانوم ها بخوانند
چطور شوهرم رو مجذوب خودم بکنم ؟
من نمیدونم چطور شوهرم رو مجذوب خودم کنم
چه کار کنم که برای شوهرم متنوع بشم ؟
چیکار کنم شوهرم بهم وابسته بشه ؟
چکار کنم تا خانمم خوشبختی رو حس کنه ؟
چطور با محبت کلامی عشقم رو به خانمم نشون بدم ؟
میخوام رابطه ام با خانمم جوری بشه که ازم سیر نشه
چگونه قلب خانمم را تصرف کنم؟ ( 1 )
سلام دوستان
توی شهر ما ( بندرعباس )رسم جهیزیه نداریم یعنی پسر باید وسایل زندگی رو فراهم کنه. مدت کوتاهی هست نامزدی کردم. بنده شاغل هستم و تو مدتی که کار کردم یه مقدار پول پس انداز دارم و یه وام هم از بانک گرفتم.
نامزدم خونه داره ولی ماشین نه! طبق توافقی که با هم کردیم قرار شد با بخش زیادی از پولی که تو حسابم هست یه ماشین برا خودمون بخریم ولی قسط های وام رو نامزدم تقبل کنن. از دو شب پیش نمیدونم چی شده همش میگه هر وقت خودم پول جمع کردم ماشین میخریم این پول ها حق خودته و مال خودته و من دوس ندارم با این پول ماشین بخریم.
وظیفه منه وسیله های زندگی رو مهیا کنم شما فقط بشین و با پولات هر چی دوس داری بخر. اگه دوس داری ماشین بخر ولی من پشتش نمیشینم. هر چی میگم من و تو نداریم قبول نمیکنه میگه من تو رو بخاطر خودت میخوام نه پول و ماشین .
سلام عرض می کنم خدمت همه دوستان
من حدود یک سالیه با سایت خانواده برتر آشنا شدم و گاهی سر می زدم و بعضی از پست ها رو می خوندم. الان یه مساله ای برام پیش اومده که می خواستم با دوستانی که به این سایت سر می زنن درباره ش مشورت کنم.
من یه پسر 27 ساله م که در حال حاضر مشغول سربازی هستم ( البته به صورت امریه در یکی از دستگاه های دولتی). تحصیلاتم هم ارشد کامپیوتر هست.
مدتیه که پدر و مادرم اصرار دارن ازدواج کنم. من هم شغلی ندارم. اما اونا میگن تا پیدا کردن یه شغل مناسب منو از لحاظ مالی پشتیبانی می کنن و میگن نگرانی خاصی از این بابت نداشته باشم و ازدواج کنم.
اما من خودم خجالت می کشم بخوام خرجی از خونواده بگیرم و این شکلی زندگی کنم حتی اگه یه مدت خیلی کوتاه باشه.
از طرفی هم پدرم بیماری قلبی دارن و دکترا گفتن هر لحظه ممکنه خدای نکرده فوت کنن. من یه برادر دارم که 9 سال از من بزرگ تره و ازدواج کرده و به خواهر هم دارم که 11 سال از من بزرگ تره و هنوز ازدواج نکرده. می ترسم اگه خدای نکرده برای پدرم اتفاقی بیفته و من هم ازدواج کرده باشم خواهر و مادرم تنها بمونن.
از دوستان خواهش می کنم بنده رو راهنمایی کنن. به نظرتون با شرایط فعلی کار درستیه که ازدواج کنم؟
پیشاپیش از راهنمایی هاتون ممنون.
سلام
دوستان ایا ازدواج یعنی همه چی؟!!
من یک دختر 24 ساله ای هستم در یک محیطی کوچیک که زندگی رو فقط تو ازدواج میبینن و اصلا تحصیلات و درک داشتن براشون مهم نیست فقط دختر یا پسر یه کم که بزرگ شدن زود میگن ازدواج کن و جالبه پسره در امد چندانی هم نداره ها اما بازم با وجود سن کم ازدواجم میکنه و همین عامل رو خانواده ما هم اثر داشته .
من خب از سن کم خواستگار داشتم تا الان اما من خب اون معیارایی که من میخوام خواستگارام نداشتن . من چون ادمه تحصیل دادم دوست دارم طرف مقابلم با تحصیلات باشه درسته که میگن تحصیلات شعور نمیاره اما تنها اون نیست .
من میخوام با کسی ازدواج کنم که درکم کنه یعنی با معیارام سازگار باشه نمیخوام به حرف این و اون که سنت رفته بالا یا همه دارن ازدواج میکنن تو هم زود یکی رو انتخاب کن وارد یه زندگی بشم که مجبور باشم تحمل کنم. نه زندگی شوخی نیست که بحث یک عمر زندگی ...
اما از یه طرف حرف اطرافیان از یه طرف خانوادم که همش میگن کی میشه شیرینی تو رو هم بخوریم درسته خانوادم گیر الکی نمیدن اما اینقدر شیرینی و ازدواج میکنن که دیگه الرژی گرفتم .
یه جوری بهم تحمیل کردن که حس میکنم من تنها با ازدواج مهم میشم یا میتونم به خواسته هام برسم و همش فکرم درگیر این موضوع شده...
خب من خودم واسه زندگیم خیلی برنامه دارم و مجردی خوبی هم دارم شکر خدا و دوست دارم از زندگی در هر شریطی هستم بهره ببرم نمیگم دلم نمیخواد مزدوج شم ولی دوست ندارم تنها فکر و ذکرم ازدواج باشه ( زندگی شیرین تر از این حرفاست) :))
اما با این فشارهایی که هست دیگه گاها کم میارم و واقعا حس میکنم اگه من ازدواج کنم دیگه راحت میشم و هیچ مشکلی نمی مونه و بازم میپرسم دوستان عزیز مخصوصا متاهلایی که تجربه دارن ایا ازدواج یعنی همه چی؟؟!!!
سلام خدمت کابران سایت خانواده برتر
بنده 20 سال سن دارم و ان شاء الله تا چند وقت دیگه وارد یکی از ارگان های دولتی میشم. قصد ازدواج دارم و دختری رو انتخاب کردم و آشنایی دارم نسبت بهش.
سن دختر خانوم هم 18 هستش. مشکل سربازی هم ندارم ، معاف هستم. با این شرایطی که بنده دارم میخواستم از عزیزان خصوصا خواهران گلم بپرسم به نظرتون سن بنده کم نیست برای این امر؟
ممنون بابت پاسخگویی تون.
سلام
من عاشق پسری شدم که در اولین برخورد گفت متعصب و غیرتیه . از گذشتم پرسید منم گفتم در گذشته دور کسی رو دوست داشتم اما... اونم ازم مهلت 10 روزه خواست تا فکراشو کنه بعد از دو ماه که اتفاقی منو دید گفت نتونسته با این موضوع کنار بیاد منم گفتم پس تموم.
اما گفت بهتره بیشتر با هم اشنا بشیم دو ساله میشناسمش از اول گفت قصدش دوستی نیست و تا الان هیچ تماس تلفنی و قراری نداشتیم 15 باری اتفاقی منو دیده ( اخه تو یه شهرکیم ) و سمتم اومده .
البته من خودمو میزدم به اونور که ندیدمش تا تو رودروایسی مجبور نشه بیاد سمتم یه بار از ازدواج میگه دفعه بعد میگه شرایطشو ندارم . بهم میگه اونقدری که تو منو دوست داری من دوست ندارم ازت خوشم میاد اما عاشقت نشدم .
بسم الله الرحمن الرحیم
( در پست قبلی ) بحث راجع به ادب نسبت به ساحت مقدس امام زمان علیه السلام بود و مصادیقی شمرده شد یکی از مصداق هایش این که زمان ها و مکانهایی که منسوب به حضرت است متعلق به حضرت است، دوستان امام زمان منتظران نباید از آن ها غافل باشند ادب آن زمانها و مکانها را هم باید حفظ کنند.
به طور کلی زمانها و مکانها آثار و خصوصیاتی دارد که تاثیر روی حالات انسان دارد باعث این میشود که گاهی اوقات در بعضی از زمانها و مکانها انسان حالات خوشی پیدا بکند یا گاهی اوقات احساس سنگینی یا تاریکی میکند، ما حالا خیلی واقعاً اسرار زمانها و مکانها را نمیدانیم ولی شما ببینید چرا با این که برای ما همهی شب ها یکسان است ولی چرا یک شب در بین سال است که اگر کسی آن یک شب را پاس بدارد مراعات بکند به اندازهی یک عمر بالا میرود «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/3) آن شب هم به ظاهر مثل بقیهی شب ها است دیگر ولی چه سری در آن است؟
معلوم است یک خصوصیتی در آن است یا مثلاً شما نگاه کنید برای ما همهی ساعت ها و وقتهای روز شبیه همدیگر است اما چه خصوصیتی دارد که پیغمبر اکرم به حضرت زهرا سلام الله علیها میفرماید که یک ساعتی یک زمانی یک وقتی در روز جمعه است که گنج است که اگر کسی در آن وقت یک خیری را از خدا بخواهد برگشته نمیشود
سلام
دیگه نمیخوام ازدواج کنم!
من پسری 26 ساله هستم و ترم اخر فوق لیسانس . به خاطر سنگینی درس ها و پروژه و همچنین اوضاع بد بازار کار، شغل خاصی ندارم ولی بعضی وقت ها با بچه های دانشگاه پروژه های کوچکی انجام میدیم.
من از 7-8 سال پیش به مادرم میگفتم دلم میخواد ازدواج کنم ولی همیشه درس و سربازی و کار رو بهانه میکردن و میگفتن نه! بعدش سربازی رو رفتم و درسم رو هم تا اینجا رسوندم ولی دیگه تحمل صبر کردن تا حداقل سال دیگه اینموقع رو ندارم! چون اونوقت تازه درسم تموم میشه و میتونم برم دنبال کار!
ضمنا مادرم فقط کار دولتی رو جزو کار حساب میکنه و میگه بقیه کارها قابل اعتماد نیست و به درد نمیخوره!
خلاصه هر چقدر میگم ما الان اقدام کنیم حالا شاید خانواده دختر اینقدر سختگیر نبودن و شرایط رو درک کردن ولی مادرم میگه امکان نداره و ما مسخره مردم نیستیم و تا کار ثابت نداشته باشی از خواستگاری و اینها خبری نیست!
خلاصه دیگه واقعا نا امید شدم و به بن بست رسیدم! دلم میخواد برم سمت دوستی- صیغه و هر چیز دیگه .... دیگه اصلا از ازدواج بدم اومده ... من چندین ساله در تلاش برای راضی کردن مادرم هستم ولی هر بار یه چیزی رو بهانه میکنه و میگه نه!
دیگه بریدم ... دلم میخواست مرگم فرا میرسید چون هیچ دلخوشی تو این دنیا ندارم... نمیدونم چکار کنم .... دارم دیوانه میشم! دلم نمیخواد سمت گناه برم ...... ولی هیچکس منو درک نمیکنه! لطفا آرزوی مرگ کنید برای من!
ممنون
سلام
دوستان ازتون می خواستم منو راهنمایی کنید میخوام تو دانشگاه آزاد شرکت کنم الان دو تا از رشته های کامپیوتر و حسابداری موندم رشته خودم حسابداری ولی الان نمیشه یکسره رفت حسابداری خوند باید یک سال پیش دانشگاهی حسابداری رو بگیرم و بعد به دانشگاه برم .
ولی اگر الان برم دانشگاه باید دو سال کامپیوتر بخونم تا فوق دیپلم و بگیرم و اگه خواستم ادامه بدم یا تغییر رشته کنم و همون حسابداری بخونم.
از دانشگاه که پرسیدم گفتن اینجوری سخته که دو سال کامپیوتر بخونی و بعدا حسابداری و از یه جا هم باید یکسال از را ه دور باید امتحان بدم تا پیش دانشگاهیم و بگیرم بشه مدرک انسانی گفتن اگه خواستی کنکور میدی یا اگرم نخواستی همون رشتتو ادامه میدی .
حالا نظر شما درباره رفتنم به دانشگاه که دو سال کامپیوتر بخونم و بعدا حسابداریم و ادامه بدم یا همون پیش دانشگاهیم و بگیرم بعد به دانشگاه برم نظر دوستایی که رشته شون حسابداریه ؟
"ویدا"