بسم الله الرحمن الرحیم

اگر بخواهیم در یک کلمه برجسته ترین ویژگی فرهنگ مهدوی را بیان کنیم، همین مسأله عدالت گستری هست که مظهر حکومت حضرت و جامعه مهدوی عدالت است و نماد تمام بدی‌ها ظلم گسترده‌ای است که قبل از او بوده و باید برچیده شود و از بین برود. در هر حال این خصوصیت حضرت یکی از مهمترین اهداف حضرت است.

عدالت نه به عنوان اینکه هدف اصلی و نهایی حضرت است، هدف اصلی و نهایی حضرت این است که بندگی‌های خدا را گسترش بدهد. همه باید به آن بندگی برسد. همه به قرب خدا برسند. اینها آن هدف اصلی است. اگر آن قرب و بندگی و توحید بخواهد به صورت واقعی در خارج  از عرصه‌های زندگی تحقق پیدا کند، انسان فقط در مسجد بنده خدا نباشد.

در همه عرصه‌های زندگی اگر بخواهند بندگی داشته باشد، قطعاً باید در بستر عدالت باشد.چون اگر ظلم و کجی باشد، در زندگی فردی و اجتماعی استعدادها رشد نمی‌کند. بندگی درست تحقق پیدا نمی‌کند. اخلاقیات زشت می‌آید. در بستر ظلم کجی‌ها رشد می‌کند و بنابراین نمی‌شود شخص بنده باشد. هرکاری هم کرد، حتی فرد هم فرد خوبی باشد، ولی جامعه، جامعه خوبی نباشد، چه بسا آن رشد کامل را نخواهد داشت. لذا از این جهت هست که شاه کلید حکومت مهدوی و جامعه مهدوی که همه قفل‌ها و گره‌ها را باز می‌کند، مسأله عدالت است.

عدالت حضرت همه‌جا را پر می‌کند، فقط یک عدالت در عرصه بیرون ما نیست. یعنی فقط اینطور نیست که در اقتصاد ما، در سیاست ما، در فرهنگ و آموزش ما، در مسائل حقوقی و قضایی و دادگاه‌های ما، فقط در این مسائل عدالت باشد. او هست ولی بالاتر از این است. عدالتی که حضرت می‌خواهد گسترش بدهد،  نه فقط در بیرون، بلکه در درون ما یعنی به

تعبیری عدالت فردی هم هست. علاوه بر عدالت اجتماعی، عدالت فردی از این جهت بالاتر است که در درون انسان‌ها، در عمق است. یعنی فقط ساختارهای بیرون انسان نیست که یک نظام عادلانه‌ای پیدا می‌کند. بلکه کجی‌های درون انسان صاف می‌شود. کجی‌های اعتقادی، فکری، اخلاقی، رفتاری، هر گناه که انسان انجام می‌دهد، مثلاً دروغ می‌گوید. این کجی از فطرتی است که خدا انسان‌ها بر او ساخته است.

انسان که نباید اینطور باشد. مگر انسان‌ها باید چنگ و دندان به هم نشان بدهند، مگر باید همدیگر را گاز بگیرند. مگر باید از سر و کول هم بالا بروند. مگر باید درنده خو باشند. اینها همه کجی‌هاست که به تعبیر دیگر ظلم است. چون اعتدال نیست. عدالت یعنی استوا، یعنی صاف بودن. یک کجی و انحراف است. پس حضرت ولی‌عصر(ع) درون انسان‌ها را هم صاف می‌کند.

خدا حضرت امام را رحمت کند. اگر افراد توجه داشته باشند که درون انسان‌ها به یک صلاح به یک عدالت می‌رسد، آنوقت می‌بیند که این تعبیری که به وسیله‌ی او همه‌جا پر می‌شود. این فقط بیرون ما نیست، این درون ما است. این درون ما هم پر از عدالت می‌شود.

حضرت امام تعبیر بلندی داشتند که در زمان او اعوجاجات و کجی‌ها را در درون انسان درست می‌کند. درست است که گاهی ما به بعضی‌ها عارف کامل می‌‌گوییم، ولی در زمان غیبت اصلاً انسان کاملی وجود ندارد. اصلاً نمی‌توانی به کمال برسی. تا تحت تربیت مستقیم ولی خدا قرار نگیرد، نمی‌تواند انسان کاملی شود.

گاهی در تعبیرات عرفا و بزرگان هست که مثلاً عارف کامل می‌گویند. عارف کامل به صورت نسبی عیبی ندارد، مثلاً نسبت به دیگری کاملتر بوده است. اما واقعاً در زمان غیبت که در پس پرده ابرها فیض از امام زمان می‌گیری و مستقیم تحت تربیت او نیستیم، کسی به کمال نمی‌رسد. آن خلأ تربیت مستقیم دقیقاً وجود دارد. اصلاً شما سید بحرالعلوم و آیت الله قاضی باش. حضرت امام خودمان که در زمان خودمان بودیم، باش. ولی چون جامعه به هر حال یک تأثیراتی روی فرد دارد، هر چقدر هم فرد بزرگ می‌شود، آن تأثیراتی که از جامعه می‌پذیرد، باعث می‌شود که کامل نشود.

یکی از فلسفه‌ها و حکمت‌هایی که بعضی از انسان‌های با استعداد و خوب که تمام زحمتشان را در دنیا برای خوب بودن کشیدند، اما یک چیزهایی دیگر دست خودشان نبود. دیگر خوبتر از آن نمی‌توانستند، باشند. چون جامعه و بیرونشان آنها را کمک نمی‌کرد، این افراد در زمان رجعت برمی‌گردند، تا آن کمالشان را پیدا کنند. چون استعدادش را داشتند و زحمتش را هم کشیدند. دیگر تقصیری نداشتند، آنجا هم اگر ظلمی به آنها نشود در زمان رجعت به کمال می‌رسند.

در زمان ظهور امام زمان(ع) درون انسان‌ها هم به اعتدال می‌رسد. حضرت کسی را به زور عادل نمی‌کند. بسترهایی را فراهم می‌کند و رشد می‌دهد. وقتی عقل انسان‌ها رشد پیدا کرد و فهمیدند که گناه و آلودگی و شرک و ظلم و امثال اینها، اینها را به کجاها می‌برد، وقتی عقل رشد پیدا کرد، که در زمان حضرت این رشد را پیدا می‌کند، طبیعتاً تربیت حضرت را می‌پذیرند. آلودگی‌ها به سمت صفر می‌رود. فرد این را می‌فهمد، به اینجا می‌رسد. خودش را در اختیار تربیت امام زمان(ع) قرار می‌دهد.

روایتی از امام صادق(ع) است که مرحوم مجلسی در جلد 52 بحار آورده است. «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ» (بحارالانوار/ج52/ص336) وقتی مهدی ما می‌آید دستش را بر سر عباد می‌کشد، «وَضَعَ یَدَهُ» بعضی گفتند: یا خداوند متعال آن دست رحمتش را بر سر بندگان می‌گذارد. با هم هیچ منافاتی ندارد. دست حضرت همان ید الله است. دستش را بر سر بندگان خدا می‌کشد و آن سایه رحمتش را بر آنها قرار می‌دهد. عقل‌ها از پراکندگی درمی‌آید، و کامل می‌شود. «وَ أَکْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُم‏» اخلاق را کامل می‌کند. اخلاق وقتی رشد پیدا می‌کند، خلق و خو هم کامل می‌شود. آن صفات زشت را دور می‌ریزد.

امام باقر در روایتی فرمود: وقتی مهدی ما بیاید، کینه از دلها می‌رود. کینه که یک خصلت غیر انسانی است از دلها می‌رود و صفا و صمیمیت که صفت اهل بهشت است. خدا فرمود: «وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ» (حجر/47) اینها را از دلها می‌گیریم، بهشتی‌ها برادرانه روبروی هم می‌نشینند و می‌گویند و می‌خندند.

این تجلی از آنجا در واقع اینجا هست. در یک روایت دیگری از حضرت امیر هست که فرمود: خدا فرجی را به واسطه مهدی درست می‌کند. دلها را پر از عبادت و بندگی می‌کند. عدلش آنچنان وسعت و فراگیر خواهد شد، فراگیری پیدا خواهد کرد که دروغ ریشه‌کن می‌شود. یک کجی اخلاقی است، یک کجی رفتاری ریشه‌کن می‌شود. آن زمانه درنده خویی برداشته می‌شود. گرگ صفتی، از هم کندن، نسبت به همدیگر دشمنی داشتن، این حالت درنده خویی و حیوانی است، در دوران انسانیت خبری از آن نیست.

حتماً داستان علی بن مهزیار اهوازی را شنیده‌اید. مرقد ایشان در اهواز یک ضریح و بارگاهی دارد که جای بسیاری با معنویتی است. علی بن ابراهیم بن مهزیار، که در زمان‌های نزدیک غیبت صغری بوده، معروف است. مرحوم مجلسی در جلد 53 بحار نقل کرده است، مرحوم محدث نوری در کتاب نجم الثاقب نقل کرده است، مرحوم محدث بحرانی در کتاب  عوالم نقل کرده است که علی بن مهزیار که از خوبان بود، 19 سال به عشق دیدن امام زمان مکه رفت. در روایت هست که امام زمان ایام حج را در مکه هستند. نتوانست حضرت را ببیند، به عشق او رفته بود.

حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار *** او خانه همی جوید و من صاحب خانه

دیگر تصمیم گرفت نرود. در حالتی به او گفتند: امسال هم بیا و خسته نشو. با آن مشکلات سفرهای قدیمی و راهزن‌های بین راه و پیاده رفتن‌ها و امثال اینها سال بیستم و بار بیستم هم حج رفت. مناسک را انجام داد و اعمال داشت تمام می‌شد. یک شبی در مسجدالحرام کسل نشسته بود، به خودش و حالات خودش افسوس می‌خورد که باز هم نصیب ما نشد. من بی‌لیاقت بودم!

چون من گدایی بی‌نشان، مشکل شود یار فلان *** سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند

در همین حالا اشک می‌ریخت. جوانی آمد به او نزدیک شد و گفت: شما علی بن مهزیار اهوازی هستید؟ گفت: بله! گفت: مژده که راه بر شما باز شد. بعد یک چیزی از او پرسید. گفت: یا ابالحسن، کنیه علی بن مهزیار، ابالحسن بود. گفت: دنبال چه می‌گردی؟ او گفت: دنبال آن امامی می‌گردم که محجوب از عالم است. پنهان است و پوشیده است.

آن جوانی که راهنما بود و آمده بود علی بن مهزیار را ببرد، گفت: علی بن مهزیار، امام تو محجوب نیست.بدی‌های خودتان هست که شما را در حجاب کرده است.

گفتم که روی ماهت از ما چرا نهان است *** گفتا تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است

مقصود من اینجاست. علی بن مهزیار گفت: آن جوان مرا خدمت حضرت برد. درب خیبر را کنار زدند و وارد خیمه شدم. دیدم آقا نشسته است. سلام عرض کردم، حضرت با مهربانی جواب سلام مرا داد و خستگی این بیست سال در رفت. اینقدر لطیف با من برخورد کرد، جزئیات شمایل امام زمان را آنجا نقل کرده است. اینکه حضرت چه شکلی بود. ابروهایشان چطور بود. چشمانشان چطور بود. لباسشان چطور بود. چطور نشسته بود. همه را نقل کرده است.

می‌گوید:  حضرت یک جمله‌ای به من گفت که من شرمنده شدم. از محبتی که حضرت به من داشت، حضرت فرمود: یا ابالحسن! علی بن مهزیار ما شب و روز منتظر تو بودیم. چرا دیر کردی؟ یعنی فکر نکن عاشق هستی، بیست سال ایام حج دنبال من آمدی. من شب و روز منتظر تو بودم.

سایه معشوق گر افتاد بر عاشق چه شد *** ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود

سؤال حضرت این بود که چرا دیر کردی و زودتر از این نیامدی؟ گفت: آقا راهنما نداشتم. کسی را نداشتم که مرا پیش شما آورد. می‌گوید: تا این را گفتم، حضرت سر مبارکش را پایین انداخت و بعد فرمود: اینطور نیست. راهنما چیست؟ مگر من در کره‌ی دیگر هستم؟

مگر من در کوه و بیابان هستم که حتماً باید کسی بیاید و تو را اینطور برساند؟ دوری مکانی نیست. من کنارت هستم، چشمش را نداشتی. گوشش را نداشتی که صدا را بشنوی.

حضرت فرمودند: نه این نیست. بگو: مهدی فاطمه دیگر از ما دلبری نکرد. بگو: دلبرهایمان را عوض کردیم. بگو: دنبال تکاثر رفتیم. دنبال دنیا طلبی رفتیم. زور گفتیم به آنهایی که ضعیف بودند. صفا و صمیمیت بین شما نیست. مشکل شما این چیزهاست. اینها حجاب‌های شماست. اینها مانع است. نه اینکه راهنما نداشتی. این نکته‌ای است که حضرت وقتی دارد دست می‌گذارد، همین موانعی را می‌گوید که در ما است. موقعی که آقا تشریف می‌آورند، این اعوجاجات نمی‌گذارد ما رشد کنیم.

چون زمان حضرت زمان رشد است. زمان انسانیت است. اینها باعث می‌شود که انسان حیوانی زندگی کند و درنده خو باشد. اینها را آقا با تربیت مستقیم خودشان برمی‌دارند. منتهی این یک بعد بسیار مهم دوران ظهور و عدالت مهدوی است. کل این مبحث عدالتی که می‌گوییم، چه عدالت فردی، چه عدالت اجتماعی، زمینه‌ و علتش چیست؟ علتش همان رشد عقل است.

وقتی فهم و شعور و عقل بالا می‌رود، انسان هم خودش را تحت تربیت ولی‌اش قرار می‌دهد، و هم جامعه را در اختیار او قرار می‌دهد، و عدلت پذیر می‌شود. بستر عدالت مهدوی چه عدالت درونی، چه عدالت بیرونی، چه عدالت فردی، چه عدالت اجتماعی بسترش عقلانیت است. رشد عقلی است که حضرت دست ید اللهی را بر سرها می‌کشند.


البته اینکه حالا این به شکل یک معجزه‌ای است یا نه، به گونه‌ای است که حضرت می‌آید، الگوی تام و تمام انسانیت است و به هر حال می‌تواند قفل انسان‌ها را با کلیدی که دارد باز کند، فهم و عقل رشد پیدا می‌کند و به آن عدالت می‌رسد.

با توجه به این زمانی که مردم از ظلم‌ها سرخورده شدند و خسته شدند، و طبیعتاً حاضر هستند خودشان را بسپارند به قدیسی که او زمینی نیست. در زمین هست ولی یک روح بلند و آسمانی دارد. طبیعتاً این رشدها در آنها به وجود می‌آید ولی با رشد عقلانیت است که این اتفاق‌ها می‌افتد.

بخش دوم که آن هم فوق‌العاده است و کاری است که در طول تاریخ انجام نشده و به دست حضرت انجام خواهد شد، این است که حضرت انسان‌ها را در تمام حوزه‌ها و زمینه‌های اجتماعی‌شان به عدالت می‌رساند. به تعبیر دیگر جامعه و نظام‌های اجتماعی، چه فرهنگی، چه اقتصادی، چه حقوقی و قضایی، سیاسی، امنیتی و خانوادگی و هرچیزی که عرصه اجتماع است. عرصه ارتباط انسان با دیگران است. در تمام اینها عدالت را گسترش می‌دهد.

یکی از عرصه‌های عدالت اجتماعی حضرت بحث عدالت فرهنگی است. یعنی اینکه حضرت در حوزه فرهنگ عمومی مردم و آن دیدگاهی که باید داشته باشند، گذشته از اینکه موانع رشد فرهنگی و فکری را از بین می‌برد، موانع کفر است. خرافات است، بدفهمی از دین است. جهالت است، اینها همه چیزهایی است که مانع از این می‌شود که فکر درست کار کند و به حقیقت برسد.

گذشته از این آنچنان بستری برای آموزش انسان‌ها و علم آموزی و گسترش علم، آن هم آن علمی که حضرت در منطق اهل‌بیت علم است. هر چیزی را اهل‌بیت علم نمی‌دانند. آن چیزی که در منطق اهل‌بیت علم نافع است که با حقیقت هستی مرتبط می‌کند. این زمینه را فراهم می‌کند. از این جهت است که در روایات هست که رشد علمی در زمان حضرت به صورت جهشی به گونه‌ی عجیبی است که وقتی روایت تشبیه کرده اینطور گفته است. گفته از ابتدای خلقت بشر تا زمان ظهور، دو حرف از 27 حرف علم برای انسان‌ها کشف شده است.

25 حرف علم در زمان ظهور است. یعنی اگر علم را قامت انسان تصور کنیم، ما تا زمان ظهور به اندازه‌ی قوزک پای انسان فهمیدیم. بقیه در زمانی است که حضرت می‌آیند. ذهن‌ها به یک معنا هنوز آک بند است. هنوز افکار آن رشدی که باید بکند را ندارد.

از امام باقر(ع) روایتی هست که «وَ تُؤْتَوْنَ الْحِکْمَةَ فِی زَمَانِهِ حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص» (بحارالانوار/ج52/ص352) حضرت آنچنان حکمت را در زمان خودش، علوم الهی و حقیقت هستی را به انسان‌ها می‌شناساند، تا آنجایی که زن‌هایی که در خانه هستند، به عنوان کسانی که مثلاً فرض کنید در طول تاریخ چه بسا کسانی بودند که با اینکه بسیار استدلال هم داشتند، اما امکانات آموزش برایشان فراهم نشد. حضرت آنچنان علوم را گسترش می‌دهند که زن‌هایی که در خانه هستند، با کتاب و سنت به اجتهاد حکم می‌کنند.


«لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص» یعنی دیگر فقط بانو امینه اصفهانی نیست که دهها کتاب تفسیر و معارف بنویسد. بلکه تمام زنان مؤمن که در خانه هستند خودشان حکم الهی را استنباط می‌کنند. یک رد فرهنگی بسیار گسترده و فکری در زمان حضرت اتفاق می‌افتد.
" مباحث یادی از امام زمان عج الله - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا - http://samtekhoda.tv3.ir "


مرتبط با بررسی عدالت گستری امام عصر عج :

بررسی عدالت گستری امام عصر(عج) (1)

بررسی عدالت گستری امام عصر(عج) (2)

بررسی عدالت گستری امام عصر(عج) (4)


مباحث مربوط به امام زمان (عج):

آیا در بین یاران خاص امام زمان علیه السلام، خانم‌ها هم هستند ؟

یادی از امام زمان عج الله (1)

توضیح ویژگی زنده بودن امام زمان عج الله

دلایل زنده بودن امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف

توضیح در مورد رحمت، رأفت و مهربانی گسترده امام زمان (ع) (1)

توضیح در مورد رحمت، رأفت و مهربانی گسترده امام زمان (ع) (2)

توضیح در مورد ویژگی غایب بودن امام زمان (ع)

دلایل غیبت امام زمان علیه السلام

راه های ارتباطی ما با امام زمان (ع) در عصر غیبت - (1)

راه های ارتباطی ما با امام زمان (ع) در عصر غیبت (2)

رابطه‌ی امام حسین ( علیه السلام ) و امام عصر ( علیه‌السلام )

بررسی عدالت گستری امام عصر(عج) (1)

نقش امام عصر در تقدیر انسانها

وظایف فردی منتظران در عصر غیبت امام زمان عج الله

در محضر امام زمان عج الله بی ادبی نکنیم

وظایف منتظران – ادب زمان و مکان (1)

تجدید عهد روزانه با امام زمان علیه السلام (1)

چرا امام زمان عج الله به داد فقیران و گرفتاران نمی رسد ؟!

تبعیت از جانشینان امام زمان عج الله (1)

علائم ظهور و وظیفه منتظران (1)


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مباحث یادی از امام زمان (عج) (۴۶ مطلب مشابه)