سلام می کنم خدمت همه ی خوانندگان مطلبم می خوام مشکلات زندگی خودمو حداقل به عنوان درد و دل کردن بیان کنم

تقریبا 3 سال پیش بود که برای کنکور آماده می شدم تو مدرسه ی استعداد درخشان درس خوندم و از همون ابتدا به درس و به خصوص به ریاضی علاقه زیادی داشتم و رشته ریاضی فیزیک رو انتخاب کردم  زحمت زیادی هنگام درس خوندن می کشیدم در دوران پیش دانشگاهی تقریبا روزی 12 ساعت درس می خوندم و فقط به فکر قبولی در برق شریف بودم و تونستم به خواستم یعنی رتبه زیر پنجاه و قبولی در دانشگاه و رشته مورد علاقم برسم بعد کسب این رتبه همه جا منو  تشویق می کردن و توی شهرمون شناخته شده بودم 

فکر می کردم که به موفقیت بزرگی رسیدم و از این به بعد آیندم تضمینه ولی بعد اینکه وارد دانشگاه شدم چیزهای عجیبی دیدم اصلا اون چیزی نبود که انتظارشو داشتم  وقتی وضعیت بچه های ترم بالایی و وضعیت کارشونو دیدم همین طور جو دانشگاه و باز هم جو خوابگاه که واقعا خرابه بود کلی تو ذوقم خورد .

راستش تو این دانشگاه اکثر دانشجوها فقط به فکر رفتن به کشور های توسعه یافته ان چون وضعیت تحصیل بد و بدتر از اون بازار کار هستش بعد ورود به دانشگاه دروازه جدیدی از حقایق روم باز شد دیدم که کشورمون چجوری به نخبه هاش خیانت می کنه و نسبت به اون ها بی توجه هستش فکر کنم همه می دونید که نفرات اول کنکور همه رشته ی برق رو انتخاب می کنن که سخترین رشته دنیاست و پر از محاسبات عددی و ریاضیات سطح بالاست و هر کسی تو این رشته تحصیل کنه به معنای واقعی پوستش کنده میشه . به خاطر فشار درسی حالا یک نفر بیاد کتاب های سنگینی مثل الکترو مغناطیس و ... پاس کنه و یا نمره بالا بگیره که چی بشه آخر سر ماهی یک تومن یا دو تومن بگیره .

آخه این مقدار پول ارزش این همه زحمتو داره چرا تو ایران این همه بی عدالتی هست چرا مهندسای فارغ التحصیل کارشناسی دانشگامون برای ادامه تحصیل از اینجا فرار می کنن ؟

من الان ترم ششم و تقریبا 22 سالمه و گرایشم مخابراته دیگه انگیزه ای برای درس خوندن ندارم چون آینده ای در کشورم ندارم تصمیم گرفتم برای کارشناسی ارشد واسه یکی از دانشگاه های آمریکا اپلای بگیرم خیلی سخته ولی می ارزه چون اونجا حداقل کارت تضمینه و درآمدت بالاست ولی با این اوصاف کشورمو دوست دارم خیلی طرح ها تو ذهنم هست که همیشه میگم کاش می تونستم تو کشورم پیادش کنم کاش کشورم پتانسیلشو داشت ولی افسوس که نداره 

این فقط حرف من نیست حرف همه ی بچه های دانشگاست ما تو خوابگاه چند مورد خودکشی داشتیم به خاطر این اوضاع ناامیدی امیدوارم وضعیت ما رو درک کرده باشید ببخشید سرتونو درد آوردم دیدم اینجا وبلاگیه که هر کسی مشکلشو بیان می کنه منم خواستم یک درد و دلی با کاربران داشته باشم 


مرتبط با نوع رفتار دختران در دانشگاه:

قبل از اینکه برم دانشگاه یه دختر خیلی سر به زیر و معتقدی بودم

لازمه یه کم راحت تر با پسران همکلاسیم برخورد کنم ؟

چگونه در حین سنگین بودن در دانشگاه زیبا باشیم؟

والدینم تا قبل از دانشگاه اجازه ندادند به هیچ اجتماعی وارد بشم

چرا دختران/پسران بعد از دانشگاه رفتن این همه فرق میکنن؟

در دانشگاه همیشه در برابر پسران خیلی مغرورم

مثل بقیه دختران کلاس مون با پسرا راحت باشم؟

در کلاس های مختلط احساس امل بودن بهم دست میده

از جو محیط دانشگاه می ترسم

تصور من از محیط دانشگاه اون چیزی بود که در فیلم های خارجی دیده بودم

می خوام با همکلاسی های پسر ، رفتاری محترمانه داشته باشم

چطور پسر همکلاسیم رو نادیده بگیرم و به درسم برسم ؟

اعتماد بنفسم رو از وقتی وارد دانشگاه شدم پاک از دست دادم

من دختریم که چشم چرونم ؟

محدوده دوستی و آشنایی برای یه دختر دانشجو

در دانشگاه چه طوری باید با پسران رفتار کرد ؟

دوستی با پسرهای هم کلاسی افتخاره ؟

حدود رفتار اجتماعی یک دختر در دانشگاه و محیط کاری

جلوگیری از ایجاد صمیمیت با نامحرم ها در دانشگاه


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه) نوع رفتار در دانشگاه (۱۲۲ مطلب مشابه)