دختری 31 ساله هستم و مجرد، دارای تحصیلات عالیه، به تازگی شاغل شدم. فردی پیغام داده برای خواستگاری، هفت سال از من بزرگتر، متاهل و دارای دو فرزند و شاغل.
چند روزه از شنیدن این خبر افسردگی گرفتم. تپش قلب دارم و فشارم افتاده. نمیدونم چه کار اشتباهی کردم بعد یک عمر با عزت زندگی کردن، پام رو کج نگذاشتن، این شد خواستگار برای ما! اونم تازه بعد چهار پنج سال نداشتن خواستگار!
جالبه با اعتماد به نفس گفته میتونم دو تا همسر و زندگی رو مدیریت کنم، هر سوالی هم دارم حداقل یک جلسه بهش فرصت بدم تا جواب بده. خانوادم هم ایشون رو میشناسن و همون اول تعجب گردن و گفتن و از نظر اخلاقی و چشم پاکی و زن خوب، چه دلیلی داره که میخواد بیاد!
بعد کلی گریه کردن و ناشکری کردن اومدم این پست رو نوشتم؟، نمیدونم روی پیشونی من نوشته بود که میخوام زن دوم بشم که این آقا به خودش جرات داده بیاد!، در حالی که اصلا ندیدمش (شاید اون منو دیده) و سنتی تماس گرفته برای خواستگاری!
چکار کنم که کیس متاهل سر راهم قرار نگیره؟، چه راه هایی وجود داره به آقایون فهموند که دختر بالای سی سال و مجرد، لزوما قرار نیست زن دوم بشه؟
بیشتر بخوانید ...
دختری 29 ساله ام که جهیزیه ندارم، به ازدواج کردن امید داشته باشم؟
یه بغض سنگینی رو گلومه که فقط خدا حالم رو میدونه و بس
دیگه نمیکشم، دیگه نمیخوام این زندگی رو ...
همه چیزمون رو الکی و برای هیچ باختیم
سهم من از این زندگی فقط کلفتی پدر و مادرم هست
نمیدونم سرنوشتم چرا اینجوری شد ؟
سر طبیعی ترین مسائل زندگی جیگرم خونه
این که یه دختر مجرد خونه بگیره و مستقل بشه بده ؟
چطور خانوادم رو قانع کنم که سر کار برم ؟
صبح تا شب توی خونه حسرت زندگی دوستانم رو می خورم
چرا منو کسی نمیخواد؟ ، این سوال شده عقده
تنها چیزی که تا آخر عمر با منه حسرته
یک دخترم که در آستانه 30 سالگی دچار بحران شدم
دختر 28 ساله ای هستم که دیگه هیچ هدفی ندارم
← ازدواج مجدد (۷۴ مطلب مشابه) ← ازدواج و مسائل گوهران کشف نشده (۱۳۳ مطلب مشابه)
- ۶۳۷۵ بازدید توسط ۴۶۳۹ نفر
- جمعه ۱۴ تیر ۹۸ - ۱۰:۵۲