سلام عزیزان

من خانمی 28 ساله هستم ، و ازتون درخواست کمک دارم . عذر میخوام اگه پستم دلهره آور باشه
چند هفته پیش یه خواب عجیب دیدم .

مردی با ظاهری نامعلوم به خوابم اومد و بهم با اطمینان خاطر گفت که زمان رفتنم نزدیکه ،خوابم خیلی واضح بود و انگار اصلا خواب نبود بعد بیداری  هیچ ترس و دلهره ای نداشتم برعکس بقیه خواب هام بلکه آرامتر بودم بعد اون  چند روزی تو اعمالم دقیق بودم و با خودم در مورد گذشتم  فکر کردم تصمیم گرفتم مواردی رو اصلاح کنم. با گذشت چند روز مشغول کارم شدم و تا حدودی خوابم از یادم رفت اما چند روز پیش باز این خواب تکرار شد.

من سعی میکنم آرام  زندگی کنم ، کارای هنری زیادی انجام میدم، طراحی لباس رشته اصلیمه و کنارش صنایع دستی متنوع، زندگی شلوغ و بی وقفه و بعضا نامنظمی دارم ، هیچ نیاز مالی ندارم  اما تو کارم دقیق و حساسم و عاشق کارم و محیط اطرافمم کم حرف و درونگرا و آرام، خانواده 4 نفره من اما درگیر مشکلاتین، 15 ساله که پدرم فوت کردن به لحاظ مادی در رفاه کاملیم اما آرامش نداریم .

خواهرم 26 سالشه لوس، خود رای، حرف هیچ کدوممون رو گوش نمیده، با خوشگذرانی های بی حد و اندازش جو خانه رو متشنج کرده، تمام درآمد و پول هاش صرف خوشی های چند ساعته با دوستاش میشه ، با دخترای  میگرده که اسم پاک دختر واقعا براشون شایسته نیست، مدتی رفت خارج از کشور برا ادامه تحصیل اما بعد کلی هزینه و دوندگی نصفه ول کرد و برگشت، اخیرا دوست پسرش مبلغ ملیونیه بالای ازش با حیله و ترفند دزدیده و گذاشته رفته سر این موضوع که از ما هم مخفیش کرده بود و برادرم اتفاقی فهمید به حدی اضطراب و بگو مگو تو خونه بود که من چند روزیه به شدت آشفته هستم درونم بغض و دردیه که با چیزی آروم نمیشم .

تمام این مسایل کنار مشکلات دیگه ای که برامون به وجود آورده و هیچ قدرت مقابله ای باهاش نداریم آرامش رو ازمون گرفته، نمیتونیم رازمون رو پیش کسی فاش کنیم چون خیلی ها میشناسنمون، مادرم هر روز تو فشار و استرسه، خیلی از فضاحت های خواهرم رو از داداشم مخفی میکنه چون نگران عواقبشه، هر روز سرپوش گذاشتن رو حماقت های خواهرم، یکی تموم نشده اون یکی حماقت پشتش شروع میشه. با تمام اینا مرکز توجهه و مدام مادر و برادرم مواظبشن اما این هر دفعه یه راهی برای فرار و ادامه کاراش پیدا میکنه . من تقریبا فراموش شدم چون ازم مطمئنن به هر حال،منم گله ای ندارم تو دنیای خودمم ...

همه اینارو گفتم که جو خونمون رو بدونید و متوجه بشید من تو چه شرایطی دنبال آرامشم ... ، اخیرا خیلی خواب میبینم و فکرم مشغوله .همش در مورد مرگ ، نمیدونم حاصل جو آشفته خونه مونه یا هر چیزی ...

چند تا سوال دارم برام خیلی مهمن ؛

از نظر خودم خیلی طبیعیه که بخشی از زندگی مون رو صرف اصلاح رفتار و جبران گناهان کوچک و بزرگ خود کنیم؛ اما چگونه ؟ چطور لیستی از گناهان مون داشته باشیم و در جبران شون تلاش کنیم ؟ چطور دسته بندی شون  کنیم و آیا راهی برا ثابت قدم بودن در این راه وجود داره ؟

احیانا از پدربزرگ ها یا مادربزرگ ها یا کسانی که  روزهای آخر عمرشون رو میگذروندن و باهاشون در ارتباط بودین  بیشتر کدوم موضوع براشون پررنگ بود ؟ به نظرتون چی مهمتره ؟

من تصمیمم رو گرفتم ؛  نمی خوام یک شبه قدیسه باشم و تغییر کنم بلکه میخوام تغییراتی تو زندگیم بدم، زمان مرگم که نامعلوم هست آرامش داشته باشم و آرام و سبک بمیرم. این تنها خواست قلبیه منه  ، تمام خواسته های دیگرم به کنار و این یه مورد به کنار ، چه راهی وجود داره که در این راه ثابت قدم باشم و از مرگ غافل نشم چون واقعا وقتی غافل میشم آشفته میشم ولی وقتی یه گوشه ای از ذهنم جا خوش میکنه مواظب رفتارام هستم

ممنونم ازتون


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)