سلام به همه دوستان خانواده برتر

اولین بار هست که اینجا دارم سوالم رو مطرح میکنم ... امشب دیگه به نقطه ای رسیدم که دیگه گریه هم نمیتونم بکنم  و نمیدوتم واقعا دیگه چیکار باید کنم... از دوستان خواهش میکنم اگه کسی تجربه مشابه داره کمک کنه .

فکر کنم بهتر باشه اول کمی از خصوصیات خودم بگم ، دختری هستم که نزدیک 8 سال تجریه کاری دارم که به لطف خدا تا الان سربلند بودم  و از خودم راضی ام به استثنای آخرین تجربه ام . 

از ویژگی های اخلاقی ام : به شدت معاشرتی و خوش رو و تا اون جایی که یادمه همیشه مودب  و کمی تو دار و ماخوذ به حیا ، آخرین همکاری که داشتم با مدیری بسیار باسواد و دلسوز ولی متاسفانه بسیار متعصب  کار میکنم ، البته اگه بشه اسمش رو همکاری گذاشت .

متاسفانه در دایره همکارانی بسیار زیر آب زن و حسود و سطحی احاطه شدم که مدتی من رو به مرز افسردگی هم رسوندن ، واقعا لطف خدا بود که دوباره تونستم خودم رو جمع و جور کنم و سر پا بشم و متاسفانه طی مدت همکاری که  داشتم هرگز در زمان مشکلات از طرف مدیرم حمایت نشدم و کاملا تنها موندم  چون تحت تاثیر حرفای دیگران قرار میگرفت و اصلا به من مهلت حرف زدن نمیداد چه برسه به حمایت ....حتی زمانی که مطمئن بود حق با من بود ، متاسفانه متعصبانه تصمیم گیری میکنه و حق رو میده به کسی که قدیمی تره و همین میشه مهر تایید به اعمال وقیحانه شون .

بارها و بارها مورد تهمت قرار گرفتم و از لحاظ روحی به شدت دوران فرسایشی رو تحمل کردم ... من تجربه کاراهای دیگه رو داشتم ولی این محیط واقعا روح و روان من رو بیمار کرد و هیچ جا من انقدر اذیت نشدم و همیشه به لطف خدا بسیار محبوب بودم . بماند هنوز که هنوزه متوجه دلیل این همه زیرآب زنی و نفرت شون از من رو هیچ وقت متوجه نشدم ولی متاسفانه چیزی که خسته کننده تر بود بها دادن مدیرم به تمام این حاشیه ساز ها بود . بارها من سعی کردم ببخشم شون و به خدا سپردم شون و آرزو کردم انقدر موفق باشن که دیگه وقت تجسس و حسادت در زندگی من و کارام رو نداشته باشن اما افسوس که بدتر و پر رو تر شدن که بهتر نشدن .

تصمیم گرفته بودم خوش برخورد تر از همیشه و مودب تر از همیشه رفتار کنم و سعی کردم اصلا به کارایی که باهام کردن فکر نکنم و یه شروع جدید داشته باشم که امروز با سورپرایزی مواجه شدم که تا چند ثانیه خشک شدم . فقط هاج و واج از وصله ای که بهم زدن مونده بودم ... امروز واقعا از اصلاح شدن این جماعت برای همیشه قطع امید کردم و تصمیم به جدایی گرفتم تا روح و روانم در آرامش باشه و بتونم به راحتی کارم رو جای دیگه شروع کنم .

و اما اصل مشکل ،

من برای جا به جایی و تغییر فیلد به همکاری این مدیرم احتیاج دارم و بدبختانه ایشون اصلا بهم فرصت نمیده از مشکلاتم بگم چه برسه به اینکه حمایت کنه فکر میکنه قدیمی ها عالین و هر چی میکن درسته ، میشه بدون تاییدشم کارایی کرد ولی من نمیخوام به تمام زحمتایی که برام کشیده پشت پا بزنم و میخوام قبل از هر کسی ، اون بدونه و کمک کنه از دست این جماعت خلاص شم .

نمیدونم چیکار کنم ... نمیدونم چطور راضی اش کنم ... سلامتی من با معاشرت با این جماعت داره به خطر میفته دیگه ، عملا دارم جونم رو برمیدارم و فرار میکنم .

خواهش میکنم اگه کسی تجربه مشابه داره و در قانع کردن این سبک مدیر موفق بوده راهنمایی کنه که واقعا به کمکتون احتیاج دارم


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
کسب و کار (۵۷۶ مطلب مشابه)