دیگه قید خودم و زندگیم رو زدم میخوام برم جایی که هیچ کسی رو نبینم...، مدت طولانیه فکرم مشغول یه نفره که هر کاری میکنم نمیتونم بهش برسم، قید زندگیمو زدم، همش هر کاری رو میکنم از سر دل سیری و با کراهت انجام میدم، دیگه قید همه چیو زدم میگم هر جور میخاد بشه بزار بشه، قید ازدواج رو هم زدم
بعضی وقت ها با خودم فکر میکنم یه سری مدرک درست کنم و الفرار بزنم برم خارجه پناهنده بشم، بعضی وقتا یه نفر پیشم نشسته ازم که سوال میکنه هواسم هست چی پرسیده ولی نمیتونم جواب بدم همش میگم چی؟ دباره یکم بعدش میگم چی؟، بعضی وقتا از خدا میخوام زندگیم رو تموم کنه ولی نمیگنه
گفتم شاید اینجا یکی باشه منو هدایت کنه سر رشته زندگی از دستم در رفته، دوستان نگن افسرده شدم که دکتر هم رفتم همینو گفت یه سری قرص داد که وقتی میخوری انگار مرده متحرک میشی بعدش هم که نمیخوری انگار میخای سر خودتو بکنی انگار یه کلافگی عجیبی داره که ترک خود قرصا از ترک اعتیاد هم بد تره فکر کنم، خدایا کمکم کن....... راه به جایی ندارما!!!؟
صدامو داری خدا جونم؟
مرتبط :
چرا خدا ما رو از همه آرزوهامون محروم کرده؟
چرا خدا کمکم نمیکنه ازدواج کنم؟
چرا خداوند بعضی آدمها را مادر زادی دوست نداره؟
خدا کجایی؟ این سوال منو له کرده ...
چی کار کنم خدا من و خانوادم را ببینه ؟
چرا خدا یه کاری برای ما نمیکنه
چرا هر چی میگم خدا گوش نمیده ؟
از خدا دلگیرم ... چرا جوابمو نمیده ؟
خدا واقعا از خلقت من چه هدفی داشته؟
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۲۶۷۳ بازدید توسط ۲۰۸۷ نفر
- شنبه ۸ شهریور ۹۳ - ۱۶:۴۹