سلام
امیدوارم حال تون خوب باشه. من یک دختر ۲۱ ساله هستم از بچگی از خانواده محبتی ندیدم و می تونم بگم وضع زندگی مون هم واقعاً خوب نبود از لحاظ مالی، بزرگتر که شدم خب وضع پدرم به لطف خدا خیلی بهتر شد و تو یکی از محلهای خوب شهر خونه خریدیم و پدرم اسم و رسمی پیدا کرد.
من به شدت اون وقت گوشه گیر شدم چون خودم رو از بقیه کمتر می دونستم از همه لحاظ، و یادمه اون وقت چهره م رو تو دبیرستان مسخره میکردن یا تو عکسها راهم نمیدادن، تحقیرهاشون همین طور ادامه داشت اون ها مهمونی های آنچنانی میرفتن و با آدمهایی ارتباط برقرار می کردن و بعد جوری با من برخورد میکردن انگار اصلاً درحد این چیزها نیستم.
تا دو سال پیش که اینستاگرامم رو نصب کردم و خب به خاطر عقب نموندن از بقیه عکسهای هنری پیشه عکاسان خوبی میگرفتم تا اینکه متوجه شدم نه منم چهره زیبایی دارم، هفتاد درصد فالوور های منو آقایون تشکیل میدادن و خب اون ها اعتماد به نفسی که میخواستم رو بهم میدادن،.
پیشنهادهایی برای کارهای مدلینگ و غیره داشتم کم کم کل فکرم شد مقایسه کردن تعداد فالوور هام و بقیه چیزها، شاید عجیب باشه ولی اون وقت به شدت عصبی بودم و به شدت در تلاش که خودم رو اثبات کنم.
یه کم بعد حس کردم دارم مریض میشم، تو یک تصمیم آنی بدون فکر اینستاگرامم رو پاک کردم خسته شده بودم، تو این ماه صفر دقیق نمی دونم چی شد ولی چند شبی پشت سر هم برای اولین بار نمازهام رو خوندم، قرآن خوندم و دقیق یادم نیست ولی یک تیکه که خدا میگه من به شما نعمتها دادم و شما به دنبال شیطان رفتین ... گریه م گرفت.
شاید خنده دار باشه ولی برای تنهایی خدا گریه م گرفت، داشت درست میشد داشتم تلاش میکردم ولی ...
نتونستم جلوی شیطان دووم بیارم و یک گناهی که خدا خیلی ازش بدش میاد رو انجام دادم و این در حالی هست که قبلاً توبه کرده بودم (نمی تونم بگم چه گناهی چون بابتش خجالت می کشم و این گناه تا جایی که من می دونم جزء گناهان کبیره به حساب میاد)
حالا چند تا سوال دارم؛
1_ اگر چند بار توبه کنی ولی باز گناهی رو انجام بدی که نباید میدادی خدا می بخشه؟! راستش دو شبه دیگه نماز نخوندم یعنی روم نمی شه.
2_ اگر مثل من کمبود محبت و توجه داشته باشی از چه راهی میشه درستش کرد؟! (واقعیتش من باز هم اینستاگرامم رو یک هفتهای هست که نصب کردم و باز هم اکثریت فالوورهام رو آقایون تشکیل میدن تا الآن عکسی از خودم به اشتراک نذاشتم ولی این عقب نموندن از بقیه یا مورد توجه واقع شدن باز داره وسوسه می کنه).
لطفاً پیشنهاد مشاوره ندید رفتم ولی کاری نتونستن بکنن.
در مورد ارتباط با خدا:
احساس میکنم سیم ارتباطیم با خدا قطع شده
نا امیدی نتیجه امیدوار بودن به غیر خداست
این جور قرار گذاشتن ها با خدا خوبه ؟
تجربیات شما از امدادهای خدا در موقعیت های سخت
وضعیت خوبی ندارم ولی امیدم خداست
کافیه همه چیز رو بسپاریم به خدا
چطوری خدا رو تو زندگی اصل قرار بدیم ؟
چه جوری دلم و متصل کنم به خدا ؟
بیاید یه خورده بنده با معرفتی برای خدا باشیم
باید چیکار کنم تا خدا تو زندگیم پر رنگ تر شه؟
دقیقا نمیدونم چی شد که مشتاق خدا شدم
قدر سلامتی تون و بدونید خدا رو هم شکر کنید
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۲۵۳۷ بازدید توسط ۱۸۶۳ نفر
- دوشنبه ۲۸ مهر ۹۹ - ۱۸:۵۵