کسی که معماری خوانده، چه ضرورتی به دانستن پزشکی؟ ندانستن فلسفه برای مهندس عمران عیب نیست. یک معلم چرا هتلداری بداند؟ شیمی به چه کار جامعهشناس میآید؟ پرستار را چه نیازی به دانستن فیزیک؟ خیاط اگر نجوم نداند، باز هم لباسهایش بر تن مشتری خواهد نشست.
اما همان معمار و پزشک و فلسفهدان و مهندس عمران و معلم و هتلدار و خیاط و پرستار و منجم و دانشآموختکان شیمی و فیزیک، همگی محتاجاند به فنِ «خوب نویسی».
چه آنگاه که میخواهند پایاننامه بنویسند، چه زمان نوشتن رزومه کاری، چه برای درخواست مرخصی و مساعدت یا تقاضای افزایش حقوق و ترفیع رتبه، چه جهت کامنت گذاردن در یک وبلاگ و یا تکمیل پروفایل مجازی، چه به منظور یادداشت نویسی روزانه یا ثبت خاطره در دفترچه خاطرات، و چه آن لحظه که نامه عاشقانه مینویسند برای محبوب.
نوشتن میسر نیست مگر اندیشیدن به اینکه «چه» بگوییم و «چگونه» بگوییم. پس نوشتن نوعی تمرین اندیشیدن است. هرکه بهتر بنویسد، اندیشهاش ورزیدهتر است.
اگر برای پریدن و جهیدن، دورخیز لازم است؛ پوشاندنِ الفاظ مناسب بر تنِ مفاهیم نیز ممکن نیست مگر به کمک یک ذهن ورزیده.
اما غیر از این، نوشتن نوعی لذت، بلکه نیاز هم هست؛ ببینید علی شریعتی این نیازش را چگونه توصیف کرده:
«سه چهار روز است که احساس می کنم به کار سخت و رنج آوری مشغولم، سخت تر و تلخ تر از هر کاری است و استراحت ندارد؛ شبانه روزی است، یک دقیقه مهلت نمی دهد؛ بیطاقتم کرده است. در عمرم از کاری این چنین کوفته نشدهام؛ این چنین به فغانم نیاورده است. اصلاً هیچ وقت نمی دانستم، احساس نکرده بودم که ننوشتن هم کاری است و حالا می فهمم که چه کار طاقت فرسایی است.
سه چهار روز است که مداوم، بدون لحظهای بیکاری، دقیقهای استراحت، دارم نمی نویسم! امشب دیگر به زانو درآمدم، گفتم چند صفحهای استراحت کنم، چند سطری نفس بکشم و حالم که کمی بهتر شد، باز بروم سر ننوشتن!»./مجموعه آثار، گفتگوهای تنهایی ،بخش اول،ص۳۰۹.
آقای رضا بابایی کتابی دارند به نام «بهتر بنویسیم». هدفم از نوشتن این پست، معرفی همین کتاب است.
بابایی از نویسندگان محبوب من است. کتابها و یادداشتهایش گواهی میدهد که هنرِ به خدمت هم درآوردن «فرم و محتوا» را به خوبی میداند. در یک کلام؛ خوب را خوب مینویسد.
نویسنده در این کتاب، خوانندگانش را توصیه به سادهنویسی کرده. چرا که به عقیده وی « یکی از انگیزههای فرار از سادهگویی، بیمایگی نویسنده است». آنکس که دستِ پری دارد، چه حاجت به دشوارگویی؟
متن این کتاب ساده ، روان و صادقانه است. آری، «آن کس که سخن بدیع و اندیشه پرباری ندارد، به لفاظی و افزودنی های غیرمجاز پناه میبرد، تا به کمک هلههولههای رنگی، اشتهای خوانندهاش را کور کند و گرسنگی را از یاد او ببرد. درحالیکه قلم در دست نویسنده باید همچون بیل باشد در دست کشاورز»./ص۱۸ همین کتاب.
بابایی در جای دیگری از کتاب، در اهمیت شوخطبعی میگوید:
«طنز ، نوعی تغییر ذائقه است و بدون شوخی و تغییر ذائقه نمیتوان ساعات بسیاری را با کسی گذراند؛ مگر در دادگاهها! هر نوشتهای، هرچقدر هم که جدی و علمی باشد، گهگاه از اندکی شوخیطبعی ناگذیر است»./ص۲۵۸.
نویسنده پرهیز از عبوس بودن را در کتاب خود نیز مراعات کرده، گهگاهی با خواننده خود شوخیِ لطیفی میکند، مثلا:
«برای پیشرفت در هنر نویسنوگی دو توصیه مهم و کلی وجود دارد: نخست اینکه تا میتوانیم نوشتههای زیبا را بخوانیم و دوم اینکه توصیه اول را جدی بگیریم»./ص۱۸۵.
نویسنده در صفحه ۳۸ ، در مزایای «خودمخاطبی» میگوید «گاهی بهترین مخاطب، خودِ نویسنده است»، چه در اینصورت از دروغ و ریا و سخنان سست پرهیز میکند.
نویسنده در مذمت درازنویسی هم سخن گفته. پس شایسته است بیش از این بر طول این پست نیفزایم.
کتابی که معرفی کردم در ۳۰۲ صفحه نگاشته شده، در چهار فصل: (۱) پایه های نظری، (۲) درست نویسی، (۳) ساده نویسی و (۴) زیبا نویسی. به انتشاراتی نشر ادیان.
پینوشت: دو رضا بابایی داریم؛ یکی کتابهای کمکدرسی مینویسد ، اما منظور من آن دیگریست.
«سیاوش»
سوال در مورد انتخاب کتاب و کتاب خوانی
صفحه پیشنهاد پست برای معرفی کتاب
معرفی کتاب و بحث و گفتگو راجع به کتاب ها
صفحه کتاب خوان های خانواده برتر
فاجعه کتاب نخوندن ما ایرانی ها چقدر واقعیه ؟
پیوستن به کمپین کتابخانه ی امید
بهترین کتابی که خوندید چی بوده ؟
سایر مطالب «سیاوش»:
← معرفی کتاب (۵۸ مطلب مشابه) ← مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه)
- ۱۵۷۸ بازدید توسط ۱۲۰۱ نفر
- جمعه ۲۰ ارديبهشت ۹۸ - ۱۹:۱۸