در مدتی که قرار بود خانواده ها با هم آشنا بشن روابط ما بیش از حد جلو رفت

سلام

تقریبا 2 سال هست که پسر هم دانشگاهیم از من خواستگاری کرده و من چون از روابط گذشتشون خبر داشتم جواب منفی می دادم ولی بعد موضوع را واسم روشن کردن و حل شد و با اصرار های ایشون باعث شد که منم بهشون احساس پیدا کنم و گذشتشو فراموش کنم و بعد از چند بار جواب رد دادن به خودشون و یک بار هم به مادرشون راضی شدم که مادرشون با خانواده من صحبت کنند که ما هم تقریبا الان یک ماه هست که دیگه با هم به صورت جدی در ارتباط هستیم .

واقعیتش من خیلی زیاد بهش علاقه مند شدم و اون هم که میگه من دو سال هست که عاشق تو هستم بعد از تماس مادرشون خانواده من مخالفت کردن به دلیل اینکه کارشون دقیق مشخص نبود و شرایط شروع زندگی را نداشتن ولی قرار بود که صبر کنیم تا راضی بشن که فقط خانواده ها با هم اشنا بشن .

در این مدت رابطه من و ایشون پیشرفت کرد از همه لحاظ و الان هم با هم رابطه داریم ولی نه کامل فقط معاشقه که ...

حالا ناراحتم، نگرانم، عذاب وجدان دارم، از اینکه شاید نشد از اینکه شاید این رابطه ها همه چیز و خراب کنه از اینکه از یک طرف می ترسم قطع این روابط باعث بشه که رابطمون سرد بشه از یک طرف هم نگران هستم که خراب بشه هم دوست داشتنمون پیشرفت کنه باز، چی کار کنم؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

کدوم راه رو برم که هم کار داشته باشم و هم ازدواج کنم

سلام

من یه دختر 27 سالم که ارشد فیزیولوژی دارم و همیشه شاگرد اول بودم. تا چند وقت پیش قصد داشتم دکتری تخصصی فیزیولوژی پزشکی شرکت کنم و تا پست دکترا ادامه بدم اما حقیقتش الان تو شک افتادم چون متاسفانه بازار کار خوبی نداره و الانم هر چی فکر می کنم راه  تغییر رشته برام باز نیست. چون ارشد گرفتم دیگه نمی تونم رشته دیگه مثلا میکروب شرکت کنم .

از طرفی الان دغدغه اصلیم ازدواجه و خیلی دنبال کارم چون معتقدم با کارمند شدن مخصوصا تو شهر من موقعیت های بهتری برای ازدواج پیدا می کنم و میتونم فرد ایده آلمو پیدا کنم. اما خب متاسفانه اوضاع کار خیلی خرابه و من چند گزینه بیشتر ندارم .

از دوستان با تجربه میخوام نظرشونو بگن که کدوم راه درست ترین راهه هم از نظر آینده کاری و هم برای موقعیت های ازدواج برای من که دیگه کم کم سنمم داره میره بالا .

ممنون میشم راهنماییم کنید.
1. اولین راهم اینه دندانپزشکی بین الملل شرکت کنم و ادامه بدم . بنظرتون با توجه به سنم و هزینه بسیار بالایی که داره ( فکر کنم حدود 100 میلیون ) و با توجه به اینکه کم کم بازار کارش داره اشباع میشه اینکار درسته؟ و اینکه دوست ندارم برم تو جمعی که همه حداقل  هشت سال از من کوچکتر باشن.
2. دکترای تخصصی رو در رشته خودم ادامه بدم که اونم باز اصلا نمیدونم بشه هیئت علمی بشم یا خیر که با توجه به نظرات بعضی ها احتمال هیئت علمی شدن پایینه مگه مقاله خیلی جمع کنم تو این مدت و برای خارج اپلای کنم.
3. کلا قید ادامه تحصیلو بزنم و برم سراغ خود اشتغالی مثلا تدریس خصوصی ترجمه مقاله نوشتن کارای هنری انجام دادن یا حتی مغازه زدن!
بازم تاکید می کنم برای راهنمایی هم موقعیت شغلی و هم فرصت ازدواج رو برام در نظر بگیرین.

با تشکر فراوان.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

مشورت در مورد مهندسی عمران

سلام

راستش من یه مشورت میخواستم در مورد مهندسی عمران .خوبه؟ بازار کارش چطوریه ؟ درآمدش چه جوریه ؟ یا مثلا کسایی که با یه مهندس عمران ازدواج کردند. چه مشکلاتی دارند ؟ از نظر سختی کار چه جوربه ؟

خواهش میکنم جواب بدید. چون خواستگاری دارم که این رشته رو خونده  ولی الان به یه شغل غیر مرتبط مشغوله. آیا ممکنه در آینده شغل مناسب رشتش گیرش بیاد ؟

چون خودشم مایل بود کار دولتی داشته باشه ولی گفت هر جور اقدام کرده نشده.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

امکان آشنایی برای ازدواج با یه پسر خوب از چه طریق ممکنه؟!

سلام

آه چقدر دلم می خواد می تونستم ازدواج کنم. همه توی این سایت در مورد سن ازدواج و تفاهم و این جور چیزا صحبت کردن ولی کسی نگفت که امکان آشنایی با یه پسر خوب توی جامعه فعلی از چه طریق ممکنه؟!

راهی که هم به معیارهای مثبت بودن یه دختر لطمه نزنه هم مثل راه حل های سنتی و خواستگاری نباشه. توی جامعه فعلی ایران با این تفکیک جنسی افراد در تمام مکان ها مثل دانشگاه و محیط کار و ... پسر مورد علاقت رو چطور باید پیدا کنی و باهاش در مورد آینده ت صحبت کنی؟! و کجا؟! کجا رو می شه پیدا کرد واسه حرف زدن به طوری پات به بازداشتگاه و... باز نشه؟!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

نمی تونم هیچ پسری رو برای ازدواج دوست داشته باشم

سلام دختری 24 هستم
من شدیدا دختر گرم مزاج و پر شر و شوری بودم. از 15 سالگی با خیلیا دوس بودم. حدود دو ساله که تصمیم گرفتم با کسی دوس نشم. و حدود یک ساله خود ارضایی رو ترک کردم.
خیلی پشیمونم از همه کارای بدی که انجام دادم. توبه کردم که دیگه دختر خوبی شم. و موفق هم بودم تو این مدت.
اما من یه مشکلی دارم اونم اینه که دیگه نمی تونم هیچ پسری رو دوس داشته باشم. موقعیت ازدواجم خیلی زیاده ولی هیچ کسی منو جذب خودش نمی کنه. عاشق هیچ کس نمی تونم بشم. نسبت به همه بی اعتماد شدم. احساس می کنم همه دوس داشتنا سطحیه.

شرایط ازدواج رو تا حدودی فکر می کنم دارم. تیپ قیافه خونه ماشین شغل تحصیلات به طوری که همسر آینده م سر کار هم نره من می تونم خرج زندگیمونو بدم خیلی بهتر از اون چیزی که تصور می کنه.

اما من چه جوری می تونم کسی رو دوس داشته باشم و باهاش زندگیمو ادامه بدم با این بی اعتمادی؟ این جوری می شه زندگی کرد؟ من خیلی هم شکاک و حساسم. فکر کنم همیشه باید جاهایی که میره رو چک کنم یا شاید گوشیش هم چک کنم. 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

چرا برخی افراد خودشونو بعد از ازدواج گم میکنن؟

چرا برخی افراد خودشونو گم میکنن؟ مخصوصا تو جمع؟ دلیل کارشون چیه؟
سلام.
این سوالم کاملا عمومیه چه کسانی که مجردن چه کسانی که متاهل با هر سنی لطفا راهنمایی کنید. آیا برای خودتون خدایی نکرده اتفاق افتاده؟ بعد چه کار کردین؟
واقعا مشکل ساز شده و خیلی وقت ها دچار کدورت و ... شده. بین زوج ها ، خانواده ها و ...
براتون بیشتر توضیح میدم :

یکی از اقوام از زمانی که ازدواج کرده ارتباطش با خانوادش خیلی کم شده. مثلا میخواد بگه زنم خیلی برام مهمه. بد جوری خودشو گم کرده کلا به کسی اهمیت نمیده رفت امد نمیکنه بدتر از همه پدر مادرشو که خیلی هم مهربونن خونه راه نمیده حتی یه تعارف خشک و خالی هم نمیکنه. خواهر و برادراشم راه نمیده و... حالا زنش یه آدم معمولی تازه تحصیلات خاصی هم که نداره ، از لحاظ مالی هم که معمولیه. منکه خودم هنگ کردم. آخه چرااااا؟؟؟
برعکسش هم هست ولی من زیاد ندیدم چون خانوم ها عاطفی ترن کمتر خانوادشونو فراموش میکنن.
* آقایون متاهل متاسفانه با زن برادرشون ، خواهر زنشون و.... دیگه انقدر صمیمی میشن (منظورم حالت غیر عادی) که اصلا انگار زنشون وجود نداره.
* خانوم های متاهل متاسفانه با برادر شوهرشون ، شوهر خواهرشون و.... دیگه انقدر صمیمی میشن(منظورم حالت غیر عادی) که اصلا انگار شوهرشون وجود نداره.
متاسفانه همین مسائل خیلی وقت زندگی ها رو از هم پاشیده.
من خودم تو این شرایط به عنوان نظاره گر ، خیلی اذیت شدم دیگه وای به حال اصل کاری.
چیزهای دیگه هم هست ولی خیلی طولانی میشه.
کاش میشد یه جورایی فرهنگ سازی کنیم ولی حیف که خودم کاری از دستم بر نمیاد فقط تنها هنرم اینه که از این چیزا درس عبرت بگیرم و وقتی ازدواج کردم حداقل به یه نفر کمک کنم و اینطوری آزارش ندم.
یا علی.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

چطوری بفهمم که خواستگارم عصبی و پرخاشگر هست یا نیست؟

سلام

چند روز دیگه میخواد برام خواستگار بیاد . این آقا پسر حدود 24 سالشونه .من شنیدم که ایشون قبلا آدم عصبی ای بودن و حتی وسیله های خونه شون را هم میشکوندن و افسرده بودن ولی میگن الان خوب شده .

البته شاید به خاطر وضعیت زندگیشون هم باشه چون پدرشون حدود ده سال پیش فوت کردن و به ایشون خیلی ضربه روحی وارد شد از طرفی مادرشون هم از اون مادرهای دلسوز و مهربون نیستن و به بچه هاشون محبت نمیکنن و الانم با یه آقای دیگه ازدواج کردن.
سوال من اینه که چه سوالایی واسه خواستگاری ازشون بپرسم که معلوم بشه آیا ایشون هنوز آدم عصبی و پرخاشگر و افسرده هستن یا نه؟ سخنرانی های دکتر فرهنگ واسه جلسه ی خواستگاری را گوش کردم خیلی هم تو اینترنت گشتم ولی هیچی پیدا نکردم.
تو رو خدا راهنماییم کنید.
خیلی ممنون.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

خواستگار جدیدم چند بار منو با خواستگار قبلیم دیده

سلام

من دختر خانمی 24 ساله دانشجو ارشد یکی از دانشگاههای معتبر تهران هستم و خواستگاری دارم که شرایط خاصی دارن.
ازتون خوواهش میکنم پست من رو بخونید و در نصمیم گیریم کمکم کنید.
خواستگار بنده دانشجوی دکترای یکی از دانشگاههای  مطرح تهران هستن و 3 سال از من بزرگترن. از نظر شغل و درآمد موقعیته خوبی دارن (در واقع میشه گفت که پولدار نیستن اما در امد قابل قبولی دارن ) و برای من همین کافیه.
یکی از عوامل مهمی که من رو در پذیرش ایشون مردد کرده این هست که این خواستگارم من رو با خواستگار فبلیم چند بار تو حیاط دانشگاه دیدن ( البته دقت کنید که دوست پسرم نبوده و فقط خواستگارم بود و با خانواده اومده بودن خواستگاریم اما خانواده ی من ناراضی بودن  ردشون کردیم.)
همچنین این خواستگارم ساکن شهرستان هستن و تا حالا چندین بار ( 6 بار ) به من گفتن که با خانواده میخوان بیان خواستگاری البته خانوادشون در مورد من میدونن اما فعلا خواستگاری نیومدن و حس میکنم شک دارن نسبت به من.
هر بار که بدقولی کردن من ناراحت شدم و تصمیم گرفتم ردشون کنم اما خودشون نذاشتن و باز پیگیرم شدن.البته با خودم بدقولی کردن و خانوادم در جریان نبودن.

مهمترین مساله ای که من رو بسیار ناراحت کرد این هست که من عضو گروهی مذهبی  در یکی از شبکه های اجتماعی بودم و همه ی اعضا خانم بودند ,ایشون اصرار داشتن که عضو اون گروه بشن. من گفتم مدیر گروه عضوشون کرد ( نگفتم اقا هست; ) ( اما ایشون سریع از اون گروه خارج شدن و 2 روز بعد هفت نفر از اعضای اون گروه گفتن که همچین اقایی ) یعنی خواستگار من ( مزاحمشون شده و بهشون گفته من تنها هستم و خواسته بهشون پیام بده.
وقتی دیدم که اعضای اون گروه شماره ی خواستگارم رو به عنوان مزاحم فرستادن واقعا ناراحت شدم.
ازخواستگارم پرسیدم که چرا اینکارو کردی؟ گفتن میخواستم اماره دوست پسراتو در بیارمو!!!! و بعدش هم گفتن میخواستم ببینم  اعضای گروه دختر هستن یا پسر.
این در حالیه که من  تا حالا دوست پسر نداشتم و اعضای گروه هم همه خانوم بودن.
واقعا از این کارشون متعجب شدم و گفتم شاید به این دلیل هست که من رو با خواستگار سابقم دیدن.
این اقا فوق العاده برای من دستت و دلباز و مهربون هستن و خیلی محبت دارن نسبت به من.اما تعریف از خود نباشه که من از این اقا از نظر چهره و درک کردن طرفم خیلی سرتر هستم و فقط ایشون یه مدرک از من بیشتر دارن.
حالا سوالات من اینه که:
1. ایشون منو با خواستگار قبلیم دیدن برای ازدواج ایندمون ضرر نداره؟؟؟ یعنی ممکنه باز شک کنه؟ا
2. این بدقول بودنش خیلی تو ذوقم زد و البته چندین بار هم واقعا  موقعیته اومدن به تهران رو نداشتن.آیا بد قولیش به معنیه اینه که من رو نمیخواد؟
3. اینکه مزاحمه  اعضای اون گروه شده آیا  به معنیه خیانته یا کنجکاوی؟
خودش از من عذر خواهی کرد بابت کارش و گفتن که بابت کنجکاوی بوده اما از یه ادم تحصیل کرده توقع بیشتری میره.
 دوستان کمکم کنید .من  قراره با جوابای شما تصمیم نهاییم رو بگیرم و به این اقا اجازه بدم که با پدرم تماس بگیره یا نه. باز هم سوالی داشتید جواب میدم .
با تشکر فراوان  از همه تون:)

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

دختری 27 ساله ام که پدرم در ازدواجم سختگیری میکنه

سلام

27 سالمه دخترم . هیچوقت فکر نمی کردم یک روزی انقد آرزوی مرگ کنم تنهام این روزا. امروز از دست پدرم خیلی کفری شدم و دعوای وحشتناکی با هم کردیم برای اولین بار تو روش وایسادم و جواب بد دهنیاشو دادم .

الان خودم پشیمانم اما خیلی از دستش عصبانیم . چون من تک دخترشم خیلی برای ازدواجم سخت گیری میکنه و باعث شده تا این سن ازدواج نکنم. با این اوضاع خراب خب طبیعیه که خواستگار دارم و بعد از یه مدتم کسی پیدا میشه پدرم مخالفت میکنه میگه حتما باید کارمند باشه.

بخدا دارم دیوونه میشم هیچ کسم نیست باهاش درد و دل کنم . با حرف زدن به پسری که خیلی دوستش داشتم و دو بارم اومد خواستگاریم باعث شد ازش جدا بشم در صورتی که خودش میخواست باز بیاد خواستگاری من رابطه رو تموم کردم و پدرم نذاشت من با خواستگار بعدیمم ازدواج کنم. بازم بخاطر کار و یکسری مسائل دیگه. 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

4 ساله که ازدواجم به خاطر یه تفاوت فرهنگی عقب افتاده

با سلام
شاید برای شما اتفاق بیافتد
داستان از اونجایی شروع شد که رفتم دانشگاه... من با یکی از دخترهای کلاس دوست شدم و هیچ نظری نداشتم و مثل خواهر خودم دوستش داشتم تا اینکه فهمیدم ایشون علاقه اش ی جور دیگه اس...

اولا سعی میکردم دور نگه دارم تا بتونم دوستیمون پا برجا بمونه ولی جوونیه و... با هم یه رابطه طولانی رو شروع کردیم... واقعا همدیگرو دوس داریم...ایشون خیلی بیشتر....خیلی سختی ها کشیدم تا رسیدیم به آخر دوره کارشناسی .  قرار شد بریم خواستگاری، البته ایشون اصرار داشتن قبل ارشد...

خواستگاری رفتیم و همه چی خوب بود شب خواستگاری هم قرار بله برون رو هم گذاشتن ولی فرداش پدرشون مخالفت کرد گفت عجله نکنیم.... این شد که با مردن چند تا فامیل ... 80  روز عقب افتاد . تو این چند روز مادرم رفت تحقیق و مشکل اصلی شروع شد...

پدر من کارمنده ولی بابای ایشون شغل آزاده و نمایشگاه ماشین داره... تو تحقیق متوجه شد مادرم ، که میگن پدرشون اخلاق تندی داره و اهل معاشرت نیست.... حالا ایشون میگن پدرم ادم با انصافیه ولی زیاد معاشرتی نیست ولی مادرم راضی نیست.... از کسایی که تجربه دارن میپرسم:
1. من بخاطر شرایطم باید 2.3 سال نامزد بمونم.سخته؟ چقدر پدر خانوم تاثیر داره؟
2. آیا اخلاق پدر خانومم تو زندگی من تاثیر میزاره؟
3. به حرف همسر آینده ام اعتماد کنم .ایشون قول های زیادی دادن به من ،راجع به خودشون و بالعکس من هم دادم. دخترها سر قولشون بعد ازدواج میمونن؟
4.آیا بین خانواده های شغل آزاد و کارمند تفاوت فرهنگی هست؟
یه توصیه
من به تموم داداش ابجی های این سایت ی توصیه دارم.اگر میخوایین با یک نفر رابطه جدی رو شروع کنید ،اول از همه ببینید تناسب دارید یا نه؟! تا مثل من 4 سال زندگیتون فقط با یه تفاوت فرهنگی به شک و تردید نیوفته!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

من دوست دارم خودم باشم.

سلام
من یه دختر 23 ساله هستم و تصمیم به ازدواج دارم. اما یه موضوعی ذهنمو درگیر کرده.
بارها اینجا و جاهای دیگه شنیدم که دختر باید سیاست داشته باشه، نباید خودشو همیشه در اختیار شوهرش قرار بده تا عزیز باشه. یا مثلا اگه میخواد یه کاری انجام بده یا حرفی بزنه با سیاست این کار رو انجام بده.
الان سوالم اینه که مگه ما اینهمه صبر نکردیم تا ازدواج کنیم و عشق و محبت رو به همسرمون هدیه بدیم،حالا که به عشقمون رسیدیم،چرا باید با سیاست رفتار کنیم؟
راستش من یه دختر شوخ،با ادب،خیلی خیلی مهربون هستم،سیاست هم ندارم. یعنی اصلا نمیتونم از شوهرم محبتم رو دریغ کنم، خیلی ساده اما باهوشم، یعنی دلم میخواد خودم باشم وقتی ازدواج کردم،میخوام خودمو رها کنم،بدون اینکه بترسم اگه اینطوری برخورد کنم مثلا،دیگه جذاب نیستم,یا زده میشه.
به نظرم چه پسر چه دختر نباید واسه عشقش گاهی وقتا خودشو مهار کنه،یا با سیاست رفتار کنه.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

ازدواج دختر لر و پسر اصفهانی

سلام
نظرتون راجع به ازدواج دختر لر و پسر اصفهانی چیه؟ 8 ساله که در اصفهان تحصیل میکنم یعنی از دوران کارشناسی تا الان که دانشجوی دکترا هستم!! بیشتر از یک سوم عمرمو تو این شهر زندگی کردم و حقیقتا عاشق اصفهان و فرهنگ غنی اون هستم و همینطور مردمان اصیلش (اصفهانیهای اصیل)!!

خواستگار اصفهانی خیلی داشتم چه تو دانشگاه و چه داخل شهر ولی با هیچکدوم به توافق نرسیدم یعنی خانواده هامونم سر یه سری مسائل از موضع خودشون کوتاه نمیومدن و این باعث میشد خواستگاریها به نتیجه ای نرسن!!

اخیرا هم باز یه خواستگار اصفهانی دارم که خیلی حس خوب و مثبتی بهشون دارم و از هم دانشگاهیام هستن و فکر میکنم به لحاظ اعتقادی خیلی بهم نزدیک هستیم ولی خانوادم اصلا راضی نمیشن هر چی بهشون میگم این یکی هم روی بقیه خواستگارا ولی اصلا قبول نمیکنن میترسن باز هم این خواستگاریها باعث کدورت بشه!!!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

نظر پسرهای بالای 30 سال در مورد ازدواج با دختر 21 ساله

سلام

یک سوال از آقا پسرای 30 تا 35 سال دارم . اگر یک دختر خانم 21 ساله حدود 3 سال به شما علاقمند بوده باشه و در این مدت با یه کار های خاصی مثلا یک ریسک بزرگ به خاطر شما ، علاقه اش رو به شما ثابت کرده باشه ، شما احساساتش رو جدی نمی گیرین و فکر می کنید بچه ست و بی خیالش میشین ؟! یا در موردش فکر می کنید ؟

فرض کنید به پاکی و احساسش نسبت به خودتون اطمینان پیدا کردین آیا جدی اش می گیرید و برای ازدواج بهش فکر می کنید ؟ فرض کنید شما هم از اون بدتون نمیاد اما احساس زیادی هم بهش ندارید و می تونید انتخاب های بهتری هم داشته باشید ..

لطفا سطح تحصیلات و وضعیت مالیتون رو هم بگید .. مرسی

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

وقتی خانواده پسر زنگ میزنن چطوری بگیم که اهل مادیات نیستیم؟

با سلام و تشکر پیاپیش بخاطر اینکه وقت میذارید و سوال من رو میخونید.
بنده قبلا سوالی در وبلاگ مطرح کردم با عنوان
سی و دو سالمه ، آیا شانسی دارم که یه خواستگار هم سطح سراغم بیاد ؟

حالا میخوام از دوستان بپرسم . مشخصات و مشکلاتم رو گفتم. دوستان هم تا جای ممکن همفکری کردن .

حالا میخوام بپرسم که چطوری به خانواده پسر وقتی زنگ میزنن  بفهمونیم که اهل پول و مادیات و آپارتمان و ماشین و طلا و مجلس گرفتن و مهریه زیاد و ... نیستیم و فقط ایمان و تحصیلات برامون مهمه.
میدونم باید اینها رو وقتی گفت که صحبت میکنی از پسر ولی خوب با خودم میگم شاید خیلی ها فکر میکنن پون ما منظقه بالای شهر میشینیم خواسته هامون بالاست در حالیکه اصلا مادیات برامون مهم نیست.
دوم چیکار کنم وقتی مادرها زنگ میزنن قد پسرهاشون رو حداقل ده سانت بیشتر میگن باور کنید من دیدم وقتی میان و الکی رو هوا نمیگم.
آقا پسر 160 بود مامانش میگه 170 هست. ولی من مامانم همیشه قدمو همونی که هست میگن و  150 میگن که درسته که کوتاه هستم  ولی حقیقت رو میگم. و بعد اکثر مادرها میگن نه شرمنده پسر ما 180 یا 190 هست که میدونم اکثر موارد زیادی میگن و حقیقت رو نمیگن و بلافاصله قطع میکنن مکالمه رو.
خیلی ها میگن تو هم در مورد قد راست رو نگو ولی من اینکار رو درست نمیدونم. چی کار کنم همون اول بخاطر قد مکالمه قطع نشه و بقیه مواردمم هم سنجیده بشه. از ابتدای جوانی تا بحال با خواستگارها در تلفن این مشکل را داشتم چی کار کنم؟ یک دنیا ممنون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

آیا واقعا خانوادش نذاشتن یا خودش نمیخواست؟

سلام
چند سال پیش به خاطر نوع برخورد یکی از همکلاسیام احساس کردم بهم علاقه داره . رفتاراش جوری بود که همه دانشجوها هم تشخیص میدادن که رفتارش با من خاص هست . پسر خیلی مذهبی بود منم بهش وابسته شدم به مرور زمان .

ولی هیچ وقت پا پیش نذاشت تا اینکه خودم بهش زنگ زدم و گفتم بهت علاقه دارم اونم گفت من مدتها بوده بهتون علاقه داشتم ولی از وقتی فهمیدم شما از یک استان دیگه هستید دیگه ناامید شدم .

چون خانواده ی سنتی دارم گفت وگرنه همیشه مد نظرم بودید برای ازدواج. ولی هنوز هم بهتون علاقه دارم و خیلی محترمانه برخورد کرد و گفت من حالا که فهمیدم شما هم به من علاقه دارید تلاش خودمو میکنم تا خانوادم رو راضی کنم ولی تو یک سالی که با هم بودیم هیچ وقت حرف عاشقانه نزد چون میگفت محرم نیستیم و هنوز مشخص نیست خانوادم راضی باشن .

به هر حال خانوادش راضی نشدن هر کاری کرد نشد حتی استادمون رو برد تا پدر و مادرشو راضی کنن ولی نشد و گفت فایده ای نداره . حالا من همیشه با خودم میگم آیا واقعا خانوادش نذاشتن یا خودش نمیخواست؟
اینم بگم هیچ وقت عاشقانه حرف نزد و هیچ سوء استفاده ای از من نکرد ولی هر چی میگفتم برام میخرید
در ضمن من اهل ایلام بودم و اون پسره تبریزی بود

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)