سلام

تقریبا 2 سال هست که پسر هم دانشگاهیم از من خواستگاری کرده و من چون از روابط گذشتشون خبر داشتم جواب منفی می دادم ولی بعد موضوع را واسم روشن کردن و حل شد و با اصرار های ایشون باعث شد که منم بهشون احساس پیدا کنم و گذشتشو فراموش کنم و بعد از چند بار جواب رد دادن به خودشون و یک بار هم به مادرشون راضی شدم که مادرشون با خانواده من صحبت کنند که ما هم تقریبا الان یک ماه هست که دیگه با هم به صورت جدی در ارتباط هستیم .

واقعیتش من خیلی زیاد بهش علاقه مند شدم و اون هم که میگه من دو سال هست که عاشق تو هستم بعد از تماس مادرشون خانواده من مخالفت کردن به دلیل اینکه کارشون دقیق مشخص نبود و شرایط شروع زندگی را نداشتن ولی قرار بود که صبر کنیم تا راضی بشن که فقط خانواده ها با هم اشنا بشن .

در این مدت رابطه من و ایشون پیشرفت کرد از همه لحاظ و الان هم با هم رابطه داریم ولی نه کامل فقط معاشقه که ...

حالا ناراحتم، نگرانم، عذاب وجدان دارم، از اینکه شاید نشد از اینکه شاید این رابطه ها همه چیز و خراب کنه از اینکه از یک طرف می ترسم قطع این روابط باعث بشه که رابطمون سرد بشه از یک طرف هم نگران هستم که خراب بشه هم دوست داشتنمون پیشرفت کنه باز، چی کار کنم؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)