سلام
چند سال پیش به خاطر نوع برخورد یکی از همکلاسیام احساس کردم بهم علاقه داره . رفتاراش جوری بود که همه دانشجوها هم تشخیص میدادن که رفتارش با من خاص هست . پسر خیلی مذهبی بود منم بهش وابسته شدم به مرور زمان .
ولی هیچ وقت پا پیش نذاشت تا اینکه خودم بهش زنگ زدم و گفتم بهت علاقه دارم اونم گفت من مدتها بوده بهتون علاقه داشتم ولی از وقتی فهمیدم شما از یک استان دیگه هستید دیگه ناامید شدم .
چون خانواده ی سنتی دارم گفت وگرنه همیشه مد نظرم بودید برای ازدواج. ولی هنوز هم بهتون علاقه دارم و خیلی محترمانه برخورد کرد و گفت من حالا که فهمیدم شما هم به من علاقه دارید تلاش خودمو میکنم تا خانوادم رو راضی کنم ولی تو یک سالی که با هم بودیم هیچ وقت حرف عاشقانه نزد چون میگفت محرم نیستیم و هنوز مشخص نیست خانوادم راضی باشن .
به هر حال خانوادش راضی نشدن هر کاری کرد نشد حتی استادمون رو برد تا پدر و مادرشو راضی کنن ولی نشد و گفت فایده ای نداره . حالا من همیشه با خودم میگم آیا واقعا خانوادش نذاشتن یا خودش نمیخواست؟
اینم بگم هیچ وقت عاشقانه حرف نزد و هیچ سوء استفاده ای از من نکرد ولی هر چی میگفتم برام میخرید
در ضمن من اهل ایلام بودم و اون پسره تبریزی بود
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۱۷۳۴ بازدید توسط ۱۲۷۰ نفر
- سه شنبه ۲۰ مرداد ۹۴ - ۲۳:۰۰