چه چیزهایی قبل از آشنایی و ازدواج خیانت و بدی به حساب میاد؟

سلام
پست " این حق شوهرم بوده که قبل از ازدواج هر کاری میخواست بکنه ؟ " رو که خوندم دیدم بهتره که یه سری سؤالات رو مطرح کنم برا اینکه هم خودم بتونم بیشتر بررسی کنم و به جواب بهتری برسم و هم اینکه بقیه افراد هم بیشتر در موردش فکر کنم و هر کی بتونه به نتیجه و جمع بندی واضح و خوبی برسه.

اما سؤالاتی که برام پیش اومده:

1. اگه قبل از اینکه یه پسر و دختر یا یه زن و مرد با هم آشنا بشن ( در هر سنّی، باکره یا مطلقه و غیره ) آیا رابطه قبلی لزوماً خیانت یا یک چیز بدی به حساب میاد؟

2. آیا در صورتی که قبلاً با کسی رابطه داشتیم و تموم شده (حالا به هر دلیلی، یا جدایی و طلاق، و یا جور نشدن شرایط برای ازدواج) آیا بهتره وقتی وارد رابطه جدید میشیم، به طرف صاف و صادقانه بگیم که قبلاً در یک رابطه بودیم و تموم شده، یا اینکه دیگه همه چی تموم شده و نیازی نمی بینیم که طرف مقابل بدونه؟

اگه بگیم، چی پیش میاد و اگه نگیم چی؟ واکنش مردها و زن ها در مقابل هر کدوم از این گزینه ها به چه شکل خواهد بود؟

و هم چنین آیا وقتی یک رابطه تموم بشه کامل، آیا بُعد احساسی قضیه بعدها مشکل ساز نمیشه؟ و چه راهکارهایی داره؟

3. آیا اینکه قبل از آشنایی و ازدواج، یکی از طرفین یا هردوشون مرتکب خود ارضایی شده باشه ( که معمولاً هم شامل هر دو طرف میشه) آیا این هم خیانت محسوب میشه؟ آیا اینکه طرف در اوج جوانی و نیاز جنسی به دلیل اینکه شرایط ازدواج و رابطه واقعی براش فراهم نبوده، به این شکل خودش و تخلیه کرده ( و اون هم با تصور شخص یا اشخاصی دیگه در ذهن و فانتزی هاش) از نظر شما خیانت نیست؟ و با وجود اینکه گفته شده گناهه و جدای از این موضوع، اصلاً شیوه ی کاملی هم برای رفع نیاز جنسی نیست، و واقعاً کمتر کسی در دنیا پیدا میشه که اون رو تجربه نکرده باشه ( فرقی هم نداره مرد یا زن، هر چند شاید مردها کمی بیشتر ) حتی در بین حیوانات هم دیده شده که اگه به جفت دسترسی پیدا نکنن خود ارضایی می کنن چون به هر حال نیاز جنسی و غریزه شرایط و امکانات حالیش نیست :)

اصلاً به نظر شما چه فرقی بین خود ارضایی با تصور کردن یه شخص دیگه، و رابطه داشتن با یک شخص دیگه قبل از آشنایی با شما (با فرض اینکه که دیگه تموم شده باشه اون رابطه قبلی ) وجود داره؟

4. شما اگه همسرتون بهتون بگه یا یه جوری متوجه بشین که قبل از آشنایی و ازدواج، خودارضایی می کرده ( و فقط خود ارضایی، نه چیز دیگه ) آیا در موردش قضاوت منفی خواهید داشت؟ اگه آقا هستین چه نظری دارین؟ و اگه خانم هستین چه نظری؟ (و باز هم لطفاً این رو در نظر بگیرین که آمار میگه بیش از 90 درصد افراد دنیا حداقل یک بار یا بیشتر تجربه خود ارضایی رو داشتن) آیا احساس می کنید بعد از ازدواج همسرتون باز هم احتمالش هست که به طرف خود ارضایی کشیده بشه؟ چرا؟

5. اگه همسر و یارتون رو دوست دارین، چقدر روش احساس مالکیت دارین؟ و اصلاً چه قدر باید احساس مالکیت داشت؟ و چه راه هایی رو پیشنهاد می کنید و لازم می دونید برای جلوگیری از خیانت؟

به امید اینکه این سؤالات شروعی باشه برای بحث های پربار، غنی و آموزنده برا هممون.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

پشیمانی ظاهری از گذشته فقط و فقط برای ازدواج

به نام خدا

با عرض سلام

سوالی داشتم با عنوان "پشیمانی ظاهری  از گذشته فقط و فقط برای ازدواج"

واضح تر بگم ؛ در همین وبلاگ یکسری از دختران و پسران امدند و در جواب به سوالاتی با مضامین اینکه قبلا دوست پسر یا دختر داشته و .... گفتند عیب ندارد مهم حالا هست که پشیمان شده . اما ایا واقعا این پشیمانی واقعی هست؟

ایا ان دختر یا پسر نمیدانست که این روابط گناهه و حالا که به ضررشه ابراز پشیمانی میکنه؟ ایا عدم صداقت در جلسه خواستگاری نوعی خود خواهی محسوب نمیشه؟طرف به خاطر انکه دختر یا پسر مد نظرش را از دست ندهد هیچ نگفته و در جواب میگه اقرار به گناه خودش گناهه . چطور ان زمان که میگفتیم روابط دوستی گناهه ادای روشنفکر ها را در میاوردند اما حالا ....

سوال کلی من اینه ؛

چرا بخشش ؟ ، در برابر گروهی که هر کاری خواستند کردند و الان ادعای پشیمانی دارند . مگر افرادی که دست به دوستی نزدند فلج و علیل بودند یا شهوت و هوس نداشتند؟ چرا راستشو نمیگید؟ چرا با زندگی مردم بازی میکنید؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

چطور میشه به یه پسر اطمینان داد پول و کار ثابت مهم نیست

سلام خدمت شما دوستان

سوالی دارم سوال مربوط میشه به یکی از دوستان بنده .

ایشون ۲۷ سالشونه و حدود ۴ سال پیش به قصد ازدواج با یک اقایی که از اقوامشون هستند در ارتباط بودند .

دوستم دانشجوی ترم اول ارشد و اقا پسر هم دانشجوی ترم اخر کارشناسی بودند که قرار بود بعد از فارغ تحصیلی استخدام بشن و بعد هم برای خواستگاری اقدام کنن اما بعد از فارغ تحصیلی مشکلات این اقا شروع شد پدرشون فوت کردن و باید مسئولیت خواهر معلول و مادرشون رو به عهده میگرفتن و با تمام تلاشی که کردند نتونستن یه کار ثابت پیدا کنن همین مشکلات باعث شد که اقا پسر از ازدواج منصرف بشه با اینکه دیوانه وار دوستم رو دوست داره و همون موقع  یعنی حدود ۳ سال پیش گفت که تو باید با کسی ازدواج کنی که در حد تو باشه و بتونه خوشبختت کنه و همه چی رو تموم کرده بود .

تو این سه سال تنها کاری که دوستم کرده دعا و ختم و گریه بوده دو تا خواستگار هم داشت که اونها رو هم رد کرد تو این مدت کاملا از هم بیخبر بودن تا اینکه یک هفته پیش در یک مجلسی همو دیده بودند .

این دفعه دیگه دوستم واقعا داره از دست میره چون پسره کلی گریه کرده بود و گفته بود  بعد از تو  دیگه هیچ وقت ازدواج نمیکنم ولی تو باید منو فراموش کنی  وضعیت مالی خانواده دوستم خیلی خوبه ولی دوستم چند بار بهش گفته که پول برام اهمیتی نداره اما اون اقا میگه من با چه رویی خواستگاری بیام  ؟

دوستم هم میگه نمیخوام خودمو بهش تحمیل کنم ولی با کس دیگه ای هم نمیتونم زندگی کنم چون بعد از سه سال دوری حتی ذره ای از علاقم کم نشده که هیچ بیشتر هم شده من هم فقط میخوام لطف کنید راهنمایی کنید چطور میشه به یه پسر اطمینان داد پول و کار ثابت مهم نیست وقتی هیچ مشکل دیگه ای ندارن و دو طرف هم عاشق هم هستند .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

در امر کار و ازدواج بلاتکلیفم

سلام دوستان
من مدهاست که با خانواده برتر آشنا شدم . من از خوانندگان خاموشم البته تا جایی که نظراتم کمک کنه  کم و بیش نظر میگذارم .
من دختری زیر سی سال هستم و در رشته ی تحصیلی درس خوندم که بازار کار محدود و خیلی سخت داره از طرفی از خانواده ی اقتصادی متوسط و کارمندی و تحصیلکرده هستم و از لحاظ شخصیتی دختری هستم که هیچ وقت نتونستم براحتی خواسته ی مالی از خونوادم داشته باشم و تا جایی که تونستم حتی مقطعی و موقت با حقوق خیلی خیلی کم کار کردم و مایحتاجم رو تهیه کردم .
البته خانواده این طور نیست که اصلا خرجی ندن و یا نخوان بدن  خودم برام سخته بگیرم چون به هرحال شرایط اقتصادی مستاجری و اجاره های بالا هزینه های زندگی وجود داره .
سعی کردم همیشه قانع باشم و از لحاظ فردی دختری هستم که به کار در بیرون چه به لحاظ مالی و چه روحی نیازمندم اما متاسفانه نتونستم شغل مناسبی پیدا کنم و تصمیم گرفتم برای ورود به بازار کار رشته ی خودم که ازمون وروی سخت و پذیرش کم داره خودم رو اماده کنم .
اما مساله اینجاست که به جهت دور شدن از فضای درسی و دغدغه های فکری و مشکلاتی که دارم که موضوع صحبتم در اینجا نیست .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

سوال از خانم هایی که مورد توجه شوهرشون هستند

سلام دوستان
از خانومایی که شوهراشون خیلی دوسشون دارن و بهشون احترام میذارن می خواستم بپرسم چه کارایی در اول زندگی انجام دادن که  شوهراشون اینجوری شدن؟
دومین سوالم هم اینه که نامزدم میگه زبونت به محبت نمی چرخه و زبونت سرد و معمولیه ، میخواستم بدونم منظورش از محبت و شیرین زبونی چیه ؟ خانوما چه کلماتی و جملاتی به کار میبرین که دوس دارن ؟
و سومین سوالم هم اینه... اگه نامزدتون خیلی زود عصبانی میشد و فهمیدین که زود رنج و عصبیه باهاش بهم میزدین ؟ یا طبیعیه ؟ هنوز عقد نکردیم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

من تو رو نمی خواستم به خاطر اصرار خونواده اومدم

سلام

به نظر شما این حرف غرور ادمو از بین میبره که ادم تو اولین جلسه خواستگاری سنتی به پسره بگه که اگه به اجبار خونوادت اومدی یا دلت پیش کس دیگه ای گیره و یا از من خوشت نیومده با خونواده ها رو در وایستی داری بگو تا من خودم جواب رد بدم .

اخه دیدم بعضیا میگن بعد از چند هفته رفت و آمد یا بعد از عقد یا حتی بعد از ازدواج پسر گفته که من تو رو نمی خواستم به خاطر اصرار خونواده اومدم و از این جور دلایل .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

خواستگار خواهر کوچکترم از من خواستگاری کرده

سلام به همگی

من 26 سالمه و تا الان خواستگارایی که تا این سن داشتم به دلایلی خوب نبودند و یک ابجی که 23 سالش هست دارم که ابجیم یک خواستگار داشته  که  از هر نظر خوبه . این اقا دو بار خواستگاری کردند که هر دو بار ابجیم جواب رد داده میگه تفاوت سنیمون زیاده و کلا علاقه ای بهش ندارم  و بعد از دومین باری که ابجیم قبل ماه رمضون بهش جواب رد داد بعد اون اقا بعد از ماه رمضون  دوباره خواستگاری کردند ولی این دفعه نه از ابجیم از من خواستگاری کردند .

خوب این اقا شرایطش از هر لحاظ خوبه و سنشم خوب به من میخوره سن این اقا 31 سالشون هستش ، حالا مشکل من اینکه نمیدونم باید چیکار کنم خانوادم همه راضی اند ولی من میترسم چون اون اقا از ابیجم اول خوشش اومده بوده نه من ، در صورتی که هر دومون رو هم قبلا دیده بودند چون شهر مون کوچیکه و همه همدیگه رو تقریبا میشناسند و اگر این اقا رو قبول کنم در اینده دچار مشکل نمیشم ؟

از این نظر که خوب دیگه ابجیم رو بیشتر میبینه و من فکر مینکنم ایشون شاید با هر بار دیدین ابجیم نمیدونم مثلا به خودشه بگه من این رو میخواستم ا، نتخابم این بود یا مسائل دیگه واقعا موندم چیکار کنم .

چون این اقا بار دوم که خواستگاری کردند تقریبا یکسال از خواستگاری دفعه اولشون میگذشت این اقا که اینقدر اصرار به ازدواج با ابجیم رو داشتند چطوری میشه که وقتی همش ببندش بتونه فراموش کنه .

ممنون میشم با راهنمایی هاتون کمکم کنید واقعا موندم چیکار کنم .

التماس دعا

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

تجربیات شما در مورد میزبانی از اولین خاستگار

سلام

دختری 23 ساله ام قراره چند روز دیگه خواستگار برام بیاد بار اولمه خیلی استرس دارم.  چه رفتار و برخوردی باید داشته باشم ، آقایون بیشتر چه سوالایی مطرح میکنن و چه مسایلی براشون مهمتره ؟ از آقایون و خانوم های سایت خواهش میکنم راهنماییم کنید .

فرزند اول خانواده هستم و هیچ گونه تجربه ای از مراسم خواستگاری ندارم خواهر برادر بزرگترم ندارم که راهنماییم کنن ، حتی نمیدونم چه لباسی برای این مراسم مناسبه

میخواستم بدونم در جلسات خواستگاری پسرا بیشتر به چی توجه میکنن و دختر خوب از نظرشون چه ویژگی هایی داره ؟

با تشکر از همگی

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

خواستگارم پیشنهاد داده اجازه ازدواجم رو از دادگاه بگیرم

سلام

3 ماه با پسری به قصد ازدواج آشنایی و دوستی داشتیم بعد 3 ماه به خواستگاری من اومدن و پدرم به دلیل اینکه این آقا دیپلم هستند و شغل آزاد در بازار دارن مخالفت میکنند ولی از نظر اخلاق و ایمان و مذهب و فرهنگ و صداقت و اصالت خانوادگی کاملا شرایطش ایده آله ...

پدرم اوایل اجازه خواستگاری هم نمیداد و بدون شناخت به این پسر به خاطر اینکه خانه شان در محله ای کمی پایین تر از ماست هزار تهمت و بد و بیراه به اینا گفتن  ( ندیده و بدون تحقیق )

من هم خودم دیپلمه و پشت کنکوری هستم و این اقا قبول کرده با من تا فوق دیپلم بخونه نه بالاتر ، ولی پدرم مخالفه ولی ما بهم علاقه داریم و خانواده اون و مادر من موافقند و اینم بگم که از لحاظ فرهنگی هم کفو هستیم .

پدرم هم میدونه خانواده خوبین ولی مخالفه و میگه درامد پسره کمه خب درامد اول زندگی همه همینجوره .

این آقا پسر به من پیشنهاد دادن که بریم دادگاه و حق ازدواج رو بگیریم و حتی قبول کرده خودش جهیزیه رو بده . ولی من میترسم از این کار که یه وقت به خاطر این کارم بعدا سرکوفت بخورم یا به خاطر اینکه پدرم پشتم نیست به مشکل بخورم.

از طرفی هم نمیخوام بهم بخوره. دیگه نمیدونم باید چیکار کنم راهنماییم کنید

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

اگه در دوران آشنایی، با نامزدم درد دل کنم زشته ؟

سلام

یک سوال خنده دار اما واقعا  برام مشکله

من دختری هستم که به تازگی نامزد کرده ام ... نامزدی برای شناخت ، چون فامیلیم و نیازی به شناخت  نبوده و کلی میشناسیم همو ... لطفا نگین ممکنه فامیل هم تو زرد از آب در بیاد  و نامزدی برا شناخت بیشتره و معلوم نیس ازدواج  کنین  یا نه و ...

حتی  تاریخ تالار هم مشخص  کردیم و همه چیز آماده س ولی یکی از اقواممون فوت کرد و همه چیز  موکول شد به اینده .

چون اینا رو کاملا میدونم و نامزدم از نظرم تک هستش و شناخت کافی ازش دارم   ... نیومدم  اینارو بگم بلکه فقط خواستم بگم راجع به سوالی که میخوام بکنم راهنماییم کنین  نه اینکه  تک تک جملات رو ببرین زیره ذره بین .

حالا سوالم ؛

من اگه در این دوران  که همش ارتباط  پیامکی  و تلفنی داریم  و گاهی اوقات هم همو میبینیم ، اگه من براش ناز کنم ، یعنی چجوری بگم بخوام ظریف جلوه کنم ... از دردایی که دارم بگم  ( نه که الکی ..  راستشو بگم ) زشته؟

یکبار حالم بد بود بهش گفتم حالم بده میگف  دلت درد میکنه ؟ خخخخخ

برا همین چیزا میگم که اگه اینطوری برداشت کنه زشته؟ یا منو یه دختر  رو باز و سبک نشون میده که از دردام بهش بگم ؟ یا ناز نازی ؟

خودتون رو جای نامزد من بذارید و نامزدتون باهاتون راحت  صحبت  کنه که البته من زیادم اینطور نیستم ولی بازم .   شما نظرتون دربارش چیه؟

بازم ممنون میشم اگه کسی اطلاعات و تجربیاتش  رو در زمینه  دوران نامزدی و عقد اختیارم بزاره  و لااقل  در حدود یه جملهههه  تجربه تون ازین دوران بگید تامن و جوونا ی امثال  من پند بگیرند .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

داشتم زندگیم رو میکردم که یه خواستگار سمج پیداش شد

سلام
من دختری هستم که 17 سالمه و به شدت عاشق درس خوندن. یعنی تنها مساله مهم زندگیم تو این تو دو سال باقی مانده کنکور و انتخاب رشته مورد علاقم توی دانشگاهه.
حالا ما داشتیم با این روال زندگیمونو میکردیم که یکدفعه یه خواستگار سمج سرو کلش پیدا شد. میتونم بگم از 100% ایده ال های من  95% رو داره. هم از لحاظ مالی هم فرهنگی و ... عالی هستن و خود اون اقا پسر هم 20 سالشه.
من جواب منفی دادم بخاطر اینکه هنوز اصلا به ازدواج فکر نمیکنم و فقط میخوام رو درسم متمرکز باشم ولی اونا دوباره اومدن اصرار که بذارید فقط یک جلسه بیایم .
چون شرایطشون عالیه پدر و مادرم هم اصرار به این امر دارن ولی من همش میگم از کجا معلوم که بهتر از این شرایط قرار نیست به وجود بیاد. بعدم حس میکنم این سن خیلی کمه برای ازدواج . میترسم به شکست برسه و ...
البته اینو بگم که اصلا مخالفتی برای درس خوندن من ندارن و خود اون اقا پسر هم دانشجو هستن . دقیقا باید چیکار کنم؟
میخواستم اگه مقدوره دوستان راهنماییم بکنن.
خیلی ممنون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

دید خوبی نسبت به پسری که مجردی تو شهر غریب زندگی می کنه ندارم

27 تیر 95 :

سلام خدمت عزیزان
من دو ماه پیش مشکلم رو اینجا مطرح کردم و راهنمایی خواستم. راستش من هنوز مشکلم حل نشده و ایشون همچنان پیگیر ازدواج با بنده هستن. میگن یا تو یا هیچ کس دیگه و تو این تصمیمشون هم به شددت مصر هستن! البته من این حرفای پسرها رو خیلی جدی نمی گیرم ولی مسئله برای ایشون خیلی جدی تر از این حرف هاست...

من تو این مدت دو جلسه با ایشون حضوری صحبت کردم. یک جلسه با اطلاع خانواده ها و حضور مادرم و جلسه بعدی رو بدون اطلاعشون که هنوز هم بابت این کارم خودم رو سرزنش میکنم البته قرارمون تو یه جای عمومی بود و هیچ اتفاقی هم نیفتاد!و ایشون هم مثل جلسه قبل برام حرمت قائل بودن. لطفا فکر بدی نکنید..

بعد از اولین دیدارمون هم خودم هم خونوادم به ایشون جواب منفی دادیم. البته بیشتر مادر و خواهرم مخالف بودن پدرم تقریبا راضی بودن و کلا به من هم مهلت فکر کردن ندادن! دلیل مخالفتشون هم پایینتر بودن سطح خونوادگی اونا نسبت به ماست و شغل این آقا که شهر دیگه هستن و دلیل خودم هم بعلاوه این دو مورد کوتاهی قد ایشون هم بود! هم قد همیم! در صورتی که همه می دونن یکی از ملاکای من قد بلند بودن طرفه! ولی خب قد کوتاه لاغر نیستن خدا رو شکر خخخ اندامشون خوبه .

بعد از اینکه ما جواب منفی دادم ایشون پیگیری هاشون و واسطه فرستادن هاشون بیشتر شد. علاقشون که دیگه هیچ ...مثال زدنیه! من هر چقدر به ایشون بیشتر بی محلی میکردم اون علاقش بیشتر میشد...

من هر چقدر بیشتر تندی میکردم اون صبوریش بیشتر می شد تا اینکه خودم هم بهش علاقمند شدم...!خواهشا سرزنشم نکنید اخه از دختری با احساسات من نمیشه انتظاری بیشتر ازین داشت.

علاقم هم به ایشون بی دلیل نیست من هر چقدر از اخلاق خوبشون بگم باز هم کمه اونقدر محبتش به من زیاده که قابل گفتن نیست...من تو این مدت که با ایشون در ارتباط بودم تا حد زیادی شناختمشون به شدت در مقابل خونواده و آشنایان مسئولیت پذیر هستن .

خیلی با پشتکار و زبر و زرنگن. سنش کمه 26 سالشه ولی تجربه یه مرد بزرگتر رو داره و بلده تو موقعیتای مختلف چکار کنه که همه چی سر جاش باشه...دوستان گفته بودن ببین تفریحاتش تو اون شهر چیه منم به این موضوع خیلی دقت کردم و متوجه شدم جر با دوستان متاهلش که بچه هم دارن با کسی رفت و امد نمی کنه کلا روابط خونوادگی رو ترجیح میده به مجردی...و در مورد ماهواره هم خیالم کاملا راحته از ایشون چون بیشتر مواقع سرکارن و بقیه رو هم صرف من یا امور شخصی می کنن و اکثرا همزمان برنامه های تلویزیونو با هم میبینیم:))

تو این مدت از سلامت اخلاقیش مطمئن شدم و خیالم راحته که با آدمای سربراهی نشست و برخاست داره و سرشم به کار گرمه...اون الان منتظره که من جواب مثبت بهش بدم تا بیاد شهر خودمون برای کار. پیشنهاد کار هم داره و ازین بابت نگران نیستیم

مشکل من نارضایتی خونوادمه که همش میگن ما با اینا وصلت کنیم مردم چی میگن؟ من نمی فهمم اینکه خونوادش از لحاظ مالی پایینن چه اشکالی داره؟ مهم اینه خودش چقد توانایی داره...مشکل خودم هم فقط قدشه! میترسم بعدا با دیگران مقایسش کنم...

خواهرمم همش میگه برای تو موردای بهتر میاد انقد عجله نکن..دیگه نمی دونه من خیلی ساله که دارم اذیت میشم از تنهایی و حالا که مرد مورد علاقمو پیدا کردم هی بهم میگن تحمل کن...آخه دیگه چقدر به گناه بیفتم؟ بخدا بسمه هر چی تحمل کردم...

تا این سن خیلی ها برام اومدن و رفتن ولی هیچ کدوم اونی نبود که میخواستم هیچ کدوم مردونه پای حرفشون وانستادن جز این...از طرفی هم من ادمی هستم که دوس دارم خونوادم از کاری که می کنم رضایت داشته باشن و همراهیم کنن اینطوری من مشتاق ترم میشم. میترسم بعدها رفتارشون با ایشون خوب نباشه و به زندگیم لطمه وارد شه. البته اونقدی اخلاقش خوب هست که مطمئنم نظر خونوادم عوض میشه.خیلی حالم بده این روزا انگار دارم روزه شک دار میگیرم..نمی تونم تصمیم قطعی بگیرم. اون تا هر وقت که بخوام منتظرم می مونه اونقدی دوسم داره که به این زودی عقب نکشه...کاش یکی بود بهم میگفت چی درسته چی غلط...خواهشا اگه کمکی ازتون برمیاد ازم دریغ نکنید و منو مثه خواهرتون بدونید...

ممنونم از همتون ببخشید زیاد شده شرمنده

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

می خوام با کسی ازدواج کنم که زیاد کاری به کارم نداشته باشه

26 تیر 95 :

سلام خسته نباشید
دوستان من قبلا یبار دیگه اینجا سوال مطرح کرده بودم راجب ازدواج با کسی که کاری به کارم نداشته باشه .
این بار سوالم بی ربط به قبلی نیست. اما میخواستم تو اقایان ممکنه موردی باشه که نخواد ازدواج کنه اما مجبور باشه و اینکه ممکنه همسری رو قبول کنه که زیاد علاقه به ازدواج نداره.
و در کل باید چطوری برای یه پسر توضیح داد که مثلا زیاد مایل به ازدواج نیستم اما مجبورم و شرط بذاره هر کس زندگیه خودشو بکنه .
اما خب یه سری قوانین ازدواجم رعایت کنن مثل تمکین و .... اما برای موارد شخصی کسی تو کار دیگری دخالت نکنه. امیدوارم توضیحم واضح باشه حالا اگه دوستان جواب بدن بازم خودم شاید توضیح بدم.
و اینکه نمیخوام چیزیو باز کنم از زندگی فقط صرفا نظرتون را راجب این موضوع میخوام بدونم و اگاه بشم ایا چنین فردی هست یا نه و ایا میشه چنین چیزی رو واسش توضیح داد یا نه و کاری  به درست و غلطیش ندارم و یه اگاهی و راهنمایی میخوام.
میدونم شاید بگید داستان زیاد میخونم و اینا ولی من خیلی از موارد ازدواج میگم برقرار باشه اما واسه موارد شخصی که خیلی باعث ضرر به زندگی اشتراکی نمیشه . میخوام که  طرفین کاری به کار هم نداشته باشن و عملا عاطفه خاصی وجود نداره بین طرفین . و فقط از حضورتون یه راهنمایی میخوام.که چطوری باید بیان کرد و ایا امکان پذیره؟
خیلی ممنون.
منتظر راهنماییتون هستم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

نقش بی محلی دختر در تادیب پسری که قصد ازدواج با اون رو داره

سلام
دو نفری که قصد ازدواج دارند، سکوت و بی محلی دختر چقدر می تونه در تادیب پسر موثر باشه؟؟!!

نکته :
متن سوال به درخواست نویسنده حذف شد

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

نسبت به مسافرت های خواستگارم حساسم

سلام

من با یه اقا پسری قراره با هم ازدواج کنیم ، خانواده ها تقریبا خبر دارن ولی هنوز خواستگاری انجام نشده و منتظر هستیم تا کار پیدا کنه.

راستش من خیلی حساسم چون پیشش نیستم مثلا اون میخواد با خانوادش بره سفر خارج من دارم میمیرم از حسودی دلم نمیخواد بره ، دوست ندارم بدون من همچین جاهایی رو بره .

تو رو خدا بگین چیکار کنم . اگه هی بهش بگم نرو ازم سرد میشه بگین چیکار کنم درکم کنه ؟ چیکار کنم از حساسیتم کم بشه ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)