27 تیر 95 :

سلام خدمت عزیزان
من دو ماه پیش مشکلم رو اینجا مطرح کردم و راهنمایی خواستم. راستش من هنوز مشکلم حل نشده و ایشون همچنان پیگیر ازدواج با بنده هستن. میگن یا تو یا هیچ کس دیگه و تو این تصمیمشون هم به شددت مصر هستن! البته من این حرفای پسرها رو خیلی جدی نمی گیرم ولی مسئله برای ایشون خیلی جدی تر از این حرف هاست...

من تو این مدت دو جلسه با ایشون حضوری صحبت کردم. یک جلسه با اطلاع خانواده ها و حضور مادرم و جلسه بعدی رو بدون اطلاعشون که هنوز هم بابت این کارم خودم رو سرزنش میکنم البته قرارمون تو یه جای عمومی بود و هیچ اتفاقی هم نیفتاد!و ایشون هم مثل جلسه قبل برام حرمت قائل بودن. لطفا فکر بدی نکنید..

بعد از اولین دیدارمون هم خودم هم خونوادم به ایشون جواب منفی دادیم. البته بیشتر مادر و خواهرم مخالف بودن پدرم تقریبا راضی بودن و کلا به من هم مهلت فکر کردن ندادن! دلیل مخالفتشون هم پایینتر بودن سطح خونوادگی اونا نسبت به ماست و شغل این آقا که شهر دیگه هستن و دلیل خودم هم بعلاوه این دو مورد کوتاهی قد ایشون هم بود! هم قد همیم! در صورتی که همه می دونن یکی از ملاکای من قد بلند بودن طرفه! ولی خب قد کوتاه لاغر نیستن خدا رو شکر خخخ اندامشون خوبه .

بعد از اینکه ما جواب منفی دادم ایشون پیگیری هاشون و واسطه فرستادن هاشون بیشتر شد. علاقشون که دیگه هیچ ...مثال زدنیه! من هر چقدر به ایشون بیشتر بی محلی میکردم اون علاقش بیشتر میشد...

من هر چقدر بیشتر تندی میکردم اون صبوریش بیشتر می شد تا اینکه خودم هم بهش علاقمند شدم...!خواهشا سرزنشم نکنید اخه از دختری با احساسات من نمیشه انتظاری بیشتر ازین داشت.

علاقم هم به ایشون بی دلیل نیست من هر چقدر از اخلاق خوبشون بگم باز هم کمه اونقدر محبتش به من زیاده که قابل گفتن نیست...من تو این مدت که با ایشون در ارتباط بودم تا حد زیادی شناختمشون به شدت در مقابل خونواده و آشنایان مسئولیت پذیر هستن .

خیلی با پشتکار و زبر و زرنگن. سنش کمه 26 سالشه ولی تجربه یه مرد بزرگتر رو داره و بلده تو موقعیتای مختلف چکار کنه که همه چی سر جاش باشه...دوستان گفته بودن ببین تفریحاتش تو اون شهر چیه منم به این موضوع خیلی دقت کردم و متوجه شدم جر با دوستان متاهلش که بچه هم دارن با کسی رفت و امد نمی کنه کلا روابط خونوادگی رو ترجیح میده به مجردی...و در مورد ماهواره هم خیالم کاملا راحته از ایشون چون بیشتر مواقع سرکارن و بقیه رو هم صرف من یا امور شخصی می کنن و اکثرا همزمان برنامه های تلویزیونو با هم میبینیم:))

تو این مدت از سلامت اخلاقیش مطمئن شدم و خیالم راحته که با آدمای سربراهی نشست و برخاست داره و سرشم به کار گرمه...اون الان منتظره که من جواب مثبت بهش بدم تا بیاد شهر خودمون برای کار. پیشنهاد کار هم داره و ازین بابت نگران نیستیم

مشکل من نارضایتی خونوادمه که همش میگن ما با اینا وصلت کنیم مردم چی میگن؟ من نمی فهمم اینکه خونوادش از لحاظ مالی پایینن چه اشکالی داره؟ مهم اینه خودش چقد توانایی داره...مشکل خودم هم فقط قدشه! میترسم بعدا با دیگران مقایسش کنم...

خواهرمم همش میگه برای تو موردای بهتر میاد انقد عجله نکن..دیگه نمی دونه من خیلی ساله که دارم اذیت میشم از تنهایی و حالا که مرد مورد علاقمو پیدا کردم هی بهم میگن تحمل کن...آخه دیگه چقدر به گناه بیفتم؟ بخدا بسمه هر چی تحمل کردم...

تا این سن خیلی ها برام اومدن و رفتن ولی هیچ کدوم اونی نبود که میخواستم هیچ کدوم مردونه پای حرفشون وانستادن جز این...از طرفی هم من ادمی هستم که دوس دارم خونوادم از کاری که می کنم رضایت داشته باشن و همراهیم کنن اینطوری من مشتاق ترم میشم. میترسم بعدها رفتارشون با ایشون خوب نباشه و به زندگیم لطمه وارد شه. البته اونقدی اخلاقش خوب هست که مطمئنم نظر خونوادم عوض میشه.خیلی حالم بده این روزا انگار دارم روزه شک دار میگیرم..نمی تونم تصمیم قطعی بگیرم. اون تا هر وقت که بخوام منتظرم می مونه اونقدی دوسم داره که به این زودی عقب نکشه...کاش یکی بود بهم میگفت چی درسته چی غلط...خواهشا اگه کمکی ازتون برمیاد ازم دریغ نکنید و منو مثه خواهرتون بدونید...

ممنونم از همتون ببخشید زیاد شده شرمنده

--------------------------

2 خرداد 95 :

سلام خدمت همه

یه راهنمایی میخواستم ازتون! راستش تقریبا یک ماه پیش یکی از بستگان برای پسرشون برای بنده اومدن خواستگاری. ایشون تو تهران کار می کنن و با شهر ما دو ساعت فاصله داره و البته اگه من جوابم به ایشون مثبت باشه میان شهر خودمون برای کار.

من یک بار جواب منفی دادم اما جدیدا باز هم بخاطر اصرار پسرشون باز هم مطرح کردن... از نظر اخلاقی مورد تائید همه هستن و دیپلمه هستن و چون پدرش رو در بچگی از دست داده از نوجوانی کار کرده و رو پای خودش واستاده الان از نظر مالی مشکلی نداره و خونه و ماشین هم داره. اختلاف سنیشون با بنده 4 ساله. تقریبا 10 سالی میشه که ساکن تهرانه و مجردی زندگی می کنه.

خودم هم فعلا دانشجو هستم و از نظر مذهبی نرمالم. یعنی حجابم کامله و اهل نماز و روزه هستم ولی خب نمازهامو خیلی منظم نمیخونم که اون حالا بحثش جداست .ایشون هم از نظر مذهبی با بنده تو یه سطحن فقط ایشون اوقات فراغتشون رو با ماهواره پر می کنن که من با این قضیه مخالفم و البته گفتن که کنار میذارن و وابستگی ندارن به ماهواره. از نظر ظاهری از 10 به ایشون 6 میدم! خیلی چهره شون به دلم ننشسته اما بعد چند روز کنار اومدم چون اخلاق خیلی خیلی برام مهم تره! البته من عکسشونو فقط دیدم و چون فعلا مرخصی نداشتن با اطلاع خونواده ها از طریق مجازی با هم صحبت کردیم. ایشون منو قبلا دیده بودن و قلبا مایل به ازدواج با بنده هستن ولی من تا حالا ندیدمشون!

خب حالا مشکل کجاست؟! مشکل اینه که راستش من دید خوبی نسبت به پسری که مجردی تو شهر غریب زندگی می کنه ندارم البته قصد تهمت یا هر چیز دیگه ای رو ندارم ولی خب تو این زمونه آدم نمی تونه خوشبین باشه به همچین شرایطی و دیگه اینکه من دوس داشتم همسرم از نظر مذهب و تحصیلات از من بالاتر باشن ولی ایشون این ویژگی رو ندارن!

البته تحصیلات به معنای عام یا همون مدرک داشتن نه! منظورم اینه دوس دارم اهل مطالعه و فرهنگ باشه چون خودم به درس علاقه زیادی ندارم ولی مطالعه آزادم زیاد بوده و هست. فقط تنها امیدم به اخلاق خوب و علاقه ای که به من دارن هست. در ضمن من از پسرایی که مثل ایشون خودساخته باشن و رو پای خودشون واستاده باشن خیلی خوشم میاد!اینطور آدم ها قدر زندگی رو بیشتر می دونن...

حالا بنظر شما من با ایشون حضوری صحبت کنم یا نه؟ و اگه صحبت کردم از کجا به سلامت اخلاقیشون پی ببرم؟ چون واقعا برام مهمه که همسرم چشم پاک باشه...و دیگه اینکه می ترسم بخاطر سختی هایی که کشیدن خسیس باشن خدای نکرده!:)

خیلیییی دو دلم !..واقعا ممنون میشم اگه راهنماییم کنید:) فقط زودتر بی زحمت


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)