اصلا اعتماد به نفس رفت و آمد با فامیل یا خیلی از دوستام رو ندارم

سلام
راستش من تو زندگیم خیلی شکست خوردم و عقبم . و الان اصلا اعتماد به نفس رفت امد با فامیل یا خیلی از دوستام را ندارم . ترک رابطه ام با فامیل و نرفتن به مهمونی ها گناهه ؟ من با رفتن به این جور جاها خیلی اذیت میشم چون  که هیچ حرفی واسه گفتن ندارم و بعدش همه هی در مورد وضعیتم میپرسن و من با این اوضاع داغون جز سرافکندگی چیزی ندارم !!
نه میشه جواب بزرگتر را نداد نه میشه ازشون خواست که چیزی نپرسن . فقط از نظر روحی تحت فشار قرار میگیرم . من برای اقوام همیشه آرزوی خیر و سلامتی میکنم ولی نمیتونم باهاشون رفت و امد کنم و خیلی سختمه و اذیت میشم . آیا این عدم رفت و آمد گناهه حتی اگه آدم تو دلش اونها را دوست داشته باشه یا براشون دعا کنه ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

به یه دختر 15 ساله ابراز علاقه کردم ولی ردم کرد

سلام

من یه پسر 20 ساله هستم که یکی از دخترای فامیل درجه یه کم رو دوست دارم یا حتی میتونم بگم عاشقشم. ایشون 15 سال داره. میدونم برا هر دومون زوده ولی من دوسش دارم. من شماره اونو دارم و هر از گاهی تو تلگرام با هم حرف میزنیم البته درباره مسائل روزانه و اصلا درباره عشق و عاشقی نیست.

من دیروز یه کاری کردم که نمیدونم کارم درس بوده یا نه ولی خیلی ذهنم رو مشغول کرده و الانم از دیروز حالم خوب نیست اصلا. دیروز وقتی که داشتیم با هم چت میکردیم خودمم نفهمیدم چطور شد که من علاقمو بهش گفتم. به این صورت که گفتم نظرت درباره من چیه ایشون گفت چه نظری منم گفتم خب یه دختر چه نظری میتونه داشده باشه درباره یه پسر ولی اون گفت تو فامیلی و چه دختر پسری؟!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ابراز علاقه برای ازدواج (۸۱ مطلب مشابه)

خواستگاری مدرن و ازدواج مدرن چیه؟

سلام
آیا برای ازدواج مدرن باید بین دختر و پسر از قبل رابطه ی دوستی ( چه دوست اجتماعی ،چه دوست پسر / دختر یا ... ) وجود داشته باشه و دختر و پسر از قبل با هم دوست باشند؟
آیا اگه پسری ،دختری را تو دانشگاه یا محیط کار ببینه و بعد از مدتی بدون رابطه قبلی یا دوستی با اون خانم، به اون دختر علاقه مند بشه و با خانواده به خواستگاری دختر بره، این ازدواج سنتی محسوب میشه یا مدرن ؟ آیا بهتره تو این موارد مثل مثال بالا ؛
1- پسر اول با اون دختر دوست بشه ( دوستی با روابط محدود و کنترل شده ) و اخلاق همو بهتر بدونن و بعد با خانواده مطرح کنه و اقدام کنه یا
2- بهتره قبلش بره با اون خانم صحبت کنه و با اون خانم در میون بذاره ( بدون ایجاد هیچ گونه  رابطه و دوستی ) که میخواد بره خواستگاریش و بعد با خانواده اقدام کنه یا
3- یا بهتره از همون اول بدون گفتن به دختر، با خانواده اقدام کنه
خانمها بیشتر کدوم یکی از این سه رو ترجیح میدن؟ یا روش دیگه ای اگه در نظر دارین بفرمایین
در کل خانمها بیشتر با کدوم نوع ازدواج موافقن؟ سنتی یا مدرن ؟
اگه مثالی دارین بگین. دلیلتون را هم بفرمایین.

مرتبط :
دوستی به قصد ازدواج فرصت ازدواج بهتر رو از دختران میگیره
باور های غلط در مورد دوستی !
نمی تونم سابقه ی دوستی خواستگارم کنار بیام
۲۵ دلیل اشتباه بودن دوستی‌های قبل از ازدواج
میگفت من تو را برای دوستی نمی خوام
خطر انتخاب تحمیلی همسر در روابط با جنس مخالف

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

همه ش خودم رو با دیگران مقایسه میکنم

سلام دوستان

من پسری هستم 27 ساله و میخوام ازتون مشورتی بگیرم. من به این سن رسیدم اما از خدا گلایه دارم . فکر میکنم که خدا بین بنده هاش فرق قائله . ببینید شاید براتون خنده دار بیاد اما شاید در جاهلیت هستم . شما راهنمایی کنین .

مثلا میگم چرا از بین این همه پول خونه شغل مغازه زمین و ... چیزی به ما نرسیده و همیشه باید بدو بدو کنیم؟ توی خود سرزمین ما چند میلیون خونه هست؟ من الان خونه ای ندارم. با پدرم کاری ندارم. هر چند ایشون هم جز یک خانه چیز دیگری ندارند که قیمت خاصی هم نداره.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

چطور از بی حرمتی بقیه نسبت به خودمون جلوگیری کنیم ؟

سلام دوستان خوبم
خواهش میکنم و استدعا میکنم کسایی که حرف منو قبول دارن نظر بدن و راهنمایی کنن .
میدونم این سوال به فرض تایید  خیلی ممکنه حواشی داشته باشه اما من شخصا معتقدم ادم وقتی مجرد باشه از اون احترام و عزتی که بقیه برخوردارند محرومه .
مثلا تو خونه وقتی همه بچه ها جمع میشن پدر و مادر معمولا تو اخم و تند صحبت کردن و یا واگذار کردن کارها و دستور دادن و بیگاری کشیدن با بچه مجرد مخصوصا دختر راحت ترن ( پسرها را میترسن برن معتاد شن و ... ) تو فامیل هم همینطور.
اگر دقت کنیم نوع برخورد و احوالپرسی و تحویل گرفتن متاهل ها با مجردها تفاوت محسوس داره. خود خواهر برادرا هم همین طور. اگر شما با خواهر متاهلت دسته گل به اب بدی شما خیلی بیشتر مورد عتاب و خطاب قرار میگیری و مسلما به طرز محسوسی ملاحظه حضور شوهرش و .... میشه
این موضوع ربطی به تحصیلات و نحوه معاشرت و گرم گرفتن و ..... ماها نداره و من احساس میکنم ذاتا دلیلی برای اینکه احترام و شخصیت داشته باشیم برای اونا وجود نداره . حالا با این اوصاف راهنمایی کنید چطور از بی حرمتی بقیه مخصوصا پدر و مادرمون نسبت به خودمون جلوگیری کنیم ؟
به هر حال وقتی به بقیه احترام میذاریم توقع داریم همون طور باهامون برخورد بشه

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

چطوری شرایط یه مرد مناسب برای زندگی رو در خودم بوجود بیارم ؟

به نام خدا

سلام

پسری هستم که داره خودشو برای کنکور آماده میکنه. مشکل من از جایی شروع میشه که از سن ٧-٨ سالگی بخاطر شغل پدرم مجبور شدیم مدام هر چند سال یکبار از شهری به شهر دیگه منتقل بشیم . و اینطوری شد که من توی چندین شهر مختلف از جمله اراک و شیراز و یزد و رشت و ..... زندگی کردم و درس خوندم .

بخاطر همین مسائل من هیچوقت دوست و رفیق ثابت و مشخصی نداشتم ، بیرون نمیرفتم و خلاصه گوشه گیر و خونه نشین شدم . البته این موضوع یه محاسنی هم نداشت که برای من کتابام بهترین دوستام بودن و یا چشم گوشم خیلی بسته بود مثلا در مورد حامله شدن ، فکر میکردم بچه ها یکسری ذرات معلق در هوا هستن که مادر اونا رو تنفس میکنه و وقتی ازدواج کرد ، وجود مرد و عشق باعث فعال شدن اونا میشه... !

بخاطر گوشه گیری هام خیلی اذیت شدم مخصوصا توسط دخترای فامیل و عمه هام. البته واقعا بنظرم راست میگفتن خیلی اوضام خراب بود. من خواهری ندارم و بجز دخترای فامیل با هیچ دختر غریبه ای برخورد نداشتم با اینکه خیلی گرم مزاج هستم.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

دیدید تا حالا یه پسر ٩ ساله عاشق بشه ؟!

سلام

من یه پسر هجده سالم ،‌ شرایط ازدواج دارم ، خواهش میکنم نگید اقا بچه اى و این حرفا ، میخواید بگیدم بگید اما حالمو درک کنید ،‌من چند وقته عاشق یه دختره ام ، یعنى ٦ ساله عاشقشم ،‌اره از یازده سالگى ، من دیوونشم .

بعد از اون به اقتضاى سنم از دختراى مختلف خوشم میومد اما این خانوم با همه برام فرق داشت
من یادمه نه سالم که بود میدیدمش یه جورى میشدم ،‌همین دیشبم تو عروسى دیدمش خیلى واسه اینده انگیزه پیدا کردم! مامانم و خواهرمم میدونن دوسش دارم ،‌اگه بخوام ازدواج کنم ، بابام یه مغازه و خونه و ماشین و خرج عروسیو میده ،‌بابام جانبازه ، سه ماه کسرى خدمت ، با بسیج و احتمالا ازدواج و درس هم ، شاید روى هم سه ماه برم سربازى ، درسمم میخونم کنارش یه کارم میکنم ،‌میدونم همه چى پول نیست ، اما من اگه دست نجنبم این ممکنه از دستم بپره . اخه فقط دو سال ازم کوچیکتره . خیلى دوسش دارم ،‌اى خدا ...

چیکار کنم ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

ظاهرا علاقه ام به ازدواج فقط برای رفع نیاز جنسیه

با سلام

من 25 سالمه. شرایط ازدواجم تقریبا فراهمه، ولی تازگی ها متوجه شدم علاقه ام به ازدواج فقط برای رفع نیاز جنسیمه. یعنی وقتی به زندگی مشترک و دغدغه هاش فکر میکنم پشیمون میشم و دیگه دوست ندارم ازدواج کنم.

تو محله کارم و خونه همه بهم میگن خیلی مسئولیت پذیری ولی من وقتی به مسئولیت سنگین ازدواج فکر میکنم با خودم میگم ول کن ازدواج رو سری رو که درد نمیکنه با دسمال نمیبندن.

بنظرم درسته نیست من برم ازدواج کنم برا رفع نیاز جنسیم و مسئولیت هام رو درست انجام ندم. خواستم نظر دوستان رو در این باره جویا بشم.

با تشکر 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

آقایون متاهل ، بعد چند سال زندگی از خانم تون چه انتظاراتی دارید ؟

سلام

من یه خواهر دارم وقتی نوزاد بوده اب جوش ریخته روش یه سمت بدنش یعنی یه دست و پاش سوخته، الان 30 سال گذشته از سوختگی، فقط چروکی بوست مونده، اون وقت هر چی خواستگار میاد واسش از تحصیل کرده بگیر تا بی سواد قضیه رو میفهمن دیگه بر نمیگردن .

خواهرم قیافه ش خوبه. بخاطر درس 10 سالی از خونه دور بوده ولی همیشه مواظب ابروی خودشو خانواده ش بوده زندگی سرش میشه ، مثل منو همسن های من  نیست که از زندگی زناشویی هیچی سرمون نشه.

  این اقایون چرا به این جزئیاتی که هیچ تاثیری تو زنگی ایده ال داشتن نداره گیر میدن ، مگه شما هر روز به بدن زنتون نگاه میکنید؟ بی عیب و نقص بودن ضامن خوشبختیه؟

اونقد از مردای ایرانی دلم پره که میخوام اینجا ازدواج نکنم . اصلا هر جور شده برم از ایران یکی رو پیدا کنم که منو بخاطر این که انسانم بخواد نه بخاطر ظرافت زنانه و ....

کاش اونایی که چند ساله زن دارن میگفتن الان بعد چند سال از یه زن چی میخوان تو زندگی و اینکه اگه زمان برمیگشت به عقب عملکردشون چطوری میشد در مورد ازدواج؟

مرتبط با زندگی متاهلی:

متاهل ها آیا از ازدواج خود راضی هستید ؟

آقایون متاهل ، ازدواج واقعا ارزشش رو داشت؟

متاهل ها ، یه کم در مورد زندگی واقعی بگید

نصایح آقایون متاهل به دختران مجرد

خانمای متاهل ، ازدواج واقعا ارزشش رو داشت؟

درس هایی که از زندگی متاهلی نزدیکان تون گرفتید رو بگید

خانومای متاهل، میشه بعد از ازدواج اخلاق و رفتار مرد رو تغییر داد؟

تفاوت های مجردها و متاهلین از نظر معنوی

نصایح خانم های متاهل به دختران مجرد

نسبت به آدم های متاهل حسادت شدید دارم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

می خوام برای کنکور بخونم ولی خونه مون آرامش نداره

دوستان

پسرم ، هیجده سالمه و چند روز دیگه کنکور دارم . پدرم فوت کرده و تو سال کنکورم پدر بزرگ و مادر بزرگم فوت کردن یعنی حدود هفت هشت ماه پیش . وضع روحیم داغون داغون بوده و وقتم هر جور بگید با این مراسمات تلف شده و متاسفانه رسم خونواده و این چیزا خیلی بدترش کرده .

به شدت زود رنج و اعصاب خراب شدم و خیلی زود جوش میارم و به جای اینکه اطرافیان یکم مرهم باشن هر روز دارن زندگیو جهنم تر میکنن . داداش بزرگتر دارم که چون خودش درسش خوب نبوده هی میگه کی تا کنکور همیشه مثل بچه دو ساله ها سر و صدا میکنه سر هر چیزی با مادرم بحث میکنه و اعصاب واسم نمیذاره و اصلا ضد آرامشه .

مادرمم خیلی رو مخم میره یعنی همیشه سرکوفت این که داداشم بد رفتاری میکنه سر من بدبخت دادش و میزنه منم هیچی نمیگم فقط وقتی تنهام تا میتونم مشت میکوبم تو دیوار تا آروم شم معذرت میخوام الان یکمم اعصابم خورده دارم تایپ میکنم . خونمون کوچیکه و گرنه با سر و صدا مشکلی ندارم هیچ وسیله ای هم واسه فرار از خونه ندارم که برم کتابخونه ای جایی درس بخونم .

ولی سوال اصلیم اینه چطور به فامیلامون بگم خونمون نیان حداقل این ده روز؟ متاسفانه فامیلامون اصلا درکی ندارن نسبت به کنکور و این چیزا و هی میان خونمون و بچه کوچیک هم دارن همش سرو صدا و حرررف که اصلا من از پر حرفی و صدای زیاد و شلوغی متنفرم و هی باید اینو تحمل کنم .

مادرم هر جا مهمونمون کردن منو بیچاره رو ول نمیکنه میگه باید بیای باهامون و گرنه هیچ دیگه حلالت نمیکنم و این حرفا ، چی بهشون بگم که سمتم نیان . آیا باید به خونوادم و فامیلامون توهین کنم؟ چی بگم بفهمن بخدا کلافم . خودم همه جوره زندگیم رو هواست خدا هم همجوره میفرسته بدبختی .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

احساس می کنم خواهرم دوباره ارتباط تلفنی مخفیانه داره

سلام خسته نباشید

اسمم سعید 27 سالمه ، یه خواهر دارم 9 سال از من کوچیکتره ، موقعی که دبیرستان بود حدودا دو سال پیش درگیر رابطه احساسی میشه اونم از راه دور و فکر کنم بصورت تلفنی.

مادرم از این جریان با خبر بود و میدونست ولی چون میترسید و از طرفی خواهرم کله شق بود ما در جریان نبودیم.  تا اینکه من میفههمم و خواهرمو از مدرسه میارم بیرون ، چون دیگه قادر به درس خوندم نبود و چند تا تجدید هم آورده بود.

گفتم یه چند وقتی از مدرسه و دوستهاش دور باشه تا بخودش بیاد ، تو این چند وقت یک بارم یه اشتباهی مرتکب شده ، دختر عمه م یه خورده دوست پسر زیاد داره و دیدم خواهرم باهاش زیاد گرم میگیره و من مشکوک شدم و یه شب گوشیشو چک کردم دیدم دختر عمه م میخواسته براش دوست پسر پیدا کنه و مثل اینکه خواهرمم بهش میگه شماره مخفی مو بده بهش .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

جنگ نرم و تغییر معیارهای ازدواج بعضی از جوانان ایرانی

با سلام و وقت بخیر
من اکثرا خواننده خاموش این سایت هستم و گاه گداری نظر میدم. اما به طور تقریبی در هر چند پست، یه پست تکراری بر میخورم مبنی بر اینکه خانم گفته همسرم رفتارش عوض شده دیگه مثل سابق دوستم نداره. یا حتی بهم گفته که به خاطر اندامت دوستت ندارم در حالی که من اندام جنسی زیبایی دارم. چهره مم زیباست و  ...
در جای دیگه آقا پسری گفته که در آستانه ازدواج هستم، و آلت من کوچیکه و از خانمای سایت نظر خواسته که شما همچین سایزی رو می پسندین و با همچین آقایی ازدواج می کنین.
جای دیگر سوال شده و خیلی هم تکراری، دختر مجرد می پرسه که من رنگ  واژنم تیره است و یا لبه های واژنم خیلی بیرون زده است و این منو خیلی نگران کرده. می ترسم ازدواج کنم و همسر آینده م اینو نپذیره و سوالاتی از این قبیل .
کلا برداشتی که میشه از این پست ها داشت اینه که ازدواج کلا داره حول محور مسایل جنسی میچرخه.  و مثال واضح برای صحت این گفته ام ، پسر ۱۷ساله ایه که میگه فشار جنسی رومه ولی شرایط ازدواج و ندارم . یعنی این نوجوون فقط داره از بعد جنسی به قضیه نگاه میکنه. آیا آمادگی و پختگی کامل برای زندگی مشترک و داره ؟ نداشته باشه، اصلا مهم نیست؟ نیاز جنسی کافیه دیگه .چرا ؟ پس بقیه ابعاد ازدواج کجا رفت؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) جنگ نرم ( آتش به اختیار ) (۶۲ مطلب مشابه)

موقع مواجهه با مهارت های جدید احساس ترس زیاد پیدا می کنم

با سلام خدمت دوستان

پسری هستم که هنگامی که به یادگیری مهارت یا مطلب جدیدی مثلا یک نرم افزار یا یک حوزه علمی نیاز پیدا می کنم از مواجه شدن با آن خودداری می کنم و به طور ناخوداگاه سعی می کنم اون موضوع رو فراموش کنم و تا جایی که امکان داره به سمتش نروم یا اینکه پس از مدتی نیمه کاره رهایش می کنم.

در چنین مواقعی یه احساس ترس زیاد پیدا می کنم و خودم رو از پیش باخته می دونم  که چگونه باید با این موضوع در ظاهر سخت یا انرژی بر مواجه شوم و می ترسم که از پسش بر نیایم و اون رو یاد نگیرم.

به همین دلیل شمار موضوعاتی که تابحال تا آخر پیگیرشون شدم کم هست. این رو هم می دونم که تا کاری انجام نشه خب چیزی حاصل نمیشه و خود به خود انجام نمیشه ولی در این مواقع سخت ترین کار جنگیدن با خودم هست. فکرم سعی میکنه عاقلانه توضیح بده که ضرورت یادگیری اون چی هست ولی قوای دیگه ای که استرس بر اون چیره شده و قدرت بسیار زیادی داره پذیرای چنین نکاتی نیست. این جنگ داخلی خیلی انرژی گیر هست و معمولا به پیروزی در من ختم نمیشه و حس و حال مضطرب گونه ای در آدم ایجاد میکنه.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

اگه پدر پولدار داشته باشی به همه چیز می ارزه !

سلام
من 32 سالمه . سال های قبل رفیقم همیشه بهم اشاره میکرد که اگه پدر پولدار داشته باشی به همه چیز می ارزه  ، اون وقت ها معنی حرفش رو خوب نمیفهمیدم تا حالا که به این سن رسیدم .
تو رشته ای فنی تحصیلکردم اون وقت ها شوق زیادی داشتم ک میتونم از طریق رشتم به پول زیادی برسم اما چه افسوس که حالا فقط یکار موقت دارم که حقوقش در حد همینه که شلوار کفش بخرم و شکمم رو باهاش سیرکنم .
بعضی رفیق هام رو که میبینم اونام کارشون در حد منه اما چون باباشون خیلی ثروتمنده همه جوره تامین شون کرده چند نفر از دوستام باباشون بهترین ماشین بهشون داده خونه براشون ساخته با بهترین دکوراسیون تو بهترین منطقه که پول اجارم نمیدن هزینه ازدواج رو باباشون داده و چند صد میلیون بهشون داده باهاش کاسبی کنن خیلی هم شادن و با دخترای درجه بالایی ازدواج کردن که دخترام ثروتمند و جهاز عالی در حد صد میلیون یا بالاتر داشتن . حالام که معنی حرفای رفیق قدیمیم رو میفهمم چی میگفت .
سوالم اینه که بابای ثروتمند داشتن تا چه حد میتیونه زندگی تون ر عوض کنه

مرتبط:

پدیده ای عجیب در تهران ، ازدواج با دختران بسیار پولدار

ازدواج یک پسر کارمند با یک دختر پولدار معقول است ؟

درسته که میگن پسرها دنبال دختر پولدار هستند ؟

چرا باید یه دختر پولدار از من خوشش بیاد ؟

میشه با ازدواج با دختر پولدار به پول رسید ؟

راستی آزمایی ادعای یه دختر پولدار در مورد ساده زیستی بعد از ازدواج

دلم نمیخود با پولدار ها وصلت کنم چون ازشون میترسم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

احساس پوچی داره دیوونه ام میکنه

سلام
نمیدونم کی هستم نمیدونم از زندگی ام چی میخوام انگار توی یه برزخ گیر افتادم ، روزا همش برام تکراری شده چشام هر روز ضعیف تر میشه هر روز بیشتر از روز قبل احساس نا امیدی میکنم انگار دارم تباه میشم کمکم کنین .
انگار این عمر 24 ساله ای که خدا بهم داده هیچ سودی برام نداشته همش خاطرات تلخ جلوی چشامه هیچ کار مفیدی نکردم فقط هر روز دارم به برزخی که برای خودم ساختم نزدیک تر میشم این احساس پوچی داره دیوونه ام میکنه هیچ برنامه ای برای زندگیم ندارم هیچ هدفی ندارم هیچ چیزی رو خودم بدست نیاوردم که بهش افتخار کنم .
هیچ موفقیتی کسب نکردم کاش همه چیز طور دیگه بود میدونم دارم ناشکری میکنم اما منم مشکلات خودم رو دارم همه چیز که پول نیست پس عزت و غرور چی میشه انگیزه و امید چی میشه من الان نه هدفی دارم نه امیدی به آینده میدونم براتون مسخره اس ولی اینو فردی به شما میگه که همه چیزشو پدرش براش محیا کرده از خونه و ماشین گرفته تا پول تو جیبی اش من توی جوونی احساس پیری میکنم حس بازنده بودن .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)