خانواده برتر

چه پسر خوب وگلی ، حالا فهمیدم چرا اون دخترخانوم بهتون علاقه مند شد ، بعضی پسرا منتظر این شرایطن اما شما واقعا به خودش علاقه دارین...

اگه به هم علاقه مند هستین باهاش ازدواج کنید وتنهاش نگذارید شاید اگر شما برین یکی دیگه سرراهش قرار بگیره که اونو واقعا به خاطر خودش نخواد

نگاهتون خیلی قشنگه... شما میتونین خوشبختش کنید پس اصلا به این چیزا فکر نکنید...فقط تنهاش نگذارین وباهاش ازدواج کنید

من خیلی از اخلاقیاتتون خوشم اومد امیدوارم با هم خوشبخت بشین

واقعا سراین پست اون قسمتی که گفتین شاید نتونم خوشبختش بکنم تحت تاثیر قرار گرفتم همینطوراون قسمتی که بهونه اوردین برا ماشین و...

به نظرم شما تنها کسی هستین که میتونین خوشبختش بکنید

یعنی واقعا نفهمیدید چرا بهتون علاقه مند شد؟

معلومه پسرخوب وسر به راهی هستین

چرافکرمیکنین حتما باید از نظرمادی برتر باشین دخترا بهتون علاقه مند بشن درواقع شما خودتونو دست کم گرفتین

ازهمین چند خط که نوشتین معلومه شخصیت محترمی دارین.

به میم

نظر (میم) 200 تا لایـــــــــــــک داره

بعنوان یه دختر تاییدش میکنم ومیگم 100 در100 همینه.

خب واقعا واسش پول مهم نیس ...خیلیا اینجورین

ببین چی ازت دیده که اینجوری ازت خوشش اومده...

برو خاستگاریش

/اللهم عجل لولیک الفرج/

یه خوبی که دارم اینه که هر چقدر هم ناراحت باشم اصلا به روی خودم نمیارم و جلوی ایشون به هیچ وجه خودم رو کوچیک و حقیر نشون نمیدم و خودمم دسته بالا میگیرم. ولی واقعا توی تنهایی هام خیلی بهشون فکر میکنم و مشکلات رو تو ذهنم مدام مرور میکنم.

هر کسی تو زندگیش یه رویایی در مورد همسر آیندش داره این خانوم باور کنید از رویایی که تو ذهنم بود خیلی بالاتره من اصلا کاری به پولدلریش ندارم دختر زیبا. مهربون. با شخصیت. باهوش و ... یعنی همه چی تمومه تازه فقط بعضی هاشو گفتم هر دوی ما تو دانشگاه از وجهه خوبی برخورداریم هم رشته ای هم نیستیم. منم خوبی هایی دارم ولی چیزی رو که فهمیدم در مورد فرق من با خواستگاراشون اینه که من احساساتش رو درک میکنم و واقعا عاشقشم. یعنی یه کارایی کردم که غیر ارادی بوده شاید فقط یه عاشق اینطوری میشه.

بعضی وقتها که حرف میزنیم میگه این چیزایی رو که بهت میگم تا حالا به هیشکی نگفتم فقط تو میدونی مامانم هم نمیدونه. گاهی هم از بدی خواستگاراش بهم میگه.

میترسم خدایی نکرده ناخواسته با احساسش بازی بشه در اینصورت خودمو هیچوقت نمی بخشم. هم از موندنم تو این رابطه میترسم هم از نموندنم.

اوایل جراتم خیلی بیشتر بود.میگفتم همه چی حل میشه. ولی الان یه ترسی افتاده تو جونم بدون اینکه اون بفهمه. ولی خیلی اذیت میشم.دلیل اصلی ترسم اینه که الان قبل از ازدواجه این حس خیلی پر رنگه. اگه فردا ازدواج کردیم یواش یواش مشکلات خودشو نشون بده. فرهنگی و... زندگی که همش عاشقانه نیست. بعدشم همه چی خراب شه چی؟

 اصلا دلیل ترسم درسته یا نه؟ بازم ممنون میشم راهنماییم کنین؟

کاش نتیجه رو میومدی میگفتی .

چرا پست های خانواده برتر نتیجه ندارن😑