↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) فراموش کردن عشق قبلی (۶۰ مطلب مشابه)
سلام
سال عاشق دختری بودم که واقعا خانم بود ،چون در دو شهر دور از هم بودیم به طور معمول سالی یک بار همو می دیدیم ولی این عشق دوری و مسافت سرش نمی شد و همچنان پایدار بود.
در مدت این 7 سال عاشقی سال به سال بهتر می شناختمش و می فهمیدم که چه دختر متین و با ادب و با شخصیت و مهربان و با وقار و خوش اخلاق هست. و از یک طرف بیشتر برای وصال بهش پایدار می شدم. تا روزی به این فکر کردم که قانونی هست که می گوید هر چه کسی در این دنیا بهتر باشد بیشتر بدی می بیند و سختی می کشد و این بود که در مدت یک سال به فکر فراموش کردن او بودم تا نهایتا در یک ماه پیش تصمیم قطعی گرفتم که دیگر به او فکر نکنم.
2 مرداد 97 :
سلام
سلام
فراموش کردن هر چیزی من جمله عشق به یک انسان ! فقط یک راه طبیعی داره . اگه موفق بشید کاری کنید که روز به روز کمتر به اون شخص، اتفاق بد، افکار ناخواسته یا ... فکر کنید ، بعد از مدتی فکر اون شخص یا افکار بد چنان در ذهن شما کم رنگ میشه که نمی تونه برای شما اذیت کننده باشه .
طبیعتا ذهن ما دکمه ی Delete نداره ، بنابراین با روال طبیعی نمیشه کاری کرد که کلا فکر یک شخص یا یه اتفاق ناخوشایند رو از ذهن مون حذف کنیم . فقط می تونیم اون رو یه گوشه از ذهن مون بایگانی کنیم که گاهی ممکنه به خاطر دیدن اون شخص یا ... دوباره به یادش بیافتیم که اونم آزار دهنده نیست .
مرگ عزیزان یکی از دردناک ترین اتفاقاتی هستش که ممکنه برای هر شخص پیش بیاد . روزهای اول یاد مرحوم خیلی نزدیکانش رو اذیت میکنه . به طور طبیعی فکر اون مرحوم کم کم در یاد نزدیکانش کم رنگ میشه . همون شخصی که روزهای اول به خاطر فوت عزیزش غش می کرد ، چند روز بعد می بینیم که داره میخنده ! نمیشه از چنین شخصی ایراد گرفت ، چون روال طبیعی این دنیا همینه .
با عرض سلام خدمت همه کاربران و خوانندگان خانواده برتر
من میخواستم از تجربه شخصی خودم در مورد عشق بگم . شاید برای خیلیا کمک کننده باشه. من دختری هستم بسیار مهربان و احساساتی. چند سال قبل دلبسته شخصی شدم . منظورم از دلبستکی اینه که خودم توی قلبم دوستش داشتم. همه کارهاش رو دوست داشتم و همه چیز برام جذاب بود. انقدر دوستش داشتم که شب و روز در قلب من حضور داشت. اما خودش اصلا نمیدونست.
با اینکه میتونستم باهاش وارد ارتباط بشم و انقدر به خودم وابستش کنم که نتونه از من دل بکنه ولی این کار رو نکردم. عوضش همش تو دعاهام به خدای خودم میگفتم من به خاطر تو گناه نمیکنم. اگر به صلاحه محبت منو بنداز تو دلش و اگه صلاح نیست پس جای محبتی که اون الان تو قلبم داره محبت خودت رو بذار . خیلی وقت ها با خودم میگفتم اگه اینهمه که من این آدم رو دوست دارم به معنای واقعی خدا رو دوست داشتم به چه مقام های معنوی که نمیرسیدم. این قضیه همچنان پنهان بود و هر روز به شدت علاقه من اضافه میشد. و اون آدم روحش هم خبر نداشت از این میزان علاقه . تا اینکه شنیدم ازدواج کرده.
سلام
من دختری حدودا 19 ساله م ، تو خانواده ای سالم و مذهبی که کارهای خلاف و گناه ازم سرزده نمیشه و تا اونجایی که میتونم خودمو پاک نگه داشتم . خواستم موضوعی رو باهاتون در میون بذارم؛
من سال 93 تو یه صفحه اجتماعی با اقا پسری که ایشون اون موقع 18 سالشون بود اشنا شدم باهاش سنگین بودم. اونم مثلا 3 ماه یه بار تو اون صفحه اجتماعی یه پیامی بهم میداد ولی من بدجور هر لحظه تو فکرش بودم ( اسم رابطمون دوستی نبود چون خیلی عادی بود ) این شخص تو حرفاش بهم میگفت که دوستم داره ولی من ندید میگرفتم .
تا اینکه تیر ماه 94 رفتیم تو تلگرام با هم حرف زدیم ( در حد 2 هفته ) و پیام های عاشقانه رد و بدل میکردیم اما یک دفعه ای ایشون گفتند که رابطه رو تموم کنیم . منم کلی گریه و اصرار که نه با هم باشیم ولی ایشون قبول نکردند و رفتند... رابطه ما تیر 93 شروع شد و شهریور 94 تموم شد ( تو این مدت شاید 7،8 بار با هم حرف زدیم اونم در حد پیام،نه زنگی .نه ایشون عکس واضح بنده رو دیدن و نه دیدار حضوری ) رابطه ما خیلی خشک و ساده بود حتی اسمشو نمیشه گذاشت رفاقت ...
سلام
نوجوان که بودم مث هر نوجوان دیگه ای احساسات زود گذری داشتم اما وارد دانشگاه شدم کسی رو دیدم که اوایل خیلی هم برام مهم نبود ولی به هر حال بهش علاقمند شدم دوسش داشتم و دارم .
عشق نمیدونم همینه یا نه ولی هیچ وقت فراموشم نشد و این حسو بعید میدونم نسبت به فرد دیگه ای داشته باشم حتی با وجودی که الان حدود ۳ ساله دیگه ندیدمش . نمیدونم اون هم منو دوس داشت یا نه یا حتی اصلا منو میدید یا نه؟ ولی من داشتم و هیچ وقت نذاشتم اون بفهمه و نذاشتم اثری بر زندگیم بذاره .
همیشه درون من باقی موند . میخوام بدونم که چقدر طول میکشه یه نفر رو که خیلی زیاد دوست داری فراموشت بشه؟ دوستان عزیزم شما چه تجربه ای داشتید ؟ کسی که قبلا دوسش داشتید بعد ازدواج یا رابطه ای دیگه فراموش شد؟
سوالمو با این جمله تموم میکنم واقعا این حس ها فراموش میشه در گزر زمان یا موندگاره؟
سلام به همه شما دوستان
بچه ها اگه من قبلنا یکی رو دوست داشتم ولی به هر صورتی نشده بعد از ازدواج با یه نفر دیگه کاملا به زندگی پایبند باشی ولی هر از گاهی با آهنگی چیزی ( بلاخره آدمیم دیگه ) فقط در حد یادآوری و خاطره طرف یادت بیفته ( در همین حد ) میشه کاری کرد کلا فراموش بشه؟ بچه ها شماها هم همینطورید؟ طبیعیه؟
منظور اینه که اگه قبلا به یه نفر علاقه داشتی ولی به هر دلیلی با یه نفر دیگه ازدواج کردی و کاملا به همسر و زندگی متعهد باشی ولی گه گداری با یک آهنگ یا هر چیزی ممکنه در یک لحظه به یاد اون فرد بیفتی ولی در همین حد نه بیشتر . آیا شما هم همینجور هستید طبیعیه؟؟
سلام سال نو همه عزیزان مبارک باشه
دوستان عزیز برای فراموش کردن کسی ذکر یا دعایی رو میدونید ؟
واضح تر خدمتتون عرض کنم، من حدود دو سالی سر یه موضوع کاری با همکارم در ارتباط بودم، همون یه سال اول واقعا از ته دل هیچ احساسی بهشون نداشتم و در حد همکار برام قابل احترام بودند و هستند
اما بعد چند وقت بخاطر پاره ای از شرایط و مشکلات تا حدودی احساس کردم ایشون بهم علاقه مندن و منم تا حدودی! ( این نظر شخص من نیست و اینو تقریبا دوستامم بهم گوش زد میکردند حتی جوری که یه بار شخصی برا خواستگاری و تحقیقات به محل کارم تشریف آورده بودند و نمیدونم بر اساس چه حس مردونه ای تا صحبت ایشون با بنده رو دیدند که خیلی خیلی محترمانه و واقعا در حد همکار بود نه بیشتر ایشون از ادامه تحقیقات منصرف شدند. در حالیکه خود شخص خواستگار از قبل این آقا رو می شناختند و دیده بودند و جزو ادمای تعصب بی جا و غیرتی الکی هم نبودند. حالا قضیه این تا همینجا بماند. مشکل من عدم ادامه تحقیق ایشون نیست) .
تا اینکه بعد دو سال و اتمام موضوع کاری، بنده انتقالی به استان دیگه ای گرفتم و در ظاهر این آقا با اینکه طوری وا نمود می کردند که این انتقالی براشون مهم نیست ولی چند باری با رفتارشون کاملا عصبانی بودن از این امر رو بیان کردند .
سلام خدمت عزیزان خانواده برتر
من یه پسر دانشجو 25 ساله هستم, که بنا به دلایلی در یک برهه ای از زمان دچار خودارضایی شدم ولی الان دو سه ساله که با کمک خدای خوبم گذاشتمش کنار , و حالم خیلی بهتره, همین مسئله خ. ا باعث شد به درسم لطمه بخوره و نتونم در این سن لیسانس بگیرم ولی خب ناامید نشدم و دوباره شروع کردم به درس خوندن و الان در استانه گرفتن فوق دیپلمم تو یه رشته جدیدم, و الان ترم اخرم.
ولی در این ترم اخر متوجه مسئله ای شدم که ولم نمیکنه من به یکی از دخترای کلاسمون علاقه مند شدم اونم اینجوری نبود که یهویی و در یک نگاه این علاقه بوجود بیاد, ترم های اول اصلا به این خانم محترم احساسی نداشتم, ولی رفته رفته با دیدن اخلاق و حجب و حیاش بهش علاقه مند شدم.
ایشون دختر فوق العاده زیبا یا حتی زیبا هم نیستن ایشون یه دختر با یه چهره معمولی و تقریبا با جای جوش و لک روی صورتشون هستند ولی من از اخلاق و رفتارشون بهشون علاقه مند شدم چون هیچوقت چهره واسم تو اولویت نبود من به دنبال ادم با حیا, قانع و صبور تو زندگیم بودم که ایشون تقریبا همون طورند.
سلام به دوستان عزیز خانواده برتر
من یکی از خوانندگان نیمه خاموش سایت هستم . کمتر مینویسم بیشتر میخونم و استفاده میبرم .
موضوعی که میخوام به عنوان سوال مطرح کنم چیزیه که من جایی ندیدم در موردش صحبت بشه و احتمالا خیلی کم در موردش صحبت شده . بحثمون درمورد دوران خاصی از زندگی آدماست .
اکثر آدما حداقل یک بار واقعا عاشق میشن بسیار خوندم دوستان جواب میدن که نباید تا همه چیز رسمی نشده عاشق شد یا کلا نباید عاشق میشدی که باید بگم کاش میشد عاشق نشد و احساستو کنترل کرد ولی همه میدونیم که بالاخره یه جایی یه ساعتی دل کار خودشو میکنه ، همیشه سوال پرسیده میشه چیکار کنم دختر یا پسری که عاشقشم متوجه حس من نسبت به خودش بشه یا اینکه چیکار کنم اونم عاشق من بشه یا از کجا بفهمم اونم دوسم داره و ... در مورد این موضوع زیاد صحبت شده اما ؛
با سلام و خسته نباشید
پسری 31 ساله هستم و مجرد ، تو سن 21 سالگی عاشق دختری شدم و خیلی دوسش داشتم من با اون زندگیمو پایه گذاری کردم و تمام احساستمو به پاش گذاشتم اما اون به من خیانت کرد و ولم کرد و رفت دنبال زندگیش .
نزدیک به 3 سال با هم دوست بودیم و قرار بود من برم خواستگاریش اما اون بعد 3 سال با کس دیگه ای دوست شد و رفت .
حالا که چندین سال از اون ماجرا گذشته من دیگه اون ادم سابق نیستم ! وقتی عاشقش شدم همه احساسمو به پاش گذاشتم با تمام وجودم دوسش داشتمو دارم . اون ازدواج کرده ولی هنوزم تو فکرشم حتی هیچ نشونه ای ازش جز اینستاگرامش ندارم ولی با این که میدونم بدردم نمیخوره ولی نتونستم با این همه سال فراموشش کنم .
حتی برای فرار خواستم با کسی دوست شم اما نتونستم من میدونم و قدر خودمو میدونم ، تو زندگی خیلی چیزا دارم ولی خیلی برام گرون تموم شد چون ولم کرد . مسئله اینه که دیگه هیچ دختری به دلم نمیشینه! دخترایی که خیلی خوب هستن زیبا هستن اما مدام قیافه اون جلو چشممه
سلام
الآن که دارم مینویسم قلبم داره از تو دهنم در میاد تو رو خدا جای دیگه ای امکان نداره بتونم راهنمایی بگیرم .
حقیقتش من یه آقایی رو دوست دارم که همکلاسیم بودن ، ایشونم منو دوست داشتن و حتی خواستن برا خواستگاری پیش قدم بشن که من نادون از روی خجالت با وجود علاقه قلبی حاضر نشدم باش حرف بزنم.
بعد سالها فارغ التحصیلی ( حدود 5 سال ) ایشونو ندیدم اما بدجور ذهنم و قلبم درگیرشه هم میخوامش هم عذاب وجدان دارم فقط میدونم آخریا ازم ناامید شده بود و قیدمو زده بود اما میدونم قلبی نبوده فکر میکرده من نمیخوامش.
سلام دوستان
خانمی ۲۳ ساله هستم حدود دو سال پیش با یه آقایی به قصد ازدواج اشنا شدیم و همدیگه رو ملاقات کردیم ولی بخاطر شرایط مالی ایشون ازم فرصت خواستن تا شرایط شون خوب بشه.
تو این مدت ایشون یه بار بهم گفتن تو از من سرتری و من لیاقت تو رو ندارم. منم بهش میگفتم که معیارامو داره و نمیخوام فراموشش کنم. هر دومون لیسانس بودیم و کارمند.
ایشون یه بار بهم گفتن که بیخیالش بشم چون یکی دیگه رو دوس داره. منم کلی گریه کردم بعدش اومد عذر خواهی کرد و گفت دروغ گفتم تا ازم بدت بیاد و فراموشم کنی. دوباره ارتباطمون ادامه پیدا کرد تا اینکه چن ماه پیش بهم گفت من مشکل جسمی دارم و باهاش خوشبخت نمیشم و با اصرارهای من بالاخره بهم گفت که مشکل عدم نعوظ داره و تحت درمانه و دکترش گفته ۳ سال باید تحت درمان باشه.
خیلی جدی و ملتمسانه ازم خواست که دیگه با هم ارتباطی نداشته باشیم و منم قبول کردم . البته با کلی گریه و ناراحتی و گله و شکایت از خدا که چرا من ؟! هر دومون مذهبی بودیم ایشونم ۲۷ ساله بودن و تو سن احساسی نبودن.
حالا من چند ماهه باهاش ارتباطی ندارم تو رو خدا کمکم کنید تا کامل فراموشش کنم. نمیدونم چرا انقد بهش علاقمند شدم با اینکه بارها دلمو شکسته و تحقیرم کرده. یه بار گفته یکی دیگه رو دوس داره، یه بار گفت از قیافت زیاد خوشم نمیاد، یه بار گفت ول کن من نیستی و هزار حرف دیگه....!!!
دوستان کمکم کنید این خاطرات گذشته رو فراموش کنم و به روال عادی زندگی برگردم .