سلام
من چند روز پیش به صورت سنتی به خواستگاری یه دختری رفتم که همون جلسه اول با دختر خانوم چند دقیقه حرف زدیم که البته معلوم بود خانوادش زیاد راضی نیستن که تنها صحبت کنیم و همون موقع زن داداشش اومد تو اتاق و گاهی اون سوالات رو جواب میداد یا میپرسید گاهیم دختر خانوم . که اینا مال یه هفته پیشه از اون موقع ما دفتر خونه رفتیم قرار مدار گذاشتیم سر مهریه و اینا و آزمایشم دادیم و کلاس رفتیم اما هنوز عقد نکردیم چون خونوادش مذهبی بودن فکر میکردم دختر خانوم گوشی نداره که بعدا فهمیدم داره و در معدود فرصت هایی که تنها گیرش آوردم شمارش رو داد که البته معلوم بود زیاد راضی نیست شماره بده .
هرجا رفتیم واسه آزمایش و کلاس و این ها یکی باهاش اومده. یه بار بهش زنگ زدم گوشیش رو اصلا جواب نداد من وقتی باهمیم نگاهش میکنم اما اصلا اون نگاه نمیکنه احساس میکنم دوست نداره باهام حرف بزنه ،خودشم احساس میکنم عمدا تو شرایطی نمیذاره که تنها بشیم ، صحبت کنیم، به نظرم خونوادش مجبورش کردن باهام ازدواج کنه.
من که این طور احساس میکنم و گرنه چطور این همه بی تفاوته؟ حالا واقعا نمیدونم چیکار کنم دوستان اگه میتونن راهنماییم کنن.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل خواستگاری (برای پسران) (۷۰ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) ازدواج سنتی (۲۹ مطلب مشابه) رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه) شناخت قبل از ازدواج (۱۵۲ مطلب مشابه) قبل از ازدواج لازم است بدانید (۲۹۶ مطلب مشابه) ازدواج با دختر مذهبی (۶۰ مطلب مشابه)