بیشترین گله مندی خدا از انسان ها از ناسپاسی اون هاست
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه) کلیپ (۱۵۳ مطلب مشابه) ارتباط با خدا (۳۳ مطلب مشابه)
- ۶۶۱ بازدید توسط ۴۷۷ نفر
- يكشنبه ۲۹ اسفند ۰۰ - ۰۹:۳۶
بیشترین گله مندی خدا از انسان ها از ناسپاسی اون هاست
گاهی واقعاً آدم از این زندگی جهنمی، نمی دونه چه جوری فرار کنه، همه فکر می کنن هیچ غمی ندارم و اصلاً چرا باید مشکلی وجود داشته باشه؟
دوست دارم این دفعه افکارم رو بگم و هیچی تو دلم نباشه. من همیشه شاد و بی خیال بودم و نمی دونم چرا همین باعث میشد سختیای بیشتری رو جذب کنم و تا حد خودکشی منو پیش میبرد و در آخر یه معجزه منو نجات میداد.
مشکلی که داشتم این بود، اطرافیانم همیشه در من حس عذاب وجدان ایجاد میکردن و قدرت تصمیم گیری یکی از بزرگترین انتخابهای زندگیم رو یعنی ازدواج رو از من گرفته بودن. خدا رو شکر میکنم که حداقل در رابطه با درس خوندن این اجازه رو بهشون ندادم وگرنه تا الآن صفر بودم.
امّا چه حیف که درس نتونست خلاء و کمبودهای من رو بر طرف کنه و همیشه منو شاد نگه داره و کم کم بیماریهای جسمی و روحی در من ظاهر شد و حالا با این همه مشکل، محکوم به تحمل و صبر هستم.
سلام
کاربر رؤیا هستم، چه قدر اینجا سوال پرسیدن سخته چند بار متن رو پاک کردم و نوشتم.
مطمئنم البته مطمئن که نه، ولی به احتمال زیاد برای خیلی از شماها پیش اومده که از یه راهی یا مسیری که مدام جلوتون قرار می گیره فرار کنید و ...
راستش خب من دختر شری هستم به غیر حالا شوخ بودن و این حرف ها پیش فعالی هم دارم، خلاصه به واسطه ی همین رفیق های ناباب زیادی داشتم که بین شون من متفاوت بودم چون تنها وجه مشترک مون شر و شیطون بودنم بود، نماز نمی خونم و کلا از نظر مذهب به قول بابام صفرم.
ولی با این حال همیشه ادعام می شد که خدا خیلی منو دوست داره نمی دونم چرا آخه من از یه جاهایی به شکل عجیبی نجات پیدا کردم که بقیه نتونستن گاهی یه کارهایی برام کرده که اصلاً نگم تنها کسی که همیشه هوام رو داشته و من همیشه شرمنده ش بودم البته این هم بگم یه دفتر دارم برای خدا همیشه تمام کارهای روزانه م رو، حرف هام رو، درد و دل هام رو براش نامه می کنم.
همیشه بابت هر چیزی که داده خدا رو شکر می کنم تقریبا هر روز، سرتون رو درد نیارم من کلی مطالعه کردم راجع به دین یعنی یه عالمه می دونم درسته ها ولی حریف نفسم نمی شم.
حرف ها و دل نوشته های که فقط با خدا داریم رو این جا بنویسیم.
سلام
زندگی من همواره برام عجیب بوده، علی رغم تلاش فراوان همیشه در همه چیز بدشانسی آوردم ، همیشه در کمبود و رنج و مشکلات بودم، نمی خوام شروع کنم به نوشتن یه داستان غمناک دیگه تا دیگران دل شون برام بسوزه.
شاید حدود 100 بار واقعاً به نقطه ای رسیدم که فکر نمی کردم زندگی ممکنه بدتر از این بشه، امّا هر بار به آرزوهام فکر کردم، و برای رسیدن به آسایش و آرامش و آرزوهام با زحمت پا شدم و تلاش کردم و این انگیزه م بود برای ادامه دادن زندگی، و البته هر بار بدتر و بدتر شد.
این بار نمی خوام این کار رو انجام بدم، این بار تصمیم گرفتم که بیام و همه چیز رو فقط با خدا حساب کنم، همه ی آرزوهام رو که نهایتا هم اهمیت چندانی در خوشبختی من نخواهند داشت فراموش کردم و برام اهمیتی ندارند، تصمیم گرفتم به شرایط فعلی راضی باشم و بابتش خدا رو شکر کنم، تصمیم گرفتم تمام توکلم به خدا باشه و همه ی تلاشم رو هم در مسیری که خدا هم راضیه به کار بگیرم، با نتیجه هم هیچ کاری ندارم و به هر چیزی که مصلحت خدا باشه راضی هستم و خدا رو بابتش شکر می کنم.
سلام سروران عزیز
من یه دختر ۱۸ ساله هستم که به شدت به کمک همه تون نیاز دارم. خواهش میکنم ازم دریغ نکنید.
من پارسال کنکور دادم و رشته مورد علاقه م قبول نشدم. موندم پشت کنکور و امسال برای بار دوم دارم تلاش میکنم. ولی حیف که احساس میکنم خدا کمکم نمی کنه و نمی تونم اون طور که لازمه جلو برم. خلاصه کلام اصلاً از خودم راصی نیستم و کار هر روز هم شده غصه خوردن و حرص و جوش و گریه. باورتون میشه هر روز چند تا سیلی خودم رو مهمون میکنم؟
می دونم که تو این سایت آدمهای به شدت موفق و سطح بالایی رفت و آمد دارن. کسانی که دارن آرزوی من (پزشکی تهران) رو زندگی می کنن. کسانی که مستقل هستند و علاوه بر زندگی خودشون باعث خیر زندگی بقیه هم هستن. کسانی که لطف و کمک خدا تو زندگی شون جاریه.
حالا از شما می پرسم
1_ چه کار کنم که خدا (همون طور که به شما کمک کرد) به منم کمک کنه؟
2_ چه کار کردین که خدا این قدر دوست تون داره و بهترینها رو نصیب تون می کنه؟
3_خودتون چه کار کردین که این قدر موفق شدین؟
چقدر به جمله خدا برکت میده یا روزی رسان هست اعتقاد دارید؟
مثلاً برای هر کاری که با تو انجامش مردد هستیم یا ترس داریم عرف جامعه میگه از تو حرکت از خدا برکت. و خدا خودش کمک میکنه. مثلاً یک روحانی دهه شصتی به نام ... ازش مصاحبه ای تو روزنامه ... خواندم که خبرنگار ازش پرسید با این همه هزینه های زندگی نترسیدید که تو بزرگ کردن فرزندان دچار مشکل شوید؟ بعدش گفت من فقط به یک آیه قرآن باور و اعتقاد قلبی پیدا کردم.
«وَ مَا مِن دَابَّةٍ فی الأَرْضِ إِلا عَلی الله رِزْقُهَا؛ هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست. و گفتم خدا حتماً روزی را میده. و این ... تو مصاحبه اش البته مربوط به سال ... گفت بدون محاسبه یارانه فقط ماهی ۸۰۰ هزار تومن درآمد دارم و بعضی از ماه های سال هم تبلیغ میرم و کمی بیشتر میشه.
تازه این روحانی ... گفت آیه قرآن نه حدیث و روایت که بگیم جعلی هست یا سندش ضعیفه. قرآنی که همه ما مسلمانان قبول داریم.
سلام به دوستان خانواده برتری
در رابطه با دین داری از دوستانی که دغدغه ش رو دارن می پرسم، آیا از لحاظ دین داری، از لحاظ شناخت و آگاهی تون نسبت به اسلام واقعی و بحث هاش و ... از خودتون رضایت دارید؟
من اغلب اوقات یک احساس گنگی دارم که خیلی عقبم از قافله، که خیلی ها از من بهترن تو این مسیر، یک جور احساس نارضایتی!
و در عین حال به شدت روحیه پرسشگری دارم و ته و توی احکام و عقاید و اینها رو باید حتماً در بیارم، مطالعه کنم (البته تحصیلاتم در این زمینه نیست) و با عقل بپذیرم و این موضوع تا الآن خیلی بهم کمک کرده و حتی من رو چقدر به اسلامم علاقه مند تر کرده. ولی متأسفانه تو این مسیر کندم! و واقعاً نمی دونم تو این دور زمونه، تو این آخرالزمان باید چگونه باشم؟
آیا باید هی برم وضعیت مناسبتی واتساپ و اینستاگرام بذارم؟، آیا باید مرتباً نشر عقاید و کار فرهنگی کنم؟، و یا صرفاً آدم منش و رفتار خودش رو درست کنه کافیه؟، اینکه میگن، تو جبهه حق و باطل آدم طرف حق رو نگیره و اقدام خاصی نکنه، میفته طرف باطل.
سلام به همه شما عزیزان
ببخشید می خواستم بدونم؛
1) منظور از اینکه (خودت رو بشناس تا خدا رو بشناسی) یعنی چی؟
2) واقعاً آدم چطوری باید به شناخت از خودش برسه؟ چه جوری از چه راهی؟
3) چطور می شه از شناختن خود به خداشناسی رسید؟
4) اصلاً کدوم جنبه از وجودم رو باید بشناسم و اینکه شناخت خود و خدا چه ربطی بهم دارن؟
خواهش میکنم هر چی میدونین موشکافانه راهنماییم کنین و اگه سخنرانی کلیپ یا کتابی می شناسید که می تونه توی این زمینه کمکم کنه خواهشا راهنمایی کنین لطف تون رو ازم دریغ نکنین سر میزنم و جواب ها رو می خونم.
ممنونم از شما
سلام
حس میکنم به بن بست رسیدم.
من ۲۶ سالمه و دانشجوی دکتری هستم. شاغلم و درآمدم هم معمولیه. بارها خواستم اینجا مطلب بنویسم ولی کامنتها را که میخوندم با خودم میگفتم چه کمکی از دست شماها برمیاد؟ ولی الان دوست دارم درد و دل کنم. من از شانزده سالگی متأسفانه خودارضایی میکردم. بارها تلاش کردم ترک کنم ولی نشد. الان هم خیلی تلاش میکنم ولی نمیشه. چند ساله میخواهم ازدواج کنم، با وجود این که شرایطم نسبتاً خوبه ولی در هر خونهای رفتم نشد و به بن بست خوردم.
همه رفقام ازدواج کردند، تو هر جمعی میرم سر کار بین رفقام، هر حرفی راجع به ازدواج می شه یا میبینم هر کی با خانمش حرف میزنه انگار با خنجر توی قلب من زدند. هر حرفی از اطرافیانم میشنونم انگار یک طعنهای از مجرد بودن من در اون هست. هیچ انگیزهای برای کار کردن و درس خوندن ندارم. کلی گریه کردم، کلی توبه کردم، کلی در خونه خدا و اهل بیت را زدم ولی نتونستم ترک کنم.
یک حسی دارم که تا ترک نکنم خدا هم اجازه نمیده ازدواج کنم. ولی من نتونستم ترک کنم. زندگی هم هر روز بهم سختتر می شه. هر روز تنهاتر و تنهاتر میشم. وقتی می خوام با مادرم درد و دل کنم، زود عصبی می شه و دیگه جرأت ندارم با مادرم هم حرف بزنم. رفیقام هم همه ازدواج کردند و متأهل چی از بدبختی مجرد می فهمه.
سلام
سوالی که اخیراً ذهن من رو به خود مشغول کرده، خیلی دوست دارم با شما عزیزان در میون بذارم که ان شاء الله با هم فکری بتوانیم به پاسخ درست برسیم.
رفتارهای انسان دو منشاء داره:
1- منشاء جسمی که ناشی از مغز و ساختار اونه که کاملاً وابسته به زمان و مکانی هست که شخص در اون به دنیا اومده و ژن هایی که به ارث برده و این اصلاً دست خود اون شخص و انتخاب خودش نبوده حتی یادگیریهایی که در طول عمر صورت می گیره وابسته به پدر، مادر، اساتید یا معلمانی هست که اگر اون شخص در زمان و مکان خاص به دنیا نمی اومد هیچ کدوم از این ها نبودند، پس آیا درسته بگیم رفتارهای ناشی از جسم نباید توسط خداوند مورد بازخواست قرار بگیره؟ چرا که انتخاب خود فرد نبوده و در آن اختیاری نداشته.
2- منشاء روحی
فرض کنید دو نفر از نظر مغزی کاملاً شبیه به هم هستند پس تفاوت در رفتار این دو نفر ناشی از تفاوت در روح این دو نفر است و اگر این دو در معرض گناه یکسان قرار بگیرند چنان که نفر اول گناه رو انتخاب کنه و نفر دوم گناه رو انتخاب نکنه یعنی روح نفر دوم برتری نسبت به روح نفر اول داره خب چطور می شه که روحی یک نفر قویتر از دیگری می شه؟
سلام امیدوارم حال تون خوب باشه
من دختری ۲۱ ساله هستم و غیر مذهبی
منظور از غیر مذهبی یعنی نماز نمی خونم تا حالا در مراسمهای ترحیم نه حسینیه رفتم نه روضه نه هیچی عکس هام رو به طور بی حجاب البته منظورم فقط حجاب سر هست در اینستاگرام می ذارم اما تفسیر قرآن رو کامل خوندم و کتابهای مربوط به ادیان و مربوط به بزرگان دین مون رو هم کامل خوندم و کاملاً به حقانیتش ایمان دارم و می دونم اگه بدی هست از خودمه ن از دینم...
دلیل مطالعه م این بود که همه و به علاوه خودم معتقد بودم خدا منو خیلی دوست داره من از خیلی از اتفاقها جون سالم به در بردم به طور عجیبی که هیچکس حتی فکرش رو هم نمیکرده.
خانواده روشنفکری داشتم اما همیشه حد خودم رو نگه داشتم هیچ وقت هیچ کس به من نگفت من کی برگردم خونه اما من همیشه ۹ خونه بودم، پدرم حتی با دوست پسر داشتن مشکلی نداشت (البته زیر نظرخانواده ها) ولی من تو دانشگاه با یک پسر هم حتی حرف نزدم حتی کافی شاپهای اطرافش نمیرفتم.
سلام
با گذروندن این روزها حس کردم یه چیزی تو من کمه، یه چیزی که هر چی هم تلاش کنم خودم رو به امام علی و خاندان شون نزدیک کنم، مانعم میشه.
اون مسئله چیزی نیست جز پوششم. دوست دارم از امروز به بعد بیشتر رعایت کنم. هم رو پوششم دقیق تر بشم هم رو رفتارهام.
شما این ایام چه تصمیم های معنوی ای گرفتید؟
اگه خیلی شخصی نیست، بیانش کنید تا به هم دیگه برای ثابت قدم موندن رو تغییرها و تصمیم هامون امید بدیم.
چرا وعده های خدا رو باور نمی کنیم ؟!
من واقعا به وعده های الهی در زمینه ازدواج ایمان آوردم
شکر بابت نعمت آرامش و اعتماد به خدا
ما مجردها پاک میمانیم و به خداوند خود اعتماد میکنیم
باور داشتن به کمک کائنات نوعی شرک ورزیدن به خدا نیست؟
سلام به همگی
میخواستم بهم پادکستهای ۱۰_۱۵ دقیقهای مربوط به ارتباط با خدا، برگشت به خدا، توبه، بخشنده بودن خدا، کمک و معجزه هاش و چیزهایی مثل این بهم معرفی کنید, کسانی که معروف هستند و حرف ها شون تاثیر گذاره.
من قبلاً خیلی به خدا نزدیک بودم، ولی حس میکنم هر چی می گذره دارم ازش دور می شم و نمی خوام این جوری بشه, چون هر وقت کنارش هستم حال خوبی دارم و در آرامش هستم.
تو این روزها و شب های عزیز بچههای دوست داشتنی این جا خیلی به یادم می اومدن.
پیشنهاد:
معرفی کتاب الحاد نوین، باتلاق رنگین
معرفی کتاب هایی که به روایت همسر شهید هستند
معرفی کتاب شاهرخ حر انقلاب اسلامی
یک نماز از حضرت فاطمه سلام علیها روایت شده برای روز جمعه که حضرت آیت الله توکل (حفظه الله) یکی از علمای قم میفرمودند: اگر لحظه تحویل سال دو رکعت نماز حضرت زهرا (سلام الله علیها ) خوانده شود (بطوری که در لحظه تحویل در نماز باشیم) آن سال ؛به عنایت حضرت (علیها السلام) سالی عجیب خواهد بود ازنظر رزق های معنوی ومادی . مثلا ده ، پانزده دقیقه قبل سال تحویل شروع کنید که در لحظه تحویل سال در حال نماز باشید.
نماز حضرت زهرا (س)(منبع مفاتیح الجنان)
روایت شده که حضرت فاطمه علیها السلام دو رکعت نماز مى کرد که جبرئیل علیه السلام تعلیم او کرده بود در رکعت اول بعد از «سوره حمد» صد مرتبه «سوره قدر» و در رکعت دوم بعد از «حمد» صد مرتبه «سوره توحید» مى خواند و چون سلام مى گفت این دعا را مى خواند.