هدف من تبادل نظر درباره مسائل روز جامعه و نزدیک شدن نظر دخترها و پسرها بهم هست و فهم و درک متقابل ایجاد بشه و باعث رشد نظر دهنده ها بشه
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
صفحات شخصی کاربران (۲۳۴ مطلب مشابه)
هدف من تبادل نظر درباره مسائل روز جامعه و نزدیک شدن نظر دخترها و پسرها بهم هست و فهم و درک متقابل ایجاد بشه و باعث رشد نظر دهنده ها بشه
ببخشید من می خواستم از اعضای این وبلاگ یه نظر خواهی انجام بدم سطح تحصیلات یه پسر چقدر براتون مهمه، مثلا لیسانس، فوق لیسانس، دکتری؟
من دو سال دیگه درسم تموم میشه و مشغول به کار میشم، یعنی مدرک از اشتغال برای خانم ها خیلی مهمه حقیقتا من نمی تونم نصف عمرم رو تو دانشگاه بگذرونم برای یه تیکه کاغذ.
می خوام آموزشگاه هم بزنم یه پولی قرار هست به دستم برسه، فرضا من نوعی بخوام برم جایی با این شرایط ردم یا پذیرفته میشم.
در ضمن خونه ندارم، ولی یه مسکن ثبت نام کردم فعلا دارم قسط میدم، یه آموزشگاه هم کار می کردم که به خاطر کرونا دیگه قراردادم تموم که شد نرفتم، سه ماهه دیگه هم میشه ۲۰ سالم ولی به نسبت همسن هام جلو هستم، فکر کنم خانواده هم کمکم می کنه ولی خوش ندارم برم زیر بلیط کسی.
من یه دبیرستانی هستم؛
محصل که چه عرض کنم من هیچ توانایی ندارم هر چقدر هم درس بخونم باز نمره امتحاناتم بیشتر از پنچ نمی شه، توی ورزش هم همین هست البته من بدن ضعیفی دارم . راه موفقیّت مگه چیه که من پیداش نمی کنم؟
من فقط می خوام یه بار پیشرفت کنم چند وقت دیگه باید کنکور بدم که من بدون شک قبول نمی شم باید برم تو بازار آزاد که مطمئنم تو اون کار هم پیشرفت نمی کنم.
کمکی که از شما می خواهم این هستش که کسانی که الآن شاغل هستند بگویند شغل شان چیست چگونه شروع کردند ،شاید من هم انگیزی برای ادامه پیدا کردم حس می کنم یه موجود اضافی هستم که بود و نبودم فرقی ندارم .
سلام
من عاشق یه پسری بودم بهش پیام دادم اون هم گفت منو دوست داره و خواست که با هم دوست بشیم و گفت که شرایط ازدواج رو نداره ، من قبول نکردم به خاطر دلایل مذهبی ولی همین جوری قضیه کش پیدا کرد و دو سال تموم با هم چت می کردیم اون هم می گفت واقعاً منو دوست داره و هر بار که من بهش پیام می دادم خیلی خوب باهام برخورد می کرد و اصلا ناراحتم نمی کرد من تو زمینه های مختلف بهش کمک می کردم و دیگه یواش یواش دیدم وابسته اش شدم و ازش خواستم که با هم دوست بشیم حالا ورق روزگاره برگشته بود و این بار اون مخالفت می کرد و نقش مشاور رو برام بازی می کرد می گفت نه و نمی خوام لطمه ببینی و این ها،
ولی وقتی هم من تصمیم می گرفتم دیگه تمومش کنم و سراغش رو نمی گرفتم خودش پیام می داد و می گفت دلش برام تنگ شده
خلاصه کار به جایی رسید که ما همدیگر رو دیدیم و بعدش من ازش خواستم قول ازدواج بهم بده گفتم من این مدل دوستی رو نمی خوام اون هم گفت شرایطش رو نداره (البته راست می گفت هنوز دانشجوعه سربازی نرفته ، شغل ماشین خونه هیچی نداره )و بیشتر که حرف زدم تهش گفت که آخرش هم اگه شرایطش رو داشته باشه با یه دختر دیگه ازدواج می کنه من رابطه رو باهاش تموم کردم و بهش گفتم دیگه همه چی تمومه و گفتم وقتی کسی رو نمی خوای الکی نگو دوستت دارم.
گاهی تصمیمات بسیار کوچک عواقب بزرگ دارد. یه آشنایی ساده بر اساس کنجکاوی یا رودربایستی یا برای اینکه کلاس بذاریم یا دلسوزی و ... می تونه آسیب های جدی بزنن .
نگاه کنید همین رودربایستی برای جامعه زنان ما خیلی پر رنگه !!! من اینجا داستان خودم رو میگم که تجربه بشه برای همه دخترها، شما هم تجربه ای دارید بگید همه پند بگیریم.
خود من دختر 24 ساله چه گناهی کردم این جوری شد من تو رودربایستی آشنایی کسی رو قبول کردم برادر دوستم بود، چند بار بهم گفت پیش خودم گفتم حالا داره میگه مگه چیه فقط یه آشنایه سخت نگیر قبول کردم .
حالا آنقدر هم پسر خوبی است که روم نمی شه تمومش کنم موندم چه کنم واسطه میگه زشته یه جلسه دیگه حرف بزن ولی ابدا انتخابم برای زندگی نیست حالا مثل چی گیر کردم بابامم فهمید ناراحت شد کلا نگاهش به من عوض شد، مردم و زنده شدم تا از دلش در آوردم .
خواهشا دوستان قبل هر کاری خیلی به عواقب تصمیمات خیلی ریزتان فکر کنید شاید عواقب عجیبی داشته باشه که فکرشم نمی کنید و بدجور غافلگیرتون کنه.
توی این وبلاگ نظرات زیادی رو می بینم وقتی که یکی میگه مثلاً یک تومن یا یک و نیم حقوق دارم بهش میگن که حداقل حقوق وزارت کار ۱ و هشتصده و ...
خب مشکل خیلی از ازدواجها همینه اینکه خیلی از دخترها بدون هیچ احساسی و خیلی مکانیکی و بی احساس نسبت به حقوق پسرها نظر میدن و بدون اینکه درکی از واقعیت داشته باشن.
بله حقوقی که وزارت کار اعلام کرده ۱ و هشتصد برای سال ۹۹ هست. ولی آیا کارفرماها موظف به پرداخت این حقوق هستن؟ خیر. آیا پرداخت می کنن؟ خیر. آیا افراد همگی شغلی پیدا می کنن که حقوق مطابق وزارت کار پرداخت بشه و کارفرما هم این رو پرداخت بکنه؟ خیر اصلاً کار پیدا نیست.
کارهایی مثل رستوران و کارواش و... حقوقش دور و بر همین یک و خرده هست و صبح تا غروب کاره و عموماً بیمه هم ندارن و اگه بیمه بکنن از حقوق کسر میشه
یک کرایه ماشینی هم هست برای رفت و آمد آخرش خیلی شیرین همین یک تا یک و دویست شاید بمونه. برای شخص من که فقط نهصد تومن میمونه و توی یک رستوران معروف کار میکنم.
با سلام
از عزیزان شاغل و یا با سابقه شغلی می خوام تجربیات شون رو در این پست بگین.
بگن که چطور در محیط کار روحیه خودمون رو حفظ کنیم وقتی مثلاً کارفرما یا مافوق و یا مدیرمون در یک سازمان که حالا هم عوض بشو نیست میاد به خاطر یک اشتباه کوچک، سر آدم غر میزنه یا سرزنش می کنه و یا تو جمع آدم رو مستقیم و عیر مستقیم ضایع می کنه؟! و با گفتنش هم چیزی حل نمی شه!
فشار روحی رو فقط به خاطر نیاز مالی و حقوقش مجبوریم تحمل کنیم، تو این اوضاع بیکاری پیدا کردن شغل این قدر سخت شده که مجبوریم به خاطر نیاز مالی همین شغل رو بچسبیم و شرایط سخت شغلی را از نظر روحی خصوصاً تحمل کنیم.
واقعاً چکار کنیم از نظر روحی مشکلات شغلی رو بی خیال شیم و خون سرد و آروم باشیم؟لپ کلام راه های پوست کلفت شدن و بی خیالی روحی و کاهش حساسیت را در محیط کار رو بگین.
ممنون
سلام به همه اعضای خانواده برتر
دختری ۲۰ ساله هستم، دوستان من یه مشکل خیلی بزرگ دارم که دست و پاگیرم شده من خیلی دلم می خواد آدم مهمی باشم و تحسین بشم امّا ظرفیتش رو ندارم، مشکل من اینه که خیلی زود مغرور میشم و احساس میکنم کار مهمی کردم با اینکه واقعاً کار مهمی نکردم.
اصلاً ظرفیت تشویق شدن ندارم، حاضر جوابی میکنم، تا یه کم چیز جدید یاد میگیرم هوا برم می داره اصلاً فکر میکنم کی هستم حالا ... مثلاً مطمئنم که استادم نظرش اشتباهه به روش نمیارم ولی تو دلم میگم این هیچی حالیش نیست و فکر میکنم با اینکه بیان نمیکنم چیزی رو ولی اون کوچک شمردن یا نادیده گرفتن از چشمام معلوم میشه و طرف خجالت زده میشه.
واقعاً دست و پا گیرمه ظرفیت دیده شدن ندارم ولی با این حال از دیده شدن و مورد تحسین واقع شدن خوشحال میشم.
الآن خیلی به خاطر پر ادعا بودنم ناراحتم میگم من که هیچی نیستم چرا مثلاً اون روز اون حرف های قلمبه سلمبه رو زدم. باورتون میشه اینکه پیشرفت نکنم راحت تره برام تا اینکه پیشرفت کنم و خیال کنم آدمی شدم.