سلام
من یه دخترم و دانشجو سال آخر هستم . راستش قضیه برمیگرده به سال اول که من وارد دانشگاه شدم کم کم متوجه نگاهای یه آقای به ظاهر با شخصیتی از بین هم کلاسی هام شدم . خب منم جوگیر شده بودم ولی به روی خودم اصلا نمیاوردم . این قضیه توجه این آقا به من بود تا جایی که حتی دوستام بعد دیدن برخورد و نگاه های ایشون فکر میکردن قضیه جدی هست .
حدود یه سال پیش و کاملا تصادفی یه موضوع کاری مشترک پیش اومد و این قضیه باعث شد که ما خیلی با هم برخورد داشته باشیم چند ماهی و یه دلبستگی متاسفانه شدید از طرف من پیش اومد ، خب من چاره ای نداشتم جز این که صبر کنم تا کار مشترک مون تموم شه و بعدش خودمو یه جوری از ایشون دور کنم.
بعد از اتمام پروژمون ولی ایشون بازم به هر بهانه ای میومدن سمت من و خب من نمیخواستم با ایشون دوست بشم پس ازشون دوری کردم . تا این که یه شب که به من پیام دادن مودبانه ازشون خواستم دیگه بهم پیام ندن . اون شب ایشون بالاخره گفتن منو دوست دارن راستش من اولش واقعا خوش حال شدم چون منم به ایشون دل بسته بودم و خب بدبختانه جوری برخورد کردم که ایشون فهمیدن منم دوسشون دارم ولی ایشون گفتن الان شرایط خوبی ندارم و نمیتونم فعلا بیام واسه خواستگاری. بعد اون قضیه ارتباط ما کم شد ولی من کم و بیش توی فکرشون بودم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) ابراز علاقه برای ازدواج (۸۱ مطلب مشابه)