سلام
دختر 21 ساله ای هستم،دانشجو و چادری .
من 21 سال پاک زندگی کردم تو دانشگاه کسی جز جدیت و متانت چیزی از من ندیده، زندگی سختی داشتم و دارم نه از لحاظ مالی از نظر اوضاع خونه، مشکلاتی که اشک آور و زجر آوره به بن بست رسیده بودم همه پیشنهادات تو دانشگاه رو رد کرده بودم تا اینکه یه نفر بهم پیشنهاد داد و من نمیدونم چرا زبونم بسته شد .
نمیدونم لج کردم نمیدونم کار خدا بود خلاصه قبولش کردم. نیاز داشتم به کسی که تکیه گاهم باشه پناهم باشه تو این بی پناهی خونمون. حالا پنج ماه از با هم بودن ما میگذره و من متاسفانه یا خوشبختانه به این آقا علاقه مند شدم اونم از هیچ محبتی دریغ نکرده واسم .
مثلا پسرای امروزی رفتارها و دوست داشتن های آبکی نداره کاملا مردونه رفتار میکنه و مردونه هم علاقشو ثابت کرده اما چون ایشون دانشجوی دکتری هست ما شرایط ازدواج نداریم حداقا تا دو سال و من کم کم دارم متوجه میشم که با پدر سخت گیری که دارم شاید تا دو سال نتونیم ادامه بدیم با هم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)