با سلام به همه کاربران محترم خانواده برتر.
پیشاپیش از همفکری و نظراتتان واقعا ممنونم.
بنده پسری 27 ساله هستم که از بچگی خیلی تنها بودم خیلی!!،چون هم تک فرزند بودم هم از اقوام دور زندگی میکردم، بخاطر همین توی ارتباط با دیگران از نظر اجتماعی ضعیف و بسیار خجالتی و با اعتماد بنفس فوق العاده پایینم:(( اما همیشه به خدا توکل کردم و ایمان و تقوامو حفظ کردم.
هیچ وقت دل کسیو نشکستم. هر کسی که باهام آشنا شده، اعتراف کرده توی عمرش به مهربونی من هیچ کسیو ندیده. اما بخاطر مسائل روحی که از بچگی داشتم، قید ازدواجو خیلی وقته زدم، چون میدونم بخاطر خجالتی بودن و اعتماد به نفس پایینم هیچ وقت نمیتونم رابطه ی خوبی با همسرم داشته باشم.
بیشترم منظورم به روابط زناشویی و ببخشید جنسیه. در اواخر دوران دانشجویی خیلی دنبال یه شغل مناسب بودم تا اینکه بعد از تلاش زیاد بالأخره یک موقعیت خوب پیدا کردم و الان بیشتر از یکساله که مشغول شدم. که در واقع یک شرکت خصوصی هست.
در این شرکت من اکثر روزها با دو خانوم هم اتاق هستم،که یکیشون میانسال و متأهل هستن و دیگری 25 سالشونه و مجرد، هر دوشونم بسیار محترم و متدین هستن. اما از چند هفته بعد از شروع کارم نگاهای سنگین اون خانوم 25 ساله رو روی خودم حس میکردم.
کم کم طرز برخورد، لحن صحبت ها و برخوردشون هر روز بیشتر غیر معمول میشد، طوری که سایر همکاران هم کاملا متوجه شده بودند. من خیلی از این بابت معذب بودم اما سعی میکردم زیاد توجه نکنم به این موضوع چون خودم همیشه سعی میکردم در رفتارم با خانوما سنگین باشم حد و حدود عرفی و اخلاقی رو کاملا رعایت کنم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)