سلام
من سعی میکنم یک ماجرا رو به طور خلاصه بگم و شما هم لطف کنید و نظراتون را بیان کنید. من و شوهرم چند ماه میشه که عقد کردیم همسرم اخلاقی داره که خیلی اوقات از دخترا و زنهای دیگه جلوی من تعریف میکنه . مثلا بازیگرای خانوم و... یا حرف از گرفتن زن دوم میزنه که البته به حالت شوخی بیان میکنه این ها را.
من هم اکثر اوقات به حالت شوخی یا گاهی جدی چشم غره میرم یا جوابشو میدم مثلا وقتی از بازیگرای زن تعریف میکنه منم اسم بازیگرای مرد را میارم و با مقابله به مثل از اون ها تعریف میکنم که کاملا جدی باهام برخورد میکنه منم میگم فقط میخواهم بفهمی که منم مثل تو از گفتن این حرف ها حس خوبی ندارم ولی فایده ای نداره.
میگه تو حساسی .میگه زن و مرد فرق دارند مرد میتونه خیانت کنه ولی زن نه.البته در حالت جدی گاهی میگه من اصلا به تو خیانت نمیکنم.
توی این مدت کم پیش امده باهم بیرون بریم بیشتر خونه های هم میریم ولی توی همین بیرون رفتن های کم متوجه چشم چرونیش هم شدم اون اوایل که خیلی تابلو این کار را میکرد الان هم همینطوره ولی شاید به تابلو بودن اون اویل نیست.
همون موقع ها بهش بابت چشم چرونی اش اعتراض کردم در جوابم گفت من که نمیتونم وقتی تو خیابون راه میرم چشم هامو ببندم تا نگاهم به کسی نیفته . من هم گفتم من بچه نیستم و تفاوت نگاه کردن عمد و غیرعمد را تشخیص میدم. (این را هم بگم که گذشته همسرم گذشته ناپاکی بوده ،و احتمالا چشم چرانی تو ذاتشه و کاریش نمیشه کرد).
تازگی ها با هم برای شوهرم به مطب یک دکتر دندانپزشک مراجعه کردیم اولش نمیدونستیم دکتر خانومه .ولی بعد از این که شوهرم رفت داخل و برگشت تا آخر شب یک سره از اون خانم دکتر صحبت میکرد ( من ندیدم این دکتر را ) طبق گفته هاش یک خانم دکتر خیلی جوان هست.
از قیافش تعریف کرد از حرف هایی که ضمن معاینه و کارش میزده ( موضوع خیلی خاصی نبود ولی از مزه پرانی های او تعریف میکرد) از این که چه دختر مهربان و ماهر در کار بود . حتی وقتی بعدش به خانه آنها برگشتیم این ها را برای برادرش هم تعریف کرد جلوی من. و وقتی من رفته بودم تو اتاق صداشو میشنیدم که میگفت خانم دکتره دختر پایه ای بوده و میگفت دکتره از من ( یعنی شوهرم ) خوشش اومده و باهاش حال میکرده.
من که تا اون لحظه هیچ حرفی نزده بودم و هیچ حساسیتی نشون نداده بودم وقتی شوهرم اومد تو اتاق ناراحتی خودم و گفتم و گفتم خیلی داری تو صحبت کردن ازش زیاده روی میکنی ( واقعا هم اون شب 90 درصد حرفاش در مورد دکتر و دندان بود ) .
شوهرم به من گفت با این حرفت داری اعصاب منو به هم میریزی من که چیز بدی نگفتم و تو زیادی حساسی. من هم گفتم اگه من به جای تو دائم از یک پسر حرف میزدم حساس نمیشدی میگه نمیدونم باید تو شرایطش باشم ولی با شناختی که دارم میدونم اگه من به جای اون بودم خیلی زودتر از من لب به اعتراض باز میکرد.
حالا موندم من واقعا حساسم یا کارهای شوهرم درست نیست؟ یعنی بقیه زن ها این حساسیت ها را ندارن؟
ببخشید که طولانی شد ازاین خلاصه تر دیگه نتونستم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)
مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)