خانواده برتر

خانم محترم  البته نمی خواهم از دیدگاه بعضی دفاع نمایم اما در هر حال بعضی افراد با حرف و توصیه من و شما نگاهشون عوض نمیشه متأسفانه بد جوری فکر می کنند...شما باید خودتان هم رعایت نماین به خاطر حرف خدا هم شده.

شما گفتین:

مثلا شال می پوشم کمی از گردنم موهای جلوی سرم معلومه... مانتو هام همه اندازش تا یک وجب بالای زانوئه و شلوار هام هم اکثرا تنگه اما ارایش نمی کنم در اکثر مواقع.... به این دلیل توضیح دادم که بفهمید  حجابم چه حدودیه...

بنده عرض کنم :

صادقانه بگم این موارد بالا یعنی موهای سرمعلوم باشه و شلوار تنگ)خیلی در بنده تحریک ایجاد میکنه و اگر از نزدیک با چنین خانمهایی(مانندپوشش شما) همکلاسی یا همکارم که سخن گفته ام (تا مرد گرم بیعت نباشی نمی تونی تصور نمایین چقدر سخته اون لحظه که اگر مرد گرمی باشین باید به اندازه میلیاردها تن وزن فشار جنسی تحمل نمایین که بر اعصابت وارد میشه)شدیدا آتشین شده ام صادقانه بگم اما هیچ وقت به خودم اجازه نداده ام که بگم این خانم رابطه می خواهد حتی باوجود اینکه طرف خیلی با من هم گرم گرفته و خودمم با دیدن شالوار تنگ و موهای بیرون آمده سرش تحریک شدید شده ام و داشتم آتش می گرفتم موقع سخن گفتن باهاش اما به خودم اجازه درخواست ارتباط نداده ام...!!! شاید همه اینطور نباشند مانند بنده مزاحمت نداشته باشند بلکه فورا ازت شماره می خواهند...یا متلک جنسی میندازند...سعی کن رعایت کنی بهتره و گرنه من نمی گویم کسی که حجابش بده حتما خودش رابطه می خواهد.

ضمنا فرض کن ما مردها درباره شما فکر بدی نکردیم آیا نباید کمی رحم نمایین به اعصاب ما؟خخخ.تا خودمان رو کنترل نماییم خدا وکیلی سخته،البته برای یکی مانند بنده لا اقل سخته...البته ما هم باید خودمان رو کنترل نماییم اما در هر حال در زمان تحمل فشار شدید میاد واسه اعصاب ما.پس خودتان هم کمی لا اقل با همکاری نمایین تا آنقدر فشار اعصاب و کنترل کردن ما را اذیت نکنه.کمی شما هم همکاری نمایین.اگر همکاری نمودین از طریق نپوشیدن شلوار تنگ و پوشاندن موها خدا خیرتان بده اگر همکاری نکردین خداوند از گناهانتان بگذره به رحمت خودش.رحمتی که تمام أرض و آسمانها را فراگرفته است.

این یکی دامن بپوشد لیک دامن خانگی
در خیابان جای خانه می کند او زندگی

آن یکی شلوار چسبان تا به نافش آمده
سینه ها بطن و همه زیر و زبر بیرون زده

آن دگر روی دوچرخه تا به فیها خالدون
با نمایش جای ورزش شد عیان آن اندرون

جملگی آماده دیدن گدای یک نگاه
این طریقش نیست این، این اشتباه است اشتباه

رنگ رخساره خبر میداد از سر درون
با هزاران رنگ و ننگ و صد فریب و صد فسون

من ندانم از برای چیست این وضع خراب
تشنه شهوت شدند یا در پی نان اند و آب

یاد دارم روزگاری مرد بود هر شوهری
همسرش را خوب می پوشاند همچون گوهری

یاد دارم دختران چون میوه ها از یک درخت
یک به یک در وقت خود با خوشدلی برچیده رخت

بخت خود را در درون خانه ای می جست همی
در درون خانه آرامش خوشی بودی دمی

مادران و دختران، امروزه چون آوارگان

بی لباس و بی پدر بی همسران بیچارگان

در خیابان و معابر در گدایی نگاه

این طریقش نیست این این اشتباه است اشتباه

بخت امروز جوانان کو چه شد بابای بد
ای دهه شصتی و پنجاهی و اندک قبل و بعد

با جوانت بین چه کردی ای که نامردی نه مرد
از فساد دخترت روی سیاهت باد زرد

رو خجالت هم برای این همه خفّت کم است
حاصل بی غیرتی بی بند و باری و غم است