با دختری ارتباط درسی برقرار کردم ولی بهش علاقمند شدم

سلام
من پسر 19 ساله هستم، امسال پیش دانشگاهیم و کنکور میدم 95، من سال سوم درسم واقعا خوب بود، ولی تو تابستون خیلی از لحاظ درسی افت کرده بودم، خیلی زیاد، کلا درس رو گذاشته بودم کنار، تا اینکه تو یه سایت کنکوری با یه دختر درسخون که ایشون هم کنکوری بودن و چند ماهی از من کوچیکتر بودن آشنا شدم، باهاشون سر صحبت رو باز کردم، ولی نه به خاطر دوستی، چون واقعا از دوستی با جنس مخالف متنفرم، فقط خواستم یکم با هم حرف بزنیم تا شاید یکم راهنماییم بکنن که انگیزه بگیرم برا درس.
 ایشون پیشنهاد رقابت روزانه دادن، خیلی هم مشتاقانه، چون خودشون هم گفتن که به یه رقیب نیاز دارن برا پیشرفت، یعنی اینکه هر شب سر یه ساعت معین بیایم و ساعت مطالعه روزانه و ... رو به هم دیگه بگیم، از وقتی شروع کردیم به این کار، واقعا ساعت مطالعه هر 2 مون بیشتر شد، واقعا پدر و مادر من بهم شک کرده بودن که چی شد که یهویی اینقدر پیشرفت کردم، از اول صحبت هامون با هم فقط درسی نبود و در مورد خانواده و شهر و دوستان و ... هم با هم صحبت میکردیم، جوری که عکس و مشخصات قلم چی و ... رو هم از هم گرفتیم و با قیافه و شهر و ... هم آشنا شدیم.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

اهل هر شوخی ای نیستم

سلام
مشکل من اینه که با کسی ازدواج کردم که با همه ی خوبی هایی که داره یه اخلاقایی داره خودش و خانواده اش که در خانواده ی من این کارها بد محسوب میشه...

مثلا مسخره کردن دیگران ... دور هم که جمع میش کافیه یه سوتی از کسی گرفته باشن میشه سوژه ی جمع... در خانواده من این کار زشته ... فوقش همونجا میخندیم و سر به سر طرف میذاریم و تموم...

نمیریم همه جا بگیم یا بخاطر اون مساله مسخره اش کنیم... یه مساله ی دیگه هم هست... همونطور که از حرفام متوجه شدین خانواده من هر شوخی هم نمیکنن ... احترام عروس یا دومادشونو نگه میدارن ولی خانواده شوهرم خیلی راحت ممکنه عروس یا دامادشونو پیش دیگران مسخره کنن ...این مسائل واقعا ازارم میده...

در ضمن من اهل خیلی حرفا نیستم ... وقتی تو یه جمع صحبت میکنن من معمولا چیزی نمیگم چون یه شوخیهایی میکنن یه وقتا که خب بنظر من زشته تو جمع مطرح بشه ... وقتی میبینن من ساکتم میگن تو تا حالا از این حرفا نشنیدی و نمیدونی چی بگی و نمیدونی معنیش چیه و..... 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

خواستگارام تا میفهمن دانشگاهم یه شهر دیگه ست پشیمون میشن

سلام...

روز همگیتون بخیر باشه.

من یه چیزی چند وقتیه که ذهنمو مشغول کرده خواستم مطرح کنم تا لطف کنید نظرتونو بگید...

من 21 سالمه و 3 ترم پرستاری خونده بودم و ترم 4 رو مرخصی گرفتم تا کنکور بدم... الحمدلله سال 94 کنکور دادم و تو رشته داروسازی قبول شدم...

تهران هستم و یه شهر دیگه قبول شدم. از اون موقع به بعد یکی دو مورد برای خواستگاری که پیش اومده بود تا متوجه میشدن که یه شهر دیگه هست منصرف میشدن و واقعا هم خودم بهشون حق میدم چون آسون نیست قبول این شرایط...

الان سوالی که دارم اینه که آقایون به نظرتون هستن کساییکه این شرایطو قبول کنن؟ یا نه ؟ و اینکه من تازه الان شروع کردم و درسم تا تموم بشه 27 سالم میشه و این کم زمانی نیست و انصاف نیست به خاطر فقط همین مسئله این موضوع کنسل بشه...

خلاصه راجع به این شرایط اگه لطف کنین و نظرتونو بگین ممنون میشم...در پناه حق باشین...یاعلی

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) منصرف شدن خواستگار (۱۵ مطلب مشابه)

من اصلا دوست ندارم پسرم دوست دختر داشته باشه

سلام

پسری دارم 17 ساله از خانواده مذهبی هستیم . نماز میخوینم و روزه اهل بیت .. به همه چیز اعتقاد داریم.
چند روز پیش موقع خونه تکونی متوجه صحبت تلفنی پسرم با یک دختر شدم . اتفاقی از جلو درش رد میشدم شنیدم درش نصف باز بود و نصف بسته .
از صحبتاش متوجه شدم که دوست دختر شه . هی میگفت "عزیزم ،.... حتی اسمش هم سپیده بود.

نمیتونم به شوهرم بگم باهاش صحبت کنه .شوهرم خیلی مذهبی و غیرتی . میدونم اگه بگم کتکش میزنه از طرفی هم نمیخوام با کسی دوست شه یا بمونه .

نمیدونم چیکار کنم .؟ چطور باهاش صحبت کنم ؟ چطور از مضرات دوستی براش بگم ؟ من اصلا دوست ندارم پسرم دوس دختر داشته باشه نظر شما در این باره چیه ؟

به نظرتون با این وضع جامعه بذارم دوست بمونه ولی دوستی سالم . گفتم از خانواده مذهبی هستیم منم اصلا برام قابل هضم نیست این دوستی ها . نظر شما در این باره چیه؟

یا علی

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تربیت رفتاری پسران (۱۲۳ مطلب مشابه)

گفتم حالا که دارم میرم یه کوچولو خداحافظی کنم

سلام
گفتم حالا که دارم میرم یه کوچولو خداحافظی کنم
یه مدت نبودم دیدم فرقی با بودنم نداره ( دو طرفه، چه از طرف خودم چه از لحاظ اینکه نظر نجات دهنده ای داشته باشم ) و هم اینکه بعضی کاربران هم فقط منتظرن دال دین از زبون یکی بیرون بیاد تا بهش حمله کنند و دق دلیای شرق و غرب دلشونو سرش خالی کنند ( خودمو نمیگم ) ،بر آن شدم حضور کمرنگ خودمو کمرنگ تر کنم .
" نرگس 313  "

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مربوط به خانواده برتر (۵۹۹ مطلب مشابه)

خیلی نگرانم که برادرم به سمت خودارضایی کشیده بشه

سلام
دوستان خواهش میکنم کمکم کنید.
راستش من یه برادر کلاس پنجمی دارم که خیلی نگرانم که به سمت خودارضایی کشیده بشه .  کلش و اینستا رو کلا ممنوع کردم براش. ولی خب کانال های تلگرام یا خطرناک تر از اون هم کلاسیاشو نمیتونم ممنوع کنم.
خودم نماز نمیخونم اما گاهی من میخوندم که اونم وایسته باهام بخونه. دیگه واقعا نمیدونم چکار کنم؟
اینم بگم من چند ماه دیگه بیشتر پیشش نیستم که حواسم بهش باشه. لطفا اگه راه کاری دارید بهم بگید. در ضمن میدونید از چند سالگی شروع میشه معمولا؟
ممنون

مرتبط:

به برادرم چی بگم که موارد منفی فضای مجازی آینده اش رو نابود نکنه ؟

نمیخوام برادرم درگیر خودارضایی بشه

میترسم برادرم به راه های بدتری کشیده بشه

دعا کنید که برادرم اخلاقش درست بشه

برادر کوچکترم فیلم مبتذل می بینه

برادر 18 ساله ام فیلم مستهجن دانلود کرده

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تربیت جنسی پسران (۶۳ مطلب مشابه) ترک خودارضایی (۱۲۷ مطلب مشابه)

باتجربه بودنم برای همسر دومم باعث سوءتفاهم میشه ؟

 سلام
من یه زن 26 ساله هستم که متاسفانه یک ازدواج ناموفق رو تجربه کردم . ولی بعد از جدایی ناامید نبودم و سعی کردم اطلاعاتم رو بالا ببرم . توی پستی تعدادی از اقایون گفته بودن خانومی که توی روابط زناشویی خیلی کار بلد باشه بهش شک میکنن و یا خیلی براشون خوشایند نیست .

خوشبختانه دوباره دارم ازدواج میکنم و دوست دارم واقعا برای همسرم بهترین باشم و چون تجربه قبلی دارم در زمینه مسایل جنسی و مثل یه دختر صفر کیلومتر نیستم و از طرفی به هیچ وجه تجربه صیغه و دوستی با هیچ مردی غیر از همسر سابقم رو نداشتم ,ایا برای همسر دومم سوءتفاهم به وجود خواهد امد که شاید من تجربه صیغه داشتم یا نه ؟
ایا واقعا حیا و خجالت یه دختر در ارتباط جنسی جذابه ؟
ممنون میشم نظراتتون رو بگید

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج زنان مطلقه یا بیوه (۷۷ مطلب مشابه)

اینهمه طلاق واسه اینکه حرف مردم واسمون مهمه

سلام
به نظرتون دختری که یکم ناتوانی جسمی داره حق زندگی و خوشبختی نداره؟ یه آقا 27 ساله از من خوششون امد مدتی با هم صحبت کردیم در مورد ملاکامون و انتظاراتمون این آقا خودشون مشکل داشتن .

یه چشمشون نابینا بود برام مهم نبود الان هم نیست چون خودم مشکل دارم و درک میکنم ، شغلشون آزاد بود و 8 سال کار میکنن هیچ پس اندازی ندارن قسط خونه پدرشونم پرداخت میکنن با ماهی 2 میلیون با پرداخت قسط و اجاره تو شیراز چیزی واسه پس انداز نمیمونه اما قبول کردم گفتم خدا کمک میکنه چون پسری خوب و با ایمانی بودن تنها مشکلم سیگاری کشیدنشون بود که گفتم کمکم کن ترک میکنم قبول کردم .

شرایط خانوادگیم،تحصیلات،فرهنگ در سطح خوبی هستم و همیشه به خانوادم افتخار میکنم  21 سالمه ولی کارشناسی آی تی دارم ولی اون آقا دیپلمه بودن برام تحصیلاتش مهم نیست قبول کردم تا اینکه با خانوادشون صحبت کردن و مادرش مخالفت کرد گفت حاملگی واسش سخته بچه دار نمیشه و هزار تا عیب روم گذاشتن بخاطر یه مشکل خدادادی که پسر خودشونم مشکل داشتن و آقا پسر دو دل شدن و گفتن نمیتونم شرایطتو قبول کنم .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

هیچ علاقه ای هم به پسرای زیر 30 سال ندارم

با سلام

دختری 23 ساله و از خوانندگان خاموش این سایت هستم. من فارغ التحصیل یکی از رشته های دانشگاه علوم پزشکی هستم و به شدت از رشتم متنفرم و هیچ علاقه ای به کار کردن تو این رشته ندارم .

من معدل دیپلمم 19/75 بود و جزء 3 تا امید کسب پزشکی مدرسه ام بودم ( البته علاقه ای به پزشکی نداشتم و علاقه ام به رشته ی داروسازی بود ) اما دقیقا به سال کنکور که رسیدم انرژی برای درس خوندن از وجودم تخلیه شد و به شدت افسرده شدم و اونقدر که باید برای کنکور نخوندم و رتبم با اینکه بد نشد ولی برای داروسازی کافی نبود.

اشتباه بعدیمم انتخاب رشته بود و دقیقا تو رشته ای قبول شدم که اولویت یکی مونده به آخرم بود. ولی از وقتی که تو رشته داروسازی قبول نشدم به شدت سرخورده شدم.

حس میکنم هیچ انگیزه ای ندارم و حتی خلاقیتمو از دست دادم و جای یکی دیگه رو هم که ممکن بود به این رشته علاقه داشته باشه اشغال کردم. حتی حوصله ندارم دوباره برای کنکور بخونم. احساس پیرزن های شصت ساله رو دارم و فکر میکنم زندگی دیگه برام هیچ جذابیتی نداره وقتی دوستای قدیمیمو میبینم که با اینکه یک دهم استعداد من و نداشتن اما به لطف پول پدرشون رشته ای بهتر از من رو تو دانشگاه آزاد میخونن یا میلیون ها تومن پول خرج میکنن و تو دانشگاه های بین المللی یا خارج از کشور تحصیل میکنن هم حسرت میخورم و هم بیشتر از خودم سرخورده و متنفر میشم. 

پیشنهاد کار دارم ولی علاقه ای ندارم و از طرفی خانوادم مدام اصرار میکنن ازدواج کن، رنج سنی خواستگارانم هم بین 24 تا 28 هست ولی من حوصله ندارم یکی دیگه رو درگیر زندگیم بکنم و از همه مهمتر اینکه هیچ علاقه ای هم به پسرای زیر 30 سال ندارم. راهکار شما دوستان چیه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

باید چکار کنم که ازدواج موفقی داشته باشم ؟

سلام دوستان
وقتتون بخیر

من دختری 26 ساله م. چن وقته احساس تنهایی می کنم تا حالا خیلی نیاز به ازدواج رو حس نمی کردم ولی حالا این نیازو حس می کنم. افسرده نشدم ولی گاهی اشک می ریزم که چرا نباید جفتمو پیدا می کردم...
من خواستگار زیاد داشتم. پدرم اعتیاد داره ولی موقعیت کاری و دانشگاهیم خوبه. رفتار مادرم خیلی خوبه.  خودم هم به لحاظ رفتاری خدا رو شکر آبروم حفظه تو در و همسایه.
برادر و خواهرم هم آدم های خوبین که متاهلن و من از اون ها کوچیکترم. گاهی میگم ازدواج برا امثال من که هم تو شهرهای کوچیکیم هم روابطمون بسته تره هم میخوایم همسرمون مومن و خوش اخلاق باشه چقد سخته .
تازه وقتی شما شاغلین محتاط می شی که چقد تو رو بخاطر خودت خواستگاری کردن. و من همه این مشکلاتو دارم. ماجراهای خواستگارامو زیاد اینجا گذاشتم.

مثه پست چن صفحه قبل که آیا عاقلانه برخورد کردم. ( اسفند 94 ) یا پستی بود گفتم خواستگارم پسرخوبیه ولی به امام زمان خیلی اعتقاد نداره  اگرچه نماز میخونه ( تیر94 ).
یا موردی بود که مادر پسره سر جلسه خواستگاری از حال رفت و همسایه شونم بارها تاکید کرد دو تا خونواده به هم نمی خورین. پسره هم تو جلسه آشنایی فهمیدم به بلند پروازی من نیست ضمن این که 300، 400 تومن خرج ماهانه رو برای دو نفر تخمین زده بود و آخرش از این که آشنایی یک ماه و نیم طول کشید خسته شد. ( تیر94 ) و ...
این اواخر هم آقایی اومدن خواستگاری 9 سال از من بزرگتر بودن قیافشون خیلی بزرگ تر از سنشون نشون میداد. و ....
دیگه خسته شدم از 13 سالگی برام خواستگار میومد البته نمیذاشتن من بفهمم. ولی از 21 سالگی تا حالا برام خواستگار میاد و من مطلعم از خواستگارام. قسمت نشده تا حالا. با 10، 12 تا بشخصه صحبت کردم ولی هیچ کدوم اون شرایطی رو که من میخواستم نداشتن. واقعا شما چجوری ازدواج کردین و من باید چکار کنم که ازدواج موفقی داشته باشم.

دوس دارم شوهر م نمازخون، اهل روزه،  تحصیلکرده ارشد و بالاتر از اون، اجتماعی، اهل کار، و مهربون باشه و به احساسات و استعدادهای من احترام بذاره و مشوقم باشه. خودم هم دوس دارم تلاشمو برای همسر خوبی بودن انجام بدم. دعام بکنین و بهم راهکار بدین لطفا

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

خسته شدم از بس به نامزدم توضیح دادم

سلام دوستان ممنون که وقت میذارید و منو راهنمایی میکنید
من 25 سالمه و نامزدم 28 سالشه . ما خیلی همو دوست داریم اما یه مشکلی که هست اینه که نامزدم خیلی بد دل و بدبینه .
خیلی آروم و محجوبه ولی شکاکه و معتقده نیت آدما بده مگر اینکه عکسش ثابت بشه . نامزدم پسرخاله مه و ما از بچگی با هم بزرگ شدیم و به روحیات هم آشناییم من میدونستم که خیلی متعصبه اما به حساب غیرتش میذاشتم و اینکه منو دوست داره .
وقتی من تلگرامم و نصب کردم خوشش نیومد اما مخالفتی هم نداشت تا اینکه دیروز اومده بمن میگه میدونم که با کسی در ارتباطی وگرنه چه دلیلی داره مرتب دیلت اکانت کنی و تایم آن بودنت زیاد باشه!
بخدا من نه اهل ارتباط با نامحرمم و نه منظوری از این حذف تلگرامم داشتم فقط خواستم اعتیادم و بهش کم کنم اما دوباره کم آوردم و واردش شدم .
به نظر شما من چه کار کنم خسته شدم بس که توضیح دادم براش . همش به جدایی فکر میکنم میدونم که چون عقد نیستیم جدایی راحت تره ولی من دوسش دارم با این که منو کفری میکنه .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

عاشق یکی از کاربرای خانواده برتر شدم !

سلام دوستان
من یه دختر بین 22 تا 25 ساله هستم و همش سرم به کار خودم بوده به قول بقیه سر به راهم . راستش من از خواننده هایی خاموشم . هر از گاهی همین جوری می اومدم یه سری می زدم و می رفتم .
اما الان یه مشکل برام پیش اومده و اونم اینه که من عاشق یکی از کاربرای این سایت شدم .
هر دفعه که میام اینجا سر می زنم دنبال نظراتشون می گردم واقعا دوسشون دارم . هر چند بارها هی به خودم می گم اینجا دنیای مجازیه ، به آدم ها اعتمادی نیست ولی ایشون خیلی خاصاً ، خیلی ناراحتم همش می گم دیگه نباید به این جا سر بزنم . واقعا از خودم تعجب می کنم .

ممکنه کمکم کنید ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

ایا امکانش هست عوارض خودارضایی از بین بره و دوباره سالم بشم ؟

سلام و خسته نباشید

فقط برداشت بد نکنید از سوال و اینکه کمک کنید تا مشکل رو حل کنم . پسری هستم 26 ساله . از 10 سالگی به خودارضایی اعتیاد داشتم . زیاد هم انجام میدادم شاید بعضی وقتا حدود 5 الی 8 بار در روز انجام میدادم .

به عوارض اون هم توجهی نداشتم چون تو خودم ندیدم الان تقریبا 1 سالی هست عوارضش اون اعم از افسردگی، بی حالی ، خستگی و سستی و پرخاشگری و خیلی چیزای دیگه و حتی بعد از انزال منی مثل آب رقیق هست  .

همین علت باعث شده دیگه به زندگی امیدوارم نباشم و میخواستم ازدواج کنم ترسیدم که نکنه تو زندگی تاثیر بذاره و به جدایی ختم بشه .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ترک خودارضایی (۱۲۷ مطلب مشابه)

چرا من حماقت کردم، چرا ؟

سلام

من دختری 23 ساله هستم وبرای اولین بار دوستی با جنس مخالفا تجربه کردم و البته از دوران راهنمایی و دبیرستانم امکانش بود ولی چون دختر مثبت و مذهبی بودم سراغ اینکارا نمیرفتم و سال آخر دانشگاه زد به سرم ببینم چجوریه و قصدم فقط تجربه بود و پیش خودم میگفتم یکی دو ماه که بگذره همه چیزا تموم میکنم و چیزی پیش نمیاد .

اما تو این رابطه به طرف علاقه مند شدم و حرف از ازدواج میزد و منم به خاطرش چند تا خواستگار رد کردم نگو نامرد بهم دروغ میگف و عاشق کسی شده بود که اگرم میرف واسه دختره بهش نمیدادن و فهمیدم هدفش این بود تا 27 الی 28 سالگی با هم باشیم آخه هم سن بودیم و بعد که شرایطش جور شد بره واسه دختره و من چون کار و آینده داشتم همش میگفت صبر کن و زوده ازدواج کنی.

علاقه ای که بهش داشتم و الان دارم به تنفر تبدیلش میکنم به کنار، مشکل الان من حسرت گذشتم و خراب کردن پلای پشت سرمه، دارم دیوونه میشم و به سرم زده اول برم این پسره را بکشم بعد خودمو اصلا پسره رم نشد بکشم میخوام خودما بکشم، چرا من حماقت کردم چرا؟

کمکم کنید بخدا از خدا هم کمک خواستم و نمازمم شروع کردم ولی واقعا آشوبم ...

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

بعد از طلاق چی به سر شوهرم میاد ؟

سلام
متاسفانه دو ساله عقد کردم و متاسفانه من هیچ علاقه ای به همسرم ندارم و در عمل انجام شده قرار گرفتم و اصرار های بیش از حد خودش و خانواده اش برای ازدواج باعث شد اشتباه کنم و به امید اینکه شاید بهش علاقه مند شم باهاش ازدواج کردم.

به دلیل این عشق یکطرفه و بی علاقه گی شدید از سمت من برای ازدواج و زیر یه سقف رفتن بهانه های مختلف میارم و هر روز به طلاق فکر میکنم در حالی که همسرم که خیلی هم دلم براش میسوزه عاشقه و دوستم داره . میخوام واقعا طلاق بگیرم ولی از یک طرف نگران همسرم هستم . خواهشا راهنمایی کنین با طلاق از من چی به سر همسرم میاد ؟ ایا منو میبخشه؟ ایا در اینده همون دستی که دادم پس میگیرم؟ اینده خودم چی میشه؟ ایا بعد از من میتونه یه زندگی دیگه تشکیل بده وموفق باشه؟

ممنونم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
طلاق در دوران عقد (۳۵ مطلب مشابه)