خانواده برتر

سلام

حال تون عالی

بچه‌ها دچار یه تعارض ذهنی شدم. خواستگاری زنگ زد و قرار گذاشتیم و جلسه اول کافی شاپ همدیگه رو دیدیم. موقع خداحافظی مادر پسره نگفت که فردا خبرش رو میدم؛ گفت فردا تماس می‌گیرم که جواب تون رو بپرسم. این یعنی پسرشون پسندیده. اینکه چگونه و کجا و تو همین فاصله چگونه به مامانش خط داده که پسندیدم رو که نفهمیدیم. بعد جلسه بعد اومدن خونه ما. اول که یه گل گرون هزینه کرده بود خریده بود که بماند. موقعی که گفتن برید حرف بزنید پسره گفت ما حرف هامون رو زدیم!!!

با سلام. پسری هستم ۲۰ ساله و دانشجو معلم هستم هم اکنون. خودم هم اکنون قصد ازدواج ندارم و معتقدم تا آدم به یه سری فاکتورهای مهم مثل بلوغ اجتماعی و دیگر بلوغ‌ها نرسه نباید به فکر ازدواج بیفته.  مخصوصاً در این سن خاص البته نظ شخصی ام اینه که به بلوغ‌های دیگه رسیدم و فقط اجتماعی مونده که شاید تا ۳  یا ۴ سال دیگه طول بکشه  . خودم قصد داشتم تا سن ۲۵ سالگی صبر کنم و بعد ان شاء الله با یک خانم معلم ازدواج کنم ولی بعد از این ماجرا دو دل شدم. 

 بنده دختر دایی دارم  که ۲ سال کوچک‌تر از من هستش و  فاصله محل زندگی مون از هم زیاده و ما پیش تر ها یعنی دوران بچگی تا ۱۴ سالگی سالی یکی دو بار به همراه خانواده به مهمانی خانه داییم و دیگر آشنایانی که منزل شون نزدیک خونه شون بود می‌رفتیم. چند سالی می‌شد که نرفته بودیم ولی امسال به برای عروسی یکی از فامیل که خونه شون پیش شون هست به خانه شون سر زدیم.

سلام

یک روزنامه ی ایتالیایی در مقاله ای با عنوان اسلام اروپا را تسخیر می کند چنین پیش بینی کرد اسلام تا قلب اروپا نفوذ کرده و جوامع اروپایی تا ۲۰۰ سال دیگر مسلمان می شوند هیچ دین دیگری بدین سرعت در حال گسترش نیست.

با توجه و دقت در اظهار نظر های کارشناسانه ی دشمنان بسیار ساده اندیشی است که توطئه های مختلف آشکار و پنهان آنان در جهت کاهش جمعیت مسلمین را توهم بدانیم چرا که خداوند متعال می فرماید: به یقین کافران برای شما همواره دشمنی آشکارند  سوره نساء آیه ۱۰۱

سلام و وقت بخیر خدمت همه ی بزرگواران.

راستش من یه داداش ۱۲ ساله دارم کلاس ششم ابتدایی..

مشکلش اینه که فحش‌های بسیار زشتی میده در حدی که من اینجا نمی تونم بیان کنم..ما خانوادگی بد دهن نیستیم و از فحش دادن بدمون میاد..ولی داداشم شدیداً از کلمات زشت و جنسی استفاده می کنه..

تازگی ها می بینم گاهی میره زیر پتو وقتی پتو رو از روش می کشم فوری انگار می ترسه یا یه کاری می کرده خودش رو جمع می کنه..یه بار بهش گفتم دستت رو می‌کنی تو شلوارت چیکار می‌کنی؟؟اونم برگشت گفت به تو ربطی نداره شلوار خودمه دلم می خواد دست می‌کنم توش

سلام

درباره ادامه جلسات خواستگاری برام سؤال پیش اومده. جلسه اول خواستگاری سنتی تو شهر ما مرسومه که کافی شاپ برگزار بشه. جلسه دوم خونه دختر. جلسه سوم خونه پسر. خوب حالا چند تا سؤال: 

۱-آیا خانواده دختر هم باید برای رفتن به خونه پسر گل ببرند؟ 

۲-بعد از جلسه سوم دختر و پسر چطوری باید با هم رفت و آمد داشته باشند؟ چه مدت؟ تنها بیرون از خونه یا داخل خونه با حضور خانواده ها؟ 

سلام

اینجا آخرین جایی هست که به ذهنم می رسه واسه حرف زدن. خیلی حرف‌ها دارم و می خوام یک هزارمش رو اینجا بگم بلکه یه کم آروم شم. واسه همین متنم یکم طولانیه. اول اینکه من دخترم و ۱۶ سالمه و اول دبیرستانم.

یه چیزی تو گلوم گیر کرده که پایین نمیره احساس می‌کنم مشکلات بی انتهام قرار نیست به انتها برسه انگار توی یک گوی هستم که هر چی می‌دوم باز به اولش می‌رسم. 

مشکل اصلی من خانواده م هست. تا جایی که یادمه بچگی افتضاحی داشتم تنها خاطراتی که یادمه خاطرات تلخ پدر و مادرم هست مثلاً یادمه که بابام یک بار چاقو گذاشته بود روی گردن مامانم یا تصاویر خونی مامانم که داشت می‌رفت سمت حموم و منم کنار بابام ایستاده بودم که باز حمله نکنه. جیغ فریاد استرس و از این دست چیزها. این چیزی که میگم مربوط به زمانی هست که شاید چهار پنج سالم بود و خیلی برام مبهمه انگار اولین خاطراتی هست که دارم حتی کابوس‌هایی که اون موقع و توی اون سن می‌دیدم هنوز یادمه. 

من یک مادر بیست و نه ساله هستم و دو فرزند دارم.

اومدم اینجا تا درد و دل کنم.

چرا موضوع احترام به والدین این اندازه بد فهمیده شده در جامعه ما؟

بس که بد توضیح داده شده، فقط باعث شده بعضی پدر و مادرها متوقع باشند همیشه.

اولش نوشتم که خودم مادرم. من معتقدم من و همسرم با هم تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم و باید مسئولیت پدر و مادری رو بپذیریم. بچه که نخواسته به دنیا بیاد یا حق انتخابی نداشته. پس اصلاً به نظر من هیچ پدر و مادری حق نداره از بچه ش متوقع باشه. بگذریم که کلاً از هیچ کس نباید متوقع بود.

من مادرم و باید تا آخر عمرم یک طرفه عشق بدم حتی اگر نفرت دریافت کنم باید تا جایی که توان دارم حمایت کنم حتی اگر رها بشم باید کمکش کنم حتی اگر بهم لگد بزنه.

این اصل پدر و مادری هست. بپذیریم که یک جاده یک طرفه هست. یک فرصت برای عاشق شدن بدون قید و شرط.

سلام

تیک تاک در آمریکا حدود ۱۰۰ میلیون کاربر فعال دارد که غالباً جوانان را شامل می‌شود همین عامل باعث شد تا آمریکا این شبکه اجتماعی را در کشور خود مسدود کند این در حالی است که تیک تاک اقدامات گسترده ای برای جلب اعتماد آمریکا انجام داده بود.

سلام

تو جامعه آمریکا وقتی میگن زن و مرد برابرند زیاد به تفاوت‌ها توجه نمی‌کنند مثلاً اگر یه کار سنگینی هست که یه مرد قوی هیکل باید انجام بدهد به زن اون قدر فشار می‌آورند که از نظر فیزیکی به مرد فشار می‌آورند چنانچه ما نمی‌توانیم منکر این بشیم زن از نظر فیزیکی متفاوت خلق شده.

سلام

نوجوان که بودم مورد آزار جنسی قرار گرفتم و تجاوز:)دو سال بعدش متوجه بیماری مقاربتی شدم، دخترم و دانشجو یه رشته عالی اما از ازدواج دیگه بشدت ناامیدم، میگم کسی باورش نمیشه که هیچ چیز تحت کنترل من نبود.

دخترم چشمای تو مثل یک فانوسه -قطره های اشکت مثل اقیانوسه

دخترم وقتی که موهاتو می بندی- وقتی که از ته دل به بابا می خندی

در پست های زیاد دیدیم درباره عشق یک طرفه صحبت میشه، از دوستان می‌خواهم تجربیات شون رو بگن، هم بعنوان کسی که دچار عشق یک طرفه شدن، هم بعنوان مخاطب عشق یک طرفه (طرف مقابل)، و خواهشاً شرح بدین. 

من اخیراً مطلبی خوندم از یکی از افراد مطرح کشور که گفتن نگهداری دلار و طلا حکم احتکار رو داره و حرامه. خب من می خوام بپرسم که من کارمندی که ماهی ۱۰ میلیون حقوق می‌گیرم و هیچ چیزی ندارم نه خونه نه ماشین و نه ازدواج کردم و می خوام پس انداز کنم تا بتونم یه زندگی تشکیل بدم؛ چطور با تورم ۶۰/۷۰ درصدی می تونم پول هام رو جمع کنم؟ 

سلام

۲۵ سالمه، لیسانس و استخدام تامین اجتماعی، پدر و مادر تحصیل کرده و کارمند، وضعیت مالی تقریباً خوب، از نظر ظاهری هم خوب.

اصلاً تصور نمی کنم شرایط ویژه ای دارم و توقع ازدواج با شخصی با شرایط ویژه هم ندارم. همین که شبیه من باشه برام کافی هست.

اما خواستگارهایی که برای من میاد به عنوان مثال: 

سلام دوستان عیدتون مبارک

پسری هستم ۲۸ ساله و دانشجوی سال های میانی پزشکی

برم سراغ اصل مطلب

توی محیط کار با یه دختری که سه سال ازم کوچک‌تر بود و دانشجوی یکی از رشته‌های پیراپزشکی دانشگاه خودمونه آشنا شدم نمی دونم چرا ولی ازم خوشش اومده بود (بعدها می‌گفت به خاطر این که مذهبی و پرتلاش).

پیام دادن‌های کاری آغاز شد و ناخواسته وارد فاز عاطفی شدیم ولی همون موقع من نمی‌خواستم ادامه بدم به دو دلیل اصلی چون اولاً شرایط ازدواج رو نداشتم و مهم تر از اون از یه دختر دیگه ای خوشم می اومد.

دلیل دومم رو به ایشون متاسفانه نگفتم همون موقع ولی بهشون می‌گفتم شرایط ازدواج رو ندارم بهتره الآن رابطه مون رو قطع کنیم و اگه شرایط من مهیا شد حتماً به شما به دید یک مورد ازدواجی حتماً فکر می‌کنم ولی قبول نکرد و دلیلش هم این بود که الآن در ارتباط نباشیم مشخص نیست بعدها بهم برسیم.