سلام دوستان
من از کاربرهای قدیمی این سایتم از سال ۹۳ و پستهای متعددی اینجا گذاشتم از مشکلات و درد دل هام که بیشتر حول ازدواج و خواستگارهایم بود.
خلاصه اینکه تا همین چند ماه پیش فکر میکردم ازدواج چقدر خوبه و خیلی دوست داشتم زودتر با یک کیس مناسب ازدواج کنم و خیلی هم از برخورد منفی اطرافیان در ارتباط با دختر مجرد سن بالا ناراحت بودم و سعی میکردم کمتر در دورهمی ها بروم تا از دست شون در امان باشم و پستهای این وبلاگ خیلی من را تحت تاثیر قرار داده بود بخصوص پست هایی که دختران مجرد سن بالا از ازدواج نکردن مینالیدند. خلاصه در ذهنم ازدواج کردن یک موفقیّت و خوشبختی کامل بود و هم از رفت آمدهای خواستگاریهای نافرجام خیلی خسته و نا امید شده بودم. سنم هم نزدبک ۲۹ شده بود و نگران اون هم بودم.
سختگیریهای قبلاً رو نداشتم و بالاخره با آخرین خواستگارم که کل پروسه خواستگاریم یک ماه شده بود ازدواج کردم الآن ۷ ماهه که تو عقدم. ولی از همون اول هم می دونستم حالا که بهش رسیدم باز افسوس دوران مجردی رو می خورم. خدا رو شکر همسرم خیلی پسر مهربون و سالم و فداکار و پرتلاش هست. یعنی مشکلی بنده خدا ندارد ولی من الآن واقعاً پشیمونم ازدواج کردم نمی دونم چرا؟
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)